چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
آتلانتیس تغییر و تحول
● موضوع و داستان بازی
شما در نقش یک دریانورد و تاجر با نام کورتیس هویت Curtis hewwit هستید؛ عکسهای گرانبهائی را خریدهاید و با کشتی خود در حال بازگشت هستید که در طوفان عظیمی گیر میافتید؛ صندوق عکسهای خود به همراه دوربینتان را برمیدارید و با قایقی از کشتی در حال غرق شدن خود خارج میشوید. در این هنگام شما درون گردابی بزرگ گرفتار و به دنیای عجیبی به نام آتلانتیس وارد میشوید. دنیائی که در زیر دریاها پنهان است. سپس توسط پلیسها و گاردهای شهر دستگیر و وارد شهر میشوید. شما را برای کشته شدن به شکنجهگاه انا Enna (خدای آنها) میبرند اما از آنجا سالم بیرون میآئید و در شهر تحت تعقیب قرار میگیرید. شما متوجه میشوید که این مردم، خدایانی ستمگر را پرستش میکنند و فقط برای آنها کار کنند.
● خدایان
▪ Zanat: خدائی با قدرت بیپایان که آتلانتیس جدید با خدایانی جدید را بهوجود آورده، او سازنده آتلانتیس جدید است و خائنان را تنبیه میکند.
▪ Enna: خدائی که فکر و ذهن همه افراد شهر را میخواند و باید همه برای او کار کنند. او خواهر زانات است.
▪ Cosmo: خدای مرگ و پسر زانات. او با کوره آتشین خود که از آسمان میبارد همه را تنبیه میکند. او شبیه به شما است و معلوم میشود که برادرزادهتان نیز هست.
▪ Sama: خدای خورشید و روشنائی که با خود نور را به همراه دارد.
▪ Kama: خدای تاریکی که شب را به همراه آرامش آن با خود میآورد.
شما از دست گاردهای امنیتی فرار کرده و به جنگلی پناه میبرید که در آن افرادی از انسانهای اولیه زندگی میکنند. آنها انسانهائی بودند که قب از مردم شهر در آتلانتیس زندگی میکردند. شما لباس خود را عوض کرده و لباس مردم آتلانتیس را میپوشید. وقتی به شهر برمیگردید همه شما را با Cosmo اشتباه میگیرند. شما خود را جای او جا زده و شهر را از آتش کازمو نجات میدهید (از آنجا متوجه میشوید که شما خدای زندگی هستید) و در پایان با خدایان روبهرو میشوید.
سپس میفهمید که برادر زانات بودهاید و متوجه میشوید که شما خدای زندگی هستید) و در پایان با خدایان روبرو میشوید. سپس میفهمید که برادر زانات بودهاید و متوجه میشوید که همه خدایان کپیاند و اصلی مردهاند. اما این کپیها عین اصل عمل میکنند. تنها زانات است که تا حدودی زنده است و اصلی میباشد. او توسط خواهرش Enna کشته شد ولی نه کاملاً. قدرت Relic او را به چیزی شبیه روح درآورده و شما باید با او روبرو شوید. (شما قبلاً کپیهای خدایان دیگر را نابود میکنید).
شما باید گذشته را تغییر دهید. اگر موفق شوید خدایان نابود میشوند. شما به گذشته رفته و با پدر خود و زانات و انا روبرو میشوید. باید مادر خود Sita را از وجود توطئه توسط فرزندانش آگاه کنید تا جلو آنها را بگیرد. اگر موفق نشوید بازی را باختهاند؛ اما اگر موفق شوید بازی را از زانات بردهاید و بازی تمام میشود. شما سرنوشت را تغییر میدهید و در آینده دیگر خدایانی چون زانات وجود ندارند. آتلانتیس آزاد میشود و همه زندگی عادی خود را ادامه میدهند. گاردها هم دیگر باعث ترس مردم نمیشوند.
● صداگذاری
صداگذاری بازی خوب است و هماهنگ با بازی و بازیکنان، آهنگهای بازی با محیطی که در آن هستید سازگار بوده و به شما حسی طبیعی دست میدهد و شما را در بازی غرق میکند.
● گرافیک بازی
گرافیک بازی سهبعدی و در مجموع گرافیک خوبی دارد اما به جزئیات بهخوبی توجه نشده، گرافیک تا حدودی کارتونی و خندهدار است.
● معماها
معماها بسیار جالباند و تحسینبرانگیز، علاوه بر معماهای متفاوت باید چند بازی فکری را در طی بازی انجام دهید.
ِ● نقاط قوت بازی
معماهای جالب و سرگرمکننده که یکنواخت نیست و قابل حل است. منظور این است که اطلاعات برای حل آنها به اندازه کافی داده شده است.
- داستان زیبای بازی که شما را وارد دنیای خدایان جدید آتلانتیس میکند.
- به اندازه بودن مراحل، نه آنقدر راهحل زیاد است که خسته شوید و نه آنقدر کم که زود تمام شود.
● نقاط ضعف
- گرافیک کارتونی بازی
در مجمع بازی بسیار زیبا طراحی شده و ارزش خریدن و بازی کردن بهعنوان یک بازی ماجراجوئی توسط شرکت Adventure company را دارد.
● راهنمای بازی
▪ از کشتی تا زمین
ابتدا دموئی از بازی را میبینید که کشتی شما (Curtis Hewwit) در طوفان سختی گیر افتاده است. با شروع بازی، در کابین را باز کنید و از طریق پلهها به بیرون بروید.
دموی دیگری میبینید. یکی از ملوانان به شما میگوید که کشتی در حال غرق شدن است و شما باید جان خود را نجات دهید.
به کابین برگشته و صندوقی را که گوشه اتاق است بردارید و به طرف پلهها برگردید.
دموی دیگری میبینید. حالا با قایق از کشتی خارج میشوید و در طوفانی عظیم گیر میکنید. وقتی به هوش میآئید خود را در سرزمینی خوش آبوهوا داخل قایق خود میبینید. ناگهان یک پرنده روی صندوق شما مینشیند، یک پرنده ۲ سر. با او حرف بزنید (مسلماً نمیشود). از پشت سر خود؛ چراغ را بردارید. چاقوئی که در قایق است را نیز بردارید (کنار صندوق). پاروی دست چپ خود را نیز بردارید.
حالا یک سفینه فضائی، شما را با قایق به داخل خود میکشد (اگر چاقو چراغ و پارو را پیدا نکردید، نگران نباشید در تاریکی آنها را بردارید). اول چراغ را بردارید تا در تاریکی بتوانید چاقو و پارو را پیدا کنید. پس بهتر است که در همان اول کار این دو چیز یعنی چاقو و چراغ را بردارید، یعنی همان موقع که در قایق و در دریا هستید و پرندهٔ دو سر روی صندوق مینشیند.
اینک شما در تاریکی بهسر میبرید، چراغ را برداشته و با کبریتی که دارید آن را روشن کنید. به جلو بروید و روی دیوار کلیک کنید، کس چند ستاره را میبینید؛ رنگهای آنها را به خاطر بسپارید. به سمت چپ و سپس مستقیم بروید؛ در کنارتان بر روی دیوار عکسهائی را میبینید (عکسهای خدایان)، انتهاء به یک در میرسید که روی آن یک چراغ چشمکزن آبی قرار دارد. روی آن کلیک کنید تا دری آنجا باز شود. داخل شوید. دست چپ یک چیز کروی شکل میبینید، در آن را با چاقو باز کنید. چاقوی شما میشکند اما در باز شده است. کلاه را بردارید. سمت راست یک صفحه سبز قرار دارد، از کلاه روی آن استفاده کنید.
▪ سرزمین آتلانتیس
بازی بهصورت دمو درمیآید و شما از سفینه همراه با قایق خود خارج میشوید و نگهبانانی با لباس آهنی زرد و آبی را میبینید.
با نگهبان دربارهٔ همه چیز حرف بزنید، حرفهایتان که تمام شد او میرود تا در را برای نگهبان دیگر باز کند. به طرف مجسمه بزرگ که در زیرش دستگاهی با صفحه سبز قرار دارد بروید. چیز آبی که روی دستگاه است را بردارید، آن یک کلاه است که باعث بهکار انداختن دستگاههای صفحه سبز میشود. صبر کنید تا بازی به حالت دمو درآید و شما را به اتاق مرگ انا ببرند. شما باید راه خروج را پیدا کنید و پس از گذراندن دو مرحله، از دستگاه خارج میشوید.
اینک دو راه در جلوی خود دارید یک راه بنبست و یک راه باز. راه باز را در پیش گیرید، در بین راه با هر کس که میبینید حرف بزنید. آنقدر به جلو بروید تا به دهکدهای که در آنجا چند خانه است و در وسطش یک چاه که دورش مجسمههائی است برسید.
به جلو بروید و با پیرمردی که در حال بیرون کشیدن سطل از چاه است حرف بزنید. بعد از اتمام حرفها او میرود. حالا کنار خودروی سنگی کوچک بین ۲ مجسمه چیز نارنجی رنگی که صفحهای نیز دارد را بردارید (یک دسته قوص مانند هم دارد).
طناب کنار چاه را برداشته و به خانهای که کنار یک ساختمان بزرگ است بروید، این ساختمان مقابل چاه است. با مرد پیری که کنار آن ایستاده حرف بزنید؛ او فرماندار شهر است بعد از اتمام حرفها، شهر را خوب گشته و با همه افراد صحبت کنید.
حالا سطلی را که کنار یکی از خانههای دهکده است (خانهٔ دوم دست راست) را بردارید و روی طناب امتحان کنید. به طرف چاه بروید و سطلی را که با طناب بسته شده داخل آن بیندازید. طناب را کشیده تا سطل بیرون آید؛ آب درون سطل را بخورید.
بازی دوباره دمو میشود. فرماندار به شما خبر میدهد که گاردها دارند به این سمت میآیند و به دنبال شما هستند تا پیدایتان کرده و از شما مراقبت کنند (البته اینطور نیست!!!).
سمت راست شما راه خروج از شهر است؛ از آنجا بروید و از شهر خارج گردیده تا وارد جنگل شوید.
▪ جنگل
بازی دمو شده و نشان داده میشود که شما دارید از دست گاردها فرار میکنید.
مستقیم راه اصلی را جلو بروید، سمت چپ یک راه فرعی است؛ داخل آن شوید. داخل خانه صدفی شده و از روی زمین مجسمه سنگی شکسته جغد را بردارید. به راه اصلی بازگشته جلو بروید. به مسیر سمت راست رفته، انتهاء مسیر یک چوب بلند پیدا میکنید. دوباره به مسیر اصلی بازگشته به سمت پل رفته و از روی پل رد شوید.
به یک غار میرسید (در انتهاء مسیر) وارد آن شوید. در آنجا راهی است که شما را به یک چوب میرساند که وسط آن سوراخ است (از راهی بروید که از جلو چوب دربیاید) چوبدست خود را درآن کرده تا اهرم کشیده شده و مسیر خرچنگهائی که راه را بستهاند عوض شود. به سمت راست بروید. بر روی دیوار مجسمه نصفه، یک جغد است، آن را با مجسمه خود کامل کنید.
زیر پای شما خالی میشود و در یک چاله میافتید. به طرف نور بالای سر خود رفته از چاه خارج میشوید.
بازی دمو شده به یک آبشار میرسید، مستقیماً جلو بروید.
حالا باید اینکارها را انجام دهید:
وقتی راهها را بگردید متوجه میشوید که یک درخت گوشتخوار راهتان را بسته است. در جائی دیگر هم پرندهای قرمز را که روی شاخهای نشسته میبینید. در یک طرف هم مجسمه سنگی بزرگی از یک زن (انا) را که همه جا هست میبینید. کنارتان چند تا کرم است، آنها را بردارید و به پرنده بدهید، آن وقت پرنده بلند میشود. چوب را بردارید و آن را در دهان گیاه گوشتخوار کنید و از آنجا رد شوید، بازی دمو میشود.
شما توسط یک زن که خود را جزء انسانهای اولیه میداند گرفتار میشوید اما مادرش شما را آزاد میکند. باید با او حرف بزنید، شما داستان را برایشان تعریف میکنید. آنها به شما میگویند که میتوانید بهوسیله مردی بهنام Chel از شهر خارج شوید. شما لباس مردم آتلانتیس را پوشیده و سر و وضع خود را درست کرده و به شهر برمیگردید.
شما به شهر برمیگردید و همه به شما لرد Cosmo میگویند. به همین دلیل بود که خدایان با شما کاری ندارند (مجسمههای خدایان)، داخل ساختمان بزرگ بروید و با شهردار صحبت کنید. شما باید یک دستگاه پیدا کنید تا بتوانید صفحهای که در پشت مجسمه زانات است (مجسمه روبرو به خانه بزرگ در پشتش) را روشن کنید. این دستگاه در خانه شهردار است (سمت چپ خانه بزرگ) داخل آن شده و دستگاه را در یکی از سوراخها پیدا کنید. آن را در گودال بزرگ پشت مجسمهٔ روبرو به خانه بزرگ امتحان کنید، کلاه خود را بگذارید و بازی را انجام دهید. شما باید با منجنیق خانه دشمن را نابود کنید و اگر پیروز شوید شهر را از آتش Cosmo بهطور موقت نجات دادهاید.
نویسنده: amigames
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست