جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

محدوده مجاز نگاه


محدوده مجاز نگاه

بـه مومنین بـگو بـه زنان خیره نشوند و چشم چرانی نكنند

در میان همه مسایل مربوط بـه نگاه, موضوع ((محدوده نگاه)) از اهمیت بـیشتری بـرخوردار است, چرا كه در این بـخش, مرزهای نگاه مجاز و ممنوع زن و مرد, تبیین و مشخص می گردد. اینك در مدخل این موضوع, ابتدا به بررسی آیه ((غض بصر)) می پردازیم و آن را از دو زاویه مورد تاءمل قرار می دهیم: یكی آنكه ((غض بصر)) به چه معنی اسـت؟ و دیگـر آنكـه آیا از آیه قـرآن ((محـدوده)) ای بـرای آن استفاده می شود؟

بـرای نتیجه گیری از این مبـحث, بـاید بـخشهای بـعدی مقالات را پی گیری كرد و پس از بررسی همه مستندات, داوری كرد.

در آیه ۳۰ از سوره نور, از پیامبـر اكرم(ص)خواسته شده است كه به مردان بـگوید: ((غض بـصر)) كنید, سپس همین تكلیف متوجه زنان نیز شده است: قل للمومنین یغضوا من ابصارهم ...

و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن ...

این دو آیه, دستـور صریحی است كه در بـاره نگاه در قرآن وجود دارد و در مفاد آن از دو جـهت بـاید تـاءمـل نمـود: یكـی آنكـه ((مفهوم)) غض بـصر چیست؟ و دیگر آنكه ((متعلق)) غض بـصر چیست و از ((چه چیزی)) باید غض صورت گیرد؟

●مفهوم غض بصر

برخی دانشمندان ((غض بصر)) را به ((چشم بـستن و نگاه نكردن))

معنی كرده اند. از مفـسـران پـیشـین ابـوالفـتـوح رازی(۱), و از متـاءخران علامه طبـاطبـایی(۲)چنین بـرداشتـی از این واژه ارائه كرده اند و بـر اسـاس آن, مفاد این آیه را ((نهی از نگاه كردن))

دانستـه اند. ولی لغت شناسان و مفسران دیگر, آن را بـه معنی ((كم كردن نگاه)) و خـیره نشدن دانستـه اند. مثـلا در ((كتـاب العین)) آمده است: غض, ((سستی در نگاه)) است كه پلكها بـه هم نزدیك شود ولی روی هم قرار نگیرد. و در ((مصـبـاح المنیر)) , ((كـم كـردن نگاه)) نیز ذكر شـده اسـت, ((تـهذیب اللغه)) و ((معـجـم مقاییس الـلـغـه)) و ((صـحـاح)) نیز ((نقـصـان نگـاه)) را در معـنی آن آورده اند.

راغب اصـفـهانی هم كه دقـت فـراوانی در واژه های قـرآنی دارد, ((كاستـن از نگاه)) را مطرح ساخـتـه است و امین الاسلام طبـرسی در معنی غض, ((نقصان)) آورده است و طریحی هم از این جماعت تـبـعیت نموده است.(۳ علاوه بـر نظر لغت شناسان كه در این بـاره بـه اتـفاق نظر, نظر داده اند و نگاه نكردن یا بـستـن چشمها را در معنی آن نیاورده و یا بـه صراحت چـنین معنایی را نفی كرده اند, استـعمالات این واژه نیز همین معنی را تـاءیید می كند. شهید مطهری كه در تـحـلیل این واژه و بـررسی موارد استـعمال آن, گوی سبـقت را از دیگر محققان ربوده است, می نویسد: ((غض, به معنی كاهش دادن است و غض بـصر یعنی كاهش دادن نگاه.

در قرآن كریم, سوره لقـمان آیه ۱۹ از زبـان لقـمان بـه فـرزندش می گوید: ((و اغضض من صوتك)) یعنی صدای خودت را كاهش بـده, ملایم كن, فریاد نكن. و در آیه ۳ از سوره حجرات می فرماید: ((ان الذین یغضون اصواتـهم عند رسول الله اولئك الذین امتـحن الله قلوبـهم للتقوی)) یعنی آنان كه صدای خـود را(هنگام سخـن گفتـن)در حـضور رسـول خـدا ملایم می كنند, یعـنی فریاد بـرنمیآورند, آنان كسـانی هسـتـند كه خـداوند دلهایشان را بـرای تـقوا آزمایش كرده اسـت.

در حدیث معروف هند بن ابـی هاله كه اوصاف و شمائل رسول اكرم را توصیف كرده چنین آمده است: ((و اذا فرح غض طرفه)) یعنی وقتی كه خوشحال می شد چشمها را بـه حالت نیم خفته در میآورد, بـدیهی است كه مقصود این نیست كه چـشـمها را روی هم می گذاشـت و یا بـه طرف مقابـل نگاه نمی كرد. مرحوم مجلسی در بـحار این جمله را این طور تفسیر می كند: ((ای كسره و اطرق و لم یفتح عینه و انما یفعل ذلك لیكون ابـعد من الاشر و المرح)) یعنی پلك چشم را می شكست و سر را پـایین می انداخت و چـشمها را نمی گشود چـنین می كرد تـا از حـالت شـادیزدگی دور بـاشـد. عـلی(ع)در تـوصـیه بـه فرزند خـود محـمد بن الحنفیه هنگامی كه در جـنگ جـمل پـرچم را بـه او داد, فرمود: ((كوهها اگر از جا كنده شوند تـو سر جـای خود بـاش, دندانها را روی هم فشار بده.(تا خشم و غضب تحریك شود)سر خود را بـه خداوند عاریه بـده و پـاها را در زمین میخكوب كن)) آنگاه در آخر اضافه فرمود: ((ارم ببصرك اقصی القوم و غض بصرك)) یعنی تا آخرین نقطه دشمن را نظر بینداز و چشمها را بـخوابـان. بـدیهی است كه مقصود این نیست كه چشمها را ببندد یا نگاه نكن, مقصود این است كه بـه یك نقطه معین, مخصوصا به تجهیزات دشمن خیره نشو.

همچنین بـه اصحابـش در جـنگها می فرماید: ((غضوا الابـصار فانه اربط للجـاءش و اسكن للقلوب)) نگاهها را بـه تـجـهیزات دشمن كم كنید كه این طور دلها محكم تر و آرام تر است.

از همه این موارد چـنین فهمیده می شـود كه معنی غض بـصـر كاهش دادن نگاه اسـت, خـیره نشـدن و تـماشـا نكردن و بـه اصـطلاح نظر استقلالی نیفكندن است ...

علیهذا در آیه مورد بحث معنای ((یغضوا من ابـصارهم)) این است كه نگاه را كاهش بدهند, یعنی خیره نگاه نكنند و به اصطلاح علمای علم اصول, نظرشان آلی باشد, نه استقلالی.

توضیح اینكه یك وقت نگاه انسان به یك شخص بـرای ورانداز كردن و دقت كردن به خود آن شخص است مانند اینكه بـخواهد وضع لبـاس و كیفیت آرایش او را مورد مطالعه قرار دهد, ولی یك وقت دیگر نگاه كردن به شخصی كه با او روبه رو است بـرای این است كه بـا او حرف می زند و چون لازمه مكالمه نگاه كردن است بـه او نگاه می كند. این نوع از نگاه كردن كه بـه عنوان مقدمه و وسیله مخاطبـه است, نظر آلی است ولی نوع اول نظر استـقلالی است, پـس معنی جمله این است: ((بـه مومنین بـگو بـه زنان خیره نشوند و چشم چرانی نكنند.)) (۴)

بـرخـی فقهای معاصر, در بـاره مفهوم ((غض بـصر)) نظریه سـومی ارائه كرده اند. در این نظریه بـا قبـول اینكه غض بـصر, ((بـستن چشم)) نیست, آن را بـه معنی ((پایین انداختن چشم)) معنی كرده و ((كنایه)) از ((نگاه نكردن)) دانستـه شده است. و در تـاءیید آن به بـرخی از روایات كه در موارد حرمت نگاه, این تعبـیر بـه كار رفتـه است استـناد و كلمات لغویین را نیز چنین تـفسیر كرده اند: ((در غالب كتـب لغت ((دو معـنی)) بـرای غض كردن ذكر كرده اند, یكی به معـنی خـفض (پـایین افكندن)و دیگری بـه معـنی نقصـان(كم كردن)و بـنا بـر هر یك از این دو معنی غض عین می تواند كنایه از ((نگاه نكردن)) به طرف مقابل باشد زیرا بـنا بـر معنای اول بـا زیر افكندن نگاه, طرف مقابـل دیده نمی شود و بـنا بـر معنای دوم نیز مراد از ناقص كردن عـین, ((ناقص كردن آن از نگاه)) بـه طرف مقابـل اسـت كه این امر بـه مفهوم ((نگاه نكردن)) می انجـامد.)) به نظر می رسد كه این بـرداشت از كلمات لغت شناسان, صحیح نیست.

زیرا آنان واژه ((غض)) را دارای ((دو مفهوم)) معـرفی نكرده اند, بلكه با ((تعبـیرات متعدد)) ولی مشابـه و مترادف در صدد تبـیین ((یك مفهوم)) بـوده اند, مثلا لسان العرب در معنی غض از سه تعبـیر استـفاده می كند: ((كف, خفض و كسر)) . بـرخی دیگر از لغویین فقط ((خفض)) را ذكر كرده اند و مقاییس اللغه ((كف و نقص)) را بـا هم آورده است. و عده ای هم در معنی كردن غض به سراغ تعبیر ((فتور)) رفته اند. پـس واژه های: نقص(كم كردن نگاه), فتور(سستی در نگاه), كسر(شـكسـتـن نگاه), كف(جـمع شـدن نگاه), خـفض (پـایین افتـادن نگاه)تـعبـیرات گوناگونی است كه در صدد ارائه ((مفهوم واحـدی)) است. این مفهوم در بـرابـر ((چشم دوختن, خیره شدن, و پـر بـودن نگاه)) قرار دارد, از این رو معانی متـعدد بـرای غض بـصر, قابـل قبول نیست.

بـه علاوه این قضـاوت كه ((ناقص كردن)) نگاه بـه مفهوم ((نگاه نكردن)) می انجامد, توجیه روشنی ندارد, زیرا ناقص كردن نگاه, یا در ((مقابل)) نگاه نكردن است و یا بـاید آن را ((اعم)) از نگاه نكردن دانست و در هر صورت از ((غض بصر)) نه بـا دلالت مطابـقی و نه بـا دلالت التـزامی بـه مفـهوم ((عـدم نظر)) نمی تـوان رسـید.

در نظریه فوق, اضافه كرده اند كه ((غالب كتب لغت ((غض العین)) را به زیر انداختن نگاه و شكستن آن ((به گونه ای كه دیگر روبه رو را نبیند)) معنی كرده اند. )) ولی این نسبت نیز با كلمات لغویین سـازگار نیسـت زیرا چـنین قـیدی ـ ((بـه گونه ای كـه روبـه رو را نبیند)) ـ در كلمات آنها بـه چشم نمی خورد. بـلكه بـرخی از آنها تصـریح كـرده اند كـه در هنگام غـض, طرف مقـابـل دیده می شـود.(۵ این نكته را نیز باید افزود كه ((كم كردن)) مفهومی تشكیك پذیر است و دارای مراتبی می باشد, از این رو ممكن است در مواردی مقصود ((حـداكثـر)) كم كردن نگاه بـاشـد كه عـرفا بـه ((نگاه نكردن)) می انجامد; همچنان كه در برخی روایات, ـ بـا توجه بـه قرائنی كه وجـود دارد ـ غض بـصـر, بـه معنی ((نگاه نكردن)) بـه كار رفتـه است.(۶) ولی چنین استـعمالاتـی نمی تـواند محدوده اصلی ((مفهوم)) لغت را مشخص كند و یا مراتب دیگر آن را نفی كند; همچنان كه گاه غض بـصر, بـه معنی ((بـستـن چشم)) و غمض بـصر نیز استـعمال شده است(۷)ولی لغت شناسان تصریح كرده اند كه روی هم گذاشتـن پـلكها و بـسـتـن چـشـم(غمض عین)معنی حـقیقی غض بـصـر نیسـت. و این گونه استعمالات, سخن آنها را نقض نمی كند.

محمد سروش

پی‏نوشت‏ها:

۱ـ ابوالفتوح رازی, روض الجنان, ج۱۴, ص۱۲۲.

۲ـ محمدحسین طباطبایی, المیزان, ج۱۵, ص:۱۱۱ الغض اطباق الجفن علی الجفن ... والایه نهی عن النظر.

۳ـ فخرالدین طریحی, مجمع البحرین, ج۴, ص۲۱۸. یغضوا من ابصارهم ای ینقصوا من نظرهم عما حرم الله علیهم, غض طرفه: خفضه و تـحمل المكروه, غض صوته: ای خفضه و لم یرفعه بصیحه و غض طرفه ای كسره ...

۴ـ شهید مطهری, مساءله حجاب, ص۱۲۱ ـ ۱۲۴.

۵ـ نگاه كنید بـه لسـان العـرب و تـاج العـروس, واژه ((غض)) .

۶ـ مثـل روایات غض بـصر از عورت دیگران در حـمام, ن.ك وسـائل الشیعه, ج۱, ص۳۶۴.

۷ـ محمدباقر مجلسی, بحارالانوار, ج۲۵, ص۳۸۰.

۸ـ الحر العاملی, وسائل الشیعه, ج۱۱, ص۱۲۶.

۹ـ همان, ج۱, ص۲۱۲.

۱۰ـ همان, ج۱۱, ص۱۲۹.

۱۱ـ همان, ج۱۴, ص۱۳۸.

۱۲ تـنها راوی قابـل تـردید در سند این روایت, سعد اسكاف است كه شیخ طوسی بـه صراحت او را ((صحیح الحدیث)) می داند(معجم رجال الحدیث, ج۸, ص۶۸)از این رو سبك شناسی برخی علماء رجال و نیز منكر بـودن بـرخی روایات سعد, وثـاقت او را مخدوش نمی سازد. ۱۳ـ ن.ك: زمخشری. الكشاف, ج۳, ص۲۲۹.

۱۴ـ ن.ك: مقدس اردبیلی, زبده البیان, ص۶۸۵.

۱۵ ن.ك: سیدمحـمـد مـحـقـق دامـاد, كـتـاب الـصـلاه, ج۲, ص۲۴.

۱۶ـ محمدحسین طباطبایی, تفسیر المیزان, ج۱۵, ص۱۱۱.

۱۷ـ شهید مطهری, مساءله حجاب, ص۱۲۴.

ماهنامه پیام زن


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.