پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

نیکولو ماکیاولی و نظریه جمهوریخواهی ایتالیا


نیکولو ماکیاولی و نظریه جمهوریخواهی ایتالیا

اندیشه سیاسی دوران جدید با بنیاد گذاری نظریه نوآیین جمهوریخواهی در جمهوری فلورانس ایتالیا به نظریات و نوشته های نیکولو ماکیاولی آغاز می شود

اندیشه سیاسی دوران جدید با بنیاد گذاری نظریه نوآیین جمهوریخواهی در جمهوری فلورانس ایتالیا به نظریات و نوشته‌های نیکولو ماکیاولی آغاز می شود. ماکیاولی، شهروند و از دبیران و سیاست ‌مردان سده پانزدهم فلورانس بود که در مسائل سیاسی وطن‌ خواهی و میهن دوستی را بالاتر از هر امری می دانست. ماکیاولی که "نجات میهن خود را برتر از رستگاری روح" می داند، در کتاب خود "تاریخ فلورانس" با شرح حوادث جنگ‌ها و نبردهای تاریخی ایتالیا و مقاومت و ایثارگری بی نظیر مردم این نکته را برجسته می کند که در دوران جدید، میهن جای جان را گرفته است و این سخن، از دیدگاه تحول مفاهیم، در آن دوره انقلابی به شمار می آمد.‏

ماکیاولی دیدگاه و نظریات سیاسی خود را در سه رساله "شهریار"، "گفتارها" و " تاریخ فلورانس" بیان کرده است. وی بر خلاف فیلسوفان دوران قدیم که

نظریه‌‌پردازان بهترین شیوه فرمانروایی بودند، اندیشمند قدرت سیاسی و شیوه‌ های به دست آوردن و نگاهداشت آن است و از این رو، با بسیاری از اصول اخلاقی اندیشه سیاسی قدیم به مخالفت برخاست.

ماکیاولی در رساله شهریار این مسئله را بیان می کند که اگر چه دیگران درباره سیاست بسیار نوشته‌اند، اما او از روشی نوآیین تبعیت می کند. او با اشاره به نوآیین بودن کوشش خود در قلمرو اندیشه سیاسی آن را به "راهی" تشبیه می کند که پیش از او کسی در آن گام ننهاده بود، و از تعبیر ‏modi ed ordini nuovi‏ استفاده می کند که می توان "شیوه‌ها یا نهادهای جدید" ترجمه کرد.‏

نظریه جمهوریخواهی نوآیین در اندیشه سیاسی ماکیاولی نظریه نظام نهادهای شورایی و مشارکت مردم است. از این رو، برخی از نظام های سلطنتی به اعتبار نهادهای آنها، جمهوری و بسیاری از جمهوری های جدید، سلطنتی مطلقه اند. خاستگاه و بنیاد نظریه جمهوریخواهی در اندیشه سیاسی ماکیاولی وجود دو گروه بزرگ اجتماعی و تنش میان آن دو است. که نظام های سیاسی از آرایش رابطه این دو نیرو به وجود می آیند.

ماکیاولی در رساله شهریار در فصلی درباره نظام‌ های سلطنتی نوبنیاد نیز توضیحی درباره معنای تقلید از قدما یا تقلید از بزرگان آنان می آورد و توضیح می دهد که او به ذکر سرمشق ‌های بزرگ بسنده خواهد کرد، زیرا به هر حال، مردم ترجیح می دهند در راه‌های هموار گام بگذارند و اعمال خود را به تقلید از کارهای دیگران برگزار می کنند. به نظر ماکیاولی، نمی توان راه دیگران را بدون هدف دنبال نمود. او تقلید از کسانی را که از دیگران برترند، امری مفید در تقلید می داند. مَثَل کسی که از بزرگان گذشته تقلید می کند، مثل تیرانداز کاردانی است که برای نیل به هدف دور با شناختی که از توان و برد کمان خود دارد، بالاتر از هدف را نشانه می‌گیرد تا شاید تیر به هدف برسد.

تأکید ماکیاولی بر تقلید از گذشتگان را این‌گونه می توان فهمید: از قدما باید در آنچه جدید بودند، تقلید کرد، زیرا با چیره شدن ارزش ‌های سده ‌های میانه تباهی چنان در رگ و پی مردم ایتالیا رسوخ پیدا کرده و بی توجهی به ارزش ‌های دوران جدید به مرتبه‌ای رسیده است که به نظر می رسد قدما در بسیاری از امور از متأخرین "جدیدتر" بودند، چنانکه رومیان باستان در پرداختن به هر کاری به شکوه و افتخاری که از آن ناشی می شد، توجه داشتند، در حالی که با سیطره فضیلت‌ های معنوی از دنیا بریده و به شهروند آخرت تبدیل شده است. معنای این تقلید از قدما، تقلید از تأسیس است، زیرا ویژگی های قدما نوآیینی بنیادهای آنان بود و بنابراین تقلید از تأسیس، اگر به درستی فهمیده شده باشد، خود می تواند تأسیسی نوآیین باشد و همین نکته را از تأکید ماکیاولی بر کارهای بنیاد گذارانی مانند کوروش پارسی، رمولوس رمی و دیگر پادشاهان موفق که هر یک دولتی نو بنیاد گذاشتند و باید سرمشق شهریاران دوران جدید قرار گیرند، می توان دریافت.‏

تأکید ماکیاولی بر علاقه مردم به برقراری و پایداری نظام آزادی، ناشی از باور او به فطرت خوب مردم و پتیارگی ذاتی شهریاران و فرمانروایان نیست، بلکه مبتنی بر این اصل بنیادین اندیشه سیاسی اوست که خواست‌های هر فردی، محرک کارهای اوست و او در هر کاری، پیوسته، سودی را که از انجام آن خواهد برد، در نظر می‌گیرد. نظام آزادی، تنها شیوه حکومتی است که به سبب وجود قانون‌های خوب نفع خصوصی افراد در هماهنگی با خیر همگانی تأمین می شود و به خلاف نظام‌‌های خودکامه، هیچ کسی حتی بزرگان و بلند پایگان، نمی تواند به حقوق فردی از عامه مردم تجاوز کند.‏

علاوه بر آن، ماکیاولی در رساله شهریار به نقد اندیشه های سیاسی نظریه پردازان در قلمرو خیال و حوزه اخلاق می پردازد. نقادی وی، از شیوه های فرمانروایی خیالی، ناظر بر شهر زیبای افلاطونی است که فیلسوف یونانی در رساله جمهوری توصیفی از آن را بیان کرده است. امّا اعراض از خیال برای بازگشت به واقعیت در اندیشه سیاسی ماکیاولی به معنای بازگشت به واقعیت در تداول عامیانه آن نیست. ‏

ماکیاولی در رساله گفتارها به بحث نیکی و بدی پرداخته و از این نظر دفاع می‌کند که اگر چه اندازه نیکی و بدی در جهان همیشه یکسان بوده است، اما امور انسانی پیوسته یکسان نمی ماند، بلکه نیکی و بدی از سرزمینی به سرزمین دیگر کوچ می کند. وی تأکید بر امور دنیا را در تعارض آن با امور آخرت می داند. از دید او اگر دیانت در مباحث سیاسی داشته باشد، در پیوند آن با امور دنیا و در محدوده آن خواهد بود.‏

بخش‌ هایی از تاریخ فلورانس ماکیاولی به بررسی نظریه انحطاط سیاسی ایتالیا که یکی از اساسی‌ترین مباحث اندیشه سیاسی اوست، اختصاص دارد. او در رساله شهریار نیز که رساله‌ای درباره بنیاد گذاری نظام‌ های شهریاری است، اشاره‌هایی به انحطاط ایتالیا آورده است، اما بویژه گفتارها تأملی در نظام جمهوری و عوامل و اسباب تباهی نهادهای آن است.‏

خصوصیات و ویژگی هایی که ماکیاولی از شهریاران و پادشاهان ارائه می دهد، جنبه آرمانی و خیالی داشته و در دنیای واقعی وجود ندارد. ماکیاولی تقلید از بزرگان را در مسائل جدید و متفاوت از سنت می داند، در حالی که حفظ بسیاری از جنبه‌های علمی و اخلاقی گذشتگان که سابقه‌ ای دیرینه و کهن داشته و ربطی به تجدد و نوآوری ندارند، می تواند باعث بهبود و رشد جامعه گردد.‏

مسعود امیریان

منابع:

مردان اندیشه (پدیدآورندگان فلسفه معاصر)، برایان مگی، مترجم:

عزت الله فولادوند، تهران: انتشارات طرح نو، ۱۳۷۸ ‏

کلیات تاریخ فلسفه به زبان ساده، دکتر ملیحه صابری نجف آبادی، تهران: انتشارات سمت: ۱۳۸۹.

سیر تاریخی اندیشه های سیاسی در غرب (از افلاطون تا نیچه)، دکتر احمد بخشایشی اردستانی، تهران: انتشارات آوای نور، چاپ چهارم ۱۳۸۸.

سیر اندیشه فلسفی در غرب، دکتر فاطمه زیباکلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم ۱۳۸۵.‏