سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

جایگاه و اهمیت دعا و توجه به خداوند


جایگاه و اهمیت دعا و توجه به خداوند

شرط اول دعا کننده آن است که مقام عبودیت و بندگی و به دیگر بیان, نیاز دایمی خود را نسبت به خلق خود بشناسد یعنی به مقام خود آگاه بوده و بداند که فقیر مطلق است و غنی مطلق او است

● شرایط دعا کننده

رکن دوم دعا، شخص دعا کننده است که مراعات چند شرط برای او لازم و بایسته است:

۱- عبودیت

شرط اول دعا کننده آن است که مقام عبودیت و بندگی و به دیگر بیان، نیاز دایمی خود را نسبت به خلق خود بشناسد؛ یعنی به مقام خود آگاه بوده و بداند که فقیر مطلق است و غنی مطلق او است. امیرالمؤمنین (ع) می فرماید:

معبودا! درخواست من از تو، مشابه درخواست دیگر درخواست کنندگان نیست، زیرا هرگاه خواسته درخواست کننده به او عطا نشود، از درخواست خودداری می کند، ولی من در هیچ حالی از درخواست از تو بی نیاز نیستم. معبودا! از من خشنود باش و اگر از من خشنود نیستی از من درگذر، زیرا گاه آقا از بنده خود در می گذرد، درحالی که از او خشنود نیست. چگونه تو را بخوانم درحالی که من منم؟! و چگونه از تو نومید گردم که تو تویی؟!۱

نیزامام صادق(ع) در سجده به درگاه خدا عرض می کند:

صورت خوار من برای وجود سربلند تو سجده نموده است، روی نابود شونده من برای وجود جاودانه و پایدار تو سجده نموده است، روی نیازمند من برای وجود بی نیاز و بزرگ تو سجده نموده است. روی، گوش، چشم، گوشت، خون، پوست و استخوان من و آنچه زمین از اعضا و جوارح من حمل می کند، در برابر خداوند و پروردگار جهانیان سجده نموده است. ۲

همچنین امام سجاد(ع) می فرماید:

چگونه بنده از پروردگار خود بی نیاز می گردد؟! آقای من، پیوسته بر نیاز من به تو افزوده می شود و همواره بر بی نیازی تو از من افزوده می شود.

از وی همه مستی و غرور است و تکبر و ز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است. ۴

از چشمه بلاغت امیرالمؤمنین(ع) نیز در مناجات این کلمات جاری گردیده است:

خدایا! همین عزت برای من کافی است که بنده تو باشم و همین فخر برای من کافی است که تو پروردگار من باشی. تو همان گونه که من می خواهم هستی، پس مرا همان گونه که دوست داری، بگردان.۵

۲- باور به قدرت الهی

شرط دوم برای دعا کننده این است که خدای خود را به وصف بی نیازی مطلق بشناسد بداند که خدا بر اسرار درونی او آگاه و در برآوردن نیازهای او تواناست و هیچ چیز در برابر قدرتش مانع نخواهد بود.

امام سجاد(ع) عرض می کند:

خود را به بی نیازی از آفریدگانت ستوده ای و به بی نیازی از آنها شایسته ای و آنان را به احتیاج و تنگدستی نسبت داده ای و ایشان به نیازمندی به تو سزاوارند؛ پس هرکس چاره نیازمندی خود را از درگاه تو بطلبد و برطرف کردن احتیاج خویش را از تو بخواهد، حاجت خود را در جایگاهش خواسته و برای رسیدن به مطلوب خویش از راهش درآمده است. ۶

ایشان در ادامه، از اینکه افراد خواسته های خود را از مخلوق طلب می کنند، بیزاری می جوید و می فرماید:

و کجا فقیر و بی نوایی برای رفع گرفتاری به کسی مانند خود روی می آورد؟۷

چنان که حضرت امیرالمؤمنین(ع) می فرماید:

پاک و منزه است خدایی که همه مومنان بر او توکل می کنند و همه منکران ناچار از اویند و هیچ کس از تفضل های او بی نیاز نیست.

و امام سجاد(ع) می فرماید:

سبحان من قدر بقدرته کل قدره ؛ ۹

پاک است خدایی که همه قدرت ها را با قدرت خود اندازه نموده ] و برآنها غلبه کرده است].

در نیایش دیگر از آن حضرت چنین می خوانیم:

خدایا! خویش را در قبضه اقتدار و سلطه تو یافته ایم و مشیت تو همواره بر ما مسلط است و هر جنبش و جوششی که از ما نشأت می یابد، از امر توست و هرگونه حرکت و سکونی به حکم تو و هر خیر و نعمتی از تو است. ۰۱

بر آستان جانان گر سر توان نهادن

گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد ۱۱

کلینی نقل می کند: «پیامبر اکرم(ص) در یکی از جبهه های جنگ در دامنه کوهی مشغول استراحت بودند. یکی از مشرکان با استفاده از این فرصت، خود را به آن حضرت رساند و با شمشیر آخته بر بالای سر آن حضرت ایستاد و گفت: من ینجیک الان؟

اکنون چه کسی تو را نجات می دهد؟

حضرت بی درنگ فرمودند:

ربی و ربک؛

پروردگار من و تو.

یعنی بین سر من و لبه تیز شمشیر تو قدرتی هست که تو آن را نمی بینی. آن مشرک که به این باورها معتقد نبود، پوزخندی زد و شمشیر خود را پایین آورد تا ضربه ای بر حضرت وارد کند، ولی با عکس العمل به موقع پیامبر، شمشیر از دست او به طرفی پرتاب شد. آن گاه حضرت شمشیر از نیام کشید و فرمود: «من ینجیک منی؟» آن مشرک پاسخ داد: کرامت تو، زیرا انسانی بزرگوار هستی! آن گاه حضرت از کشتن او صرف نظر کرد۱۲.

در نهج البلاغه هم آمده است:

لایصدق ایمان عبد حتی یکون بما فی یدالله اوثق منه بما فی یده؛ ۳۱

ایمان بنده، راست و صادق نیست تا این که امید او به آنچه در دست خدا است، بیشتر از امید خود به آنچه در دست خود او است، باشد.

۳-توجه به قرب الهی

شرط سوم برای دعاکننده آن است که بداند خداوند متعال از همه کس به او نزدیک تر است، زیرا خود فرموده است:

۱.(واذا سالک عبادی عنی فانی قریب)؛ (بقره ۱۸۶)

هرگاه بندگانم درباره من پرسیدند، [بگو] من نزدیکم.

۲-(و نحن أقرب الیه من حبل الورید): (ق ۶۱)

ما از رگ گردن به او نزدیک تر هستیم.

۳-(ان الله یحول بین المرء و قلبه) (انفال ۴۲)

خداوند میان انسان و قلب او حایل می گردد و از خود او به او نزدیک تر است.

امیرالمؤمنین(ع) در دعای روز شنبه می گوید: با توسل به رحمت گسترده تو که همه چیز را فراگرفته است، به درگاه تو نزدیکی می جویم و تو، ای پروردگار من! جایگاهم را می بینی و از ضمیرم آگاهی و راز دلم را می دانی و حالم بر تو پوشیده نیست و تو از رگ گردن به من نزدیک تر هستی۱۴. و در دعای «ابوحمزه ثمالی» می خوانیم:

ستایش خدایی را که هرگاه بخواهم برای برآورده ساختن حوایجم او را می خوانم و هرگاه بخواهم بدون نیاز به میانجی راز دلم را با او در میان می گذارم و او خواسته ام را برآورده می سازد. ۵۱

و مولی الموحدین امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ «ذعلب یمانی» که از ایشان پرسید: آیا پروردگار خود را دیده ای؟ فرمود:

أفاعبد ما لا أری؟؛

آیا من چیزی را که ندیده ام، می پرستم؟

و در پاسخ سؤال از کیفیت دیدن، فرمود:

دیده ها با دید ظاهری او را نمی بینند، بلکه دل ها با ایمان های حقیقی او را درک می کنند، به اشیا نزدیک است بی آن که با آنها در آمیزد و از آنها دور است بی آن که از آن جدایی گرفته باشد. ۶۱

و در خطبه دیگر می فرماید:

چنان در سربلندی پیشی گرفته است که هیچ چیز برتر از او نیست و چنان نزدیک است که هیچ چیز نزدیک تر از او نیست. بنابراین، نه بلند پایگی او، او را از آفریده ها دور ساخته و نه نزدیکی او، او را با آنها در یک جا گردآورده است۱۷.

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

تو خود حجاب خودی، حافظ! از میان برخیز۸۱

۴-اخلاص

شرط چهارم داشتن اخلاص در دعاست؛ یعنی فقط خدا را بخواند و کس دیگری را شریک او قرار ندهد؛ چنان که می فرماید:

(فادعوا الله مخلصین له الدین)؛ (غافر ۴۱)

پس با اخلاص در اعمال عبادی، تنها خدا را بخوانید.

بر این پایه، بنده نباید توهم کند که دیگران در بجا آوردن حاجت او کم ترین اثری دارند، بلکه تنها خداوند متعال یگانه فریادرس او است و با قلب آماده، هم چنان بر درگاه آن یگانه معبود، زبان به ابراز نیازهای خود گشاید و هر راز مکنون و مستوری که دارد، با او در میان بگذارد و از اسباب ظاهری قطع امید کند و توجه داشته باشد که اگر از اسباب ظاهری اثری به ظهور می رسد، مؤثر و تأثیرگذار واقعی فقط خدا است. از این رو، آیه شریفه می فرماید:

(أمن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء): (نمل ۲۶)

آیا کسی هست که دعای درمانده و بیچاره را مستجاب کند و گرفتاری او را برطرف سازد؟!

زیرا غیرمضطر نمی فهمد که کار دست چه کسی است، اما مضطر می داند که اول و آخر خدا است و غیر از او هیچ نیست. موحد نیز غیر را فقط مجرای فیض می بیند و می داند که خدا او را واسطه انجام کار قرار داده است.

بر این اساس، امام سجاد(ع) از خداوند متعال می خواهد:

و اجعلنی ممن یدعوک مخلصاً. فی الرخاء دعاء المخلصین المضطرین لک فی الدعاء۱۹۰

و مرا از کسانی قرار ده که تو را در حال گشایش، با اخلاص تمام می خوانند و چنان کن که هرگاه تو را می خوانم، همانند مخلصانی باشم که در خواندن تو مضطرند.

و در جای دیگر به درگاه خدا عرض می کند: خدایا! من بدون هیچ پیرایه و خالی از هرگونه شائبه، مخلصانه و با تمام وجودم به درگاه تو پیوسته ام و از هرکس که به تو محتاج است روی گردانیده ام و درخواست خود را هرگز متوجه کسانی که خود به احسان تو نیاز دارند، ننموده ام، زیرا دانستم نیاز را از نیازمندان خواستن، سفاهت عقل و گمراهی خرد است۲۰.

نیز ایشان طلیعه یکی از زیباترین و بلندترین دعاهای خود را به اخلاص اختصاص داده و در آن کلام شریف، هر خیر و نجاتی را فقط از ناحیه حق دیده و هیچ نیکوکار و بدکاری را از دایره قدرت الهی خارجی ندانسته است؛ آن جا که می فرماید:

ای پروردگار من! از کجا خیر برای من باشد در حالی که جز از نزد تو پدید نمی آید؟! و از کجا نجات برای من باشد در حالی که جز به وسیله تو نمی توان نجات یافت. نه آن کس که نیکی کرد از یاری و رحمت تو بی نیاز است و نه آن کس که بدی کرد و تو را خشنود نساخت، از قدرتت خارج گردید، ای پروردگار من!۲۱

رسول خدا(ص) در خطبه «شعبانیه» به مناسبت ماه مبارک «رمضان» می فرماید:فاسألوا الله ربکم بنیات صادقه و قلوب طاهره ؛۲۲

خدا را که پروردگار شما است، با نیت های صادقانه و دل های پاک بخوانید.

و امام صادق(ع) هم می فرماید:

القلب السلیم، الذی یلقی ربه، و لیس فیه احد سواه؛۳۲

قلب سلیم، قلبی است که در حالی که پروردگارش را ملاقات می کند، هیچ چیز جز او در آن نباشد.

و نیز می فرماید:

دل هایتان را جست وجو کنید. اگر دیدید خداوند آنها را از راه یافتن وسوسه ناخشنودی از صنع و آفریده الهی پاکیزه ساخته، آن گاه هرچه دوست داشتید از خدا درخواست کنید.۴۲

۵. طلب حقیقی

شرط پنجم دعاکننده آن است که خواسته اش طلب حقیقی باشد؛ نه آن چنان که امری را طلب کند، ولی آن گاه که نصیب او شد، از آن صرف نظر کند. چنین شخصی در حقیقت سؤال از چیزی کرده که آن را نمی خواهد و در واقع دعا نکرده است، زیرا لوازم مطلوب یا خود مطلوب پی آمدهایی دارد که هرگز این شخص ملتزم به آنها نبوده و از آنها بی خبر است؛ یا آن که فقط با زبان ظاهر سخن بگوید، یعنی دل با زبان سر موافقت نداشته باشد؛ مانند کسی که به ظاهر از خدا هدایت می خواهد، ولی ملتزم به آن نیست و هیچ گونه کاری که مفید در هدایت او است، انجام نمی دهد.

امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: اللهم اغفرلی ما تقربت به الیک بلسانی، ثم خالفه قلبی؛۵۲

خدایا! آنچه را که با زبان به درگاه تو نزدیکی جستم ولی با قلب خود با آن مخالفت نمودم، بیامرز.

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟

ای خواجه درد نیست، وگرنه طبیب هست۶۲

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق، لیک

چو درد در تو نبیند، که را دوا بکند؟۷۲

۶. ادب دعا

شرط ششم دعاکننده ادب است؛ یعنی با کمال خضوع و رعایت تمام جوانب بندگی، دست به دعا بردارد. «ابن فهد حلی» آورده است:

عابدی که ۰۷سال عبادت کرده و روزها را به روزه و شب ها را به عبادت گذرانیده بود، روزی حاجتی از خداوند متعال خواست، اجابت نگردید. خطاب به نفس خود گفت: این از جانب توست، با خود در طول این مدت چه کرده ای؟ اگر دارای عمل نیکی بودی، حاجت تو برآورده می شد؟! خداوند متعال فرشته ای را به سوی او فرستاد که به او بگوید: ای فرزند آدم! وقتی که در جست وجوی عیب خود برآمدی، حالی داشتی که از تمامی عبادات تو بهتر بود.۸۲

بر این پایه، بهترین ادب عبودیت، ندیدن خود و اعتراف به کوتاهی ها و تقصیر در درگاه الهی است؛ چنان که روش انبیا و امامان(ع) چنین بوده است.

نمونه هایی از ادب پیامبران(ع) با خداوند متعال در قرآن

درباره رعایت ادب در پیشگاه خداوند متعال، علامه طباطبایی(ره) طی سلسله مباحث مفصل، نکاتی در این زمینه با استفاده از آیات کریمه قرآن بیان نموده است.۹۲ در این جا به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم که همگی بر گرفته از ادب انسان های پرورش یافته در مکتب الهی و تربیت یافتگان مدرسه وحی می باشد.

● حضرت مسیح(ع)

خداوند متعال می فرماید:(و اذ قال الله یا عیسی بن مریم أأنت قلت للناس اتخذونی و أمی الهین من دون الله قال سبحانک ما یکون لی أن أقول ما لیس لی بحق ان کنت قلته فقد علمته)؛ (مائده ۶۱۱)

و یاد کن هنگامی را که خدا فرمود: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتی: من و مادرم را هم چون دو خدا به جای خداوند بپرستید؟ حضرت عیسی عرض می کند: منزهی تو، برای من سزاوار نیست که درباره خویش چیزی را که حق من نیست، بگویم. اگر آن را گفته باشم، قطعاً آن را می دانی.

برخی از نکاتی که از این آیه شریفه به دست می آید، عبارت اند از:

۱. حضرت مسیح(ع) پاسخ خود را با تسبیح آغاز نمود و فرمود: (سبحانک)، زیرا مطلبی شنید که نسبت دادن آن به خداوند متعال جایز نبود و ادب چنین اقتضا می کرد که در چنین جایی مبادرت به تسبیح نماید.

۲. در جواب حضرت حق ادعا را نفی نکرد، یعنی نگفت؛ «من این کار را نکرده ام.» در این سخن نیز دو نکته وجود دارد: اولاً: این نفی یک نوع تکذیب است که خود خارج از ادب است.

ثانیاً: نفی آن گاه به کار می رود که امکان وقوع در کار باشد، درصورتی که الوهیت برای هر بنده ای، محال قطعی است.

۳- اگرچه بعضی از مردم آن زمان حضرت عیسی(ع) را خدا می پنداشتند، اما چیزی را که حضرت عیسی(ع) نفی فرمود این بود که وی هرگز چنین ادعایی نداشته است و اگر دیگران هم چنین نسبتی را روا داشته اند، کار غلطی است و به آن حضرت ارتباطی ندارد. از این رو، فرمود: اگر من انجام داده باشم، تو می دانی!

۴- حضرت عیسی(ع) اصل شأنیت را سلب کرد؛ یعنی عرض کرد که الوهیت، حق من نیست و سلب شأنیت نسبت به این مسئله بسیار رساتر از نفی ادعای الوهیت است.

۵- حضرت موضوع را به علم حضرت رب متعال واگذار کرد، از همین رو گفت: اگر من این کار را انجام داده بودم، تو می دانستی، زیرا علم خدا از قبیل علوم ما نیست که بعضی مسائل را بداند و به بعضی دیگر جهل داشته باشد، بلکه هرچه هست نزد او معلوم است.

در هرحال، این آیه شریفه این نکته را به ما می آموزد که وقتی عبد بر درگاه حضرت ربوبی می ایستد، نباید کلامی که خلاف ادب مقام ربوبی باشد از او سر زند. از این رو، بنده باید جانب عبودیت خویش و ربوبیت خدا را به خوبی درنظر داشته باشد. اتفاقاً یکی از فواید تأسیس مکتب دعا همین است که بندگان بیاموزند با خداوند متعال چگونه سخن بگویند و مقام تخاطب رب و عبد چگونه باید باشد.

● حضرت آدم(ع)

حضرت آدم(ع)، پس از آن که مبتلا به شجره منهیه (درخت ممنوعه) شد و مخاطب به خطاب «ألم أنهکما عن تلکما الشجره ) (اعراف ۲۲) آیا شما را از تناول این درخت نهی نکردم؟ گردید، با همسرش در مقام دعا برآمد که:

«ربنا ظلمنا أنفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین)؛ (اعراف۳۲)

خدایا! ما بر خویش ستم کردیم و اگر تو ما را نبخشی و به ما رحمت و رأفت نفرمایی، سخت از زیانکاران بوده ایم.

حضرت آدم و حوا(ع) هرگونه ظلم و قصور و خسران را به خود نسبت داده و هر نوع رحمت و نجات را به خداوند متعال منسوب نموده اند.

● حضرت ابراهیم(ع)

حضرت ابراهیم(ع) آن گاه که در مقام احتجاج با مشرکان برآمد و خدای خود را ستود، گفت: خدای من کسی است که:

(الذی خلقنی فهو یهدین¤ و الذی هو یطعمنی و یسقین¤ و اذا مرضت فهو یشفین¤ و الذی یمیتنی ثم یحیین¤ والذی أطمع أن یغفر لی خطیئتی یوم الدین) (شعرا۸۲-۸۷)

آن کس که مرا آفریده و راهنمایی ام می کند و آن کس که به من خوراک می دهد و سیرابم می کند و هنگامی که بیمار می شوم مرا درمان می کند و آن کس که مرا می میراند و سپس زنده ام می گرداند و آن کس که امید دارم روز پاداش، گناهم را برمن ببخشاید.

در این جا حضرت ابراهیم(ع) هدایت را به خداوند نسبت داد و قبول هدایت را به خود؛ اطعام را به او نسبت داد و گرسنگی و عطش را به خود؛ مرض را از خود دانست و شفا را از او؛ مرگ را به خود نسبت داد و زندگی را به او. خطیئه را نیز از خود دانست و مغفرت را به او نسبت داد.

سپس، حضرت به حال دعا درآمد و عرض کرد:«رب هب لی حکماً و ألحقنی بالصالحین¤ و أجعل لی لسان صدق فی الآخرین¤ وأجعلنی من ورثه جنه النعیم¤ و أغفر لأبی انه کان من الضالین¤ ولا تخزنی یوم یبعثون)؛ (شعرا۳۸-۷۸)

بارالها! مرا بر این مشرکان فرمانروایی ده و به بندگان صالح خود ملحق ساز و نامم را بر زبان اقوام آینده نیک و سخنم را دلپذیر گردان و مرا از وارثان بهشت پرنعمت قرار ده و از عمویم درگذر که وی سخت از گمراهان بود و مرا در آن روزی که خلق را از قبرها برمی انگیزی، رسوا مگردان!

حضرت ابراهیم(ع) با این کلمات همه کمالات را از خداوند متعال درخواست نموده و خود را از آنها تهی دانسته و به خداوند بزرگ نسبت داده است.

● ادب دعا در کلام امام صادق(ع)

درباره آداب دعا نقل است که امام صادق(ع) فرمود: آداب دعا را رعایت کن و ببین چه کسی را می خوانی؟ و از چه کسی می خواهی؟ و برای چه می خواهی؟ و عظمت و بزرگواری خدا را به خاطر آور و با دیده دل، آگاهی و اطلاع او بر ضمیر و باطن خود و آنچه را که در دل او نهفته است- خواه حق باشد و یا باطل- مشاهده کن و راه نجات را از هلاکت بازشناس تا از خداوند متعال آنچه را که باعث هلاکت تو است- به گمان آن که منجی تو است- طلب نکنی. خداوند عزیز و بزرگ می فرماید: «گاه انسان با شوق و رغبت، همانند طلب خیر، شر و زیان خود را می طلبد و انسان بسیار بی صبر و شتاب کار است» و نیز در این باره بیندیش که چه را و چه اندازه و برای چه می خواهی. دعا، عبارت است از پاسخ مثبت تمام وجود تو به حضرت حق و گداختن دل در راه مشاهده پروردگار و ترک اختیار به طور کلی و تسلیم و واگذار کردن همه امور- اعم از امور آشکار و باطن- به خداوند. اگر شرایط دعا را به جا نیاوردی، منتظر اجابت آن نباش، زیرا خداوند از نهان و نهان تر از نهان آگاه است. شاید تو چیزی را می طلبی که در دل خلاف آن را می پروری.۰۳

● مراتب و مقامات دعا کنندگان

مقامات دعاکنندگان و بندگان راستین خدا، دارای مراتب متفاوتی است که در ذیل بدان می پردازیم:

۱- درخواست همه خواسته ها از خدا

امیرالمؤمنین(ع) در مناجات با خدای- عزوجل- عرض می کند:

معبودا!هر دلتنگی به درگاه تو پناه می آورد و هر اندوهگینی به تو امید دارد. معبودا، عابدان پاداش فراوان تو را شنیدند تو بیمناک گردیدند و زاهدان رحمت گسترده ات را شنیدند و قناعت پیشه کردند و روی گردانان از تو، بخشش تو را شنیدند و بازگشتند و مجرمان آمرزش گسترده ات را شنیدند و به تو آزمند گردیدند و مؤمنان گذشت بزرگوارانه و نیکی های لطف آمیز تو را شنیدند و به تو متمایل شدند، به حدی که ای مولای من! گروه های بندگان در درگاه تو ازدحام نمودند و صدای بلند آنان در همه سرزمین ها برای دعا به درگاهت بلند گردید و هر کدام آرزویی دارد که موجب شده است نیازمند به درگاه تو روی آورد. ۱۳

و اما در دعای روز عرفه، چنین اظهار می دارد:

خدایا! از هرچه می ترسم کفایت فرما و از هر چه می پرهیزم نگاه دار و از جان و دین من حراست فرما و در حال سفر از من نگاه داری نما و جانشین من درباره خانواده و اموال و فرزندانم باش و آنچه را که به من ارزانی داشته ای مبارک گردان و مرا نزد خود خوار و در دید مردم بزرگ بدار و از شر جنیان و انسان ها سالم بدار و به خاطر گناهانم رسوا و به واسطه رازهای درونم خوار مکن و به واسطه عملم گرفتار مگردان و نعمت هایت را از من مگیر و به غیر خود وامگذار.۲۳

و امام سجاد(ع) به خداوند عرض می کند: و مرا به آفریده هایت وامگذار، بلکه خود حاجتم را برآورده ساز و کفایتم را عهده دار شو و به من نظر لطف کن و در همه امور به من نظر لطف بفرما.۳۳

هم چنین روایت شده است که روزی در «مکه» به حضرت امام صادق(ع) عرض کردند: باغ شما را در «مدینه» غصب کرده اند، حال که «ولید بن عبدالملک»- خلیفه اموی- از شام برای زیارت «مکه» آمده است، تظلم نموده و از او کمک بخواهید! حضرت فرمود:

وای بر تو! آیا در حرم خدا، از غیر خدا چیزی بخواهم؟! من حتی رغبت آن ندارم که دنیا را از خالق آن درخواست کنم، پس چگونه آن را از مخلوقی همانند خود بخواهم؟۴۳

۲- درخواست برای امتثال امر خدا

در این مقام، شخص دعاکننده می داند، که خداوند متعال دوست دارد بندگانش بر درگاه او به دعا بنشینند، چنان که می فرماید:

(ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین)؛(غافر ۰۶)

مرا بخوانید تا دعای شما را استجابت نمایم. آنان که از عبادت من گردنکشی کنند، به زودی با خواری وارد آتش جهنم خواهند شد.

از این رو، دعاکننده فقط برای امتثال امر خداوند دست به دعا برمی دارد و از خداوند خود همیشه راضی است و کاری به اجابت دعای خود ندارد؛ اگر پذیرفت، خود مزید عطای الهی است و اگر اجابت ننمود، حتماً صلاحی در کار بوده که معبود و خالق حکیم برای بنده خود در نظر گرفته است.

حافظ! وظیفه تو دعا گفتن است و بس

در بند آن مباش که نشنید یا شنید۵۳

امام سجاد(ع) در مناجات «ذاکرین» می فرماید:

تو ما را به دعا کردن فراخواندی... هان ما اینک دعا می کنیم؛ آن چنان که تو دستور فرموده ای!۶۳

و در دعای «ابوحمزه ثمالی» وارد شده است:

اللهم و انت القائل و قولک حق و وعدک صدق؛ (و اسألوا الله من فضله) (نساء ۲۳)۷۳

خدایا! خود فرموده ای و سخن تو حق و وعده ات راست است که: «از فضل خدا درخواست کنید...»

و در دعای «کمیل» می خوانیم: فانک قضیت علی عبادک بعبادتک و امرتهم بدعائک؛۸۳

زیرا تو به بندگانت فرمان داده ای که تو را عبادت و به درگاهت دعا کنند.

هم چنین امیرمؤمنان (ع) در دعای «روز چهارشنبه» عرضه می دارد:

ستایش خدا را که خشنودی او در درخواست و التماس از او و ناخشنودی او در ترک اصرار و پافشاری به درگاه او نهفته است۳۹.

۳- واگذار کردن حاجت خود به خدا و عدم درخواست آن از خدا

این مرتبه، مقام کسی است که درخواست خود را به خواست محبوب واگذار کرده است، لذا لب فرو بسته و «حسبی من سؤالی علمه بحالی؛ آگاهی او از حال من کفایت از درخواست می کند.» را وظیفه خود دانسته و به کلام امام حسین(ع) در دعای «عرفه» تمسک جسته است که فرمود:

الهی، اغننی بتدبیرک لی عن تدبیری، و باختیارک لی عن اختیاری؛ ۰۴

معبودا! با تدبیر خود مرا از تدبیرم و به واسطه گزینش خود مرا از گزینشم بی نیاز گردان.

آگاهی او از حال من کفایت از در خواست می کند.

۴- عدم درخواست حاجت به دلیل حتمی بودن قضای الهی

این مرتبه، مقام کسی است که هیچ گونه خواسته ای ندارد، زیرا به سرقدر و اسرار هستی واقف، به نظام قضای حتمی الهی بصیر و به آنچه گذشته و آنچه می آید آشنا است. در حقیقت، این نظام، ویژه امامان معصوم و پیامبران اولوالعزم - صلوات الله علیهم اجمعین - است.

۵- مطلوب فقط خدا

این مقام، مرتبه ای است که بنده از خدا فقط خدا را می خواهد و جز او چیزی نمی طلبد.

۶- فراتر از آنچه بر ذهن می گذرد

این مقام، مرتبه کسی است که درخواست «منک أطلب الوصول الیک؛ از تو می خواهم که مرا به خود برسانی.» درباره او مستجاب شده و به مقامی رسیده که به ذهن کسی خطور نمی کند که آن مقام را درخواست نماید؛ همان گونه که در زیارت «جامعه» آمده است:

خداوند شما را به عالی ترین مقام گرامی داشته شدگان و بالاترین مرتبه مقربان و برترین درجه پیامبران مرسل نایل گرداند؛ به طوری که هیچ کس از توان پیوستن بدان و یا تفوق بر آن را نداشته و هیچ یک از پیشی گیرندگان نتواند بدان پیشی گیرد و هیچ کس طمع ادراک آن را نداشته باشد. به حدی که هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و صدیق و شهید و عالم و جاهل نماند... جز آن که آنان را با مقام بزرگ شما آشنا گردانید.۱۴

این مقام ویژه معصومان- صلوات الله علیهم اجمعین- می باشد.

پی نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است.

آیت الله حسن ممدوحی



همچنین مشاهده کنید