جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
زندگی با خاطره ها
«میتوانستم تو را روبهروی خود بنشانم و از زاویههای مختلف و از لای قاب انگشتانم نگاهت کنم. سر تا پا. به دستان و انگشتان کشیدهات که به جراحی میخورد یا نقاشیهای روی بوم یا چه میدانم ساختن مجسمه. با آن موهای بلند ریخته بر شانهها، که تا کمر باریکت میرسید. با آن خال نمکین وسط ابروها، انگار الهه معبد هندو.»از محمود بدرطالعی، نویسنده پیشکسوت شمالی تاکنون کتابهای «ساتل میش»، «بمباران»، «در تاریکی»، «گفتیم بهار آید و عیشی بکنیم»
«چه روزی چه آفتابی»، «دایرههای آبی»، «یادداشتهای آقای ضیابری»، «پستوی زرین» و «اشارهها» منتشر شده است. «شادیهای ویران» آخرین اثر اوست که در اواخر سال پیش توسط نشر «مدبران» منتشر شده است. «شادیهای ویران» یک داستان بلند از زندگی شخصیت میانسالی است که خاطرات خوش گذشته و زندگی سپریشدهاش را به شکلی پراکنده روایت میکند. نحوه بهیادآوردن خاطرهها نه بر اساس زمان تقویمی یعنی ثانیه، دقیقه، ساعت، روز، ماه و سال بلکه بر اساس آنچه فیلسوف فرانسوی، هانری برگسون «استمرار» مینامد، پیش میرود.
استمرار یعنی نامتوالی، بدون نظم و ترتیب و براساس برهههایی دستچینشده از زمان که برای شخص اهمیت دارد و این نحوه یادآوری هر چند که با افعال گذشته - بیشتر ماضی ساده و ماضی استمراری- صورت میگیرد (که اگر با افعال حال صورت میگرفت و اکنون میشد این خاطرات زندهتر و بیشتر از نظر سبک به داستان مدرن نزدیک میشد) یکی از مشخصهها و مولفههای بنیادی داستانهای مدرن یعنی اهمیت و برتری فرد، تلقی و احساسات فردی بر باورهای جمعی را به داستان میدهد. میتوان گفت عشق و نوستالژی بنمایه اصلی «شادیهای ویران» است.
داستان با دو زاویه دید اولشخص و دانای کل محدود «اسفند» روایت میشود که بیشتر شخصیتهای موجود در زندگی عاطفی راوی (نازی یا پروین) مورد خطاب قرار میگیرند. هر چند که در چند پاراگراف داستان ناگهان با اول شخص از نگاه نازی یا پروین روایت میشود، اما از نظر لحن و نگاه به ماجرا و رویدادها هیچ تفاوتی با شخصیت اصلی «اسفند» نمیبینیم؛ یعنی نگاه و لحن غالب در داستان همان لحن و نگاه شخصیت اصلی «اسفند» است. زبان داستان گاه شاعرانه میشود: «باران در دریا میبارد. حبابهای باران در هزار دهان دریا بلعیده میشود»، «ای کاش درخت بودیم. پرنده، خاک و آب، ای کاش هیچ بودیم. پیش از اینکه هیچ شویم. » و گاهی آمیخته به اشعاری کوتاه از شاملو، حافظ، اخوانثالث، محمد زهری و... میشود. «شادیهای ویران» اصولا حادثهمحور نیست، یعنی گرهافکنی، گرهگشایی، نقطه اوجی در کار نیست؛ بنابراین حرکت داستان کند و تعلیق در آن بسیار کمرنگ است و اتفاق خاصی در زمان حال داستان نمیافتد و آنچه مهم است حالات روحی و روانی یا روانشناسی شخصیت اصلی است. میتوان گفت «شادیهای ویران» به طور کلی داستانی با پیرنگی ساده است که خواننده آن میتواند طیف وسیعی از مخاطب عام را نیز دربربگیرد. مکان، فضا و حالوهوای داستان بیشتر رنگوبوی بومی و اقلیمیدارد.
هرچند که گاه بخشی از اتفاقات آن در خیابانهای تهران میگذرد، اما فضای غالب در داستان رشت قدیم است، که بهویژه با کلمات یا جملات و اصطلاحات گیلکی که راوی از مادرش به خاطر میآورد، کامل میشود. میتوان گفت «شادیهای ویران» زنجیرهیی از خاطرات است؛ خاطراتی از نخستین تجربیات عاطفی در ارتباط با جنس مخالف، که در لایههای عمیق ذهن راوی جای گرفتهاند. خاطراتی که با دیدن محرکهایی چون خانه، باغها، کوچهها و محلات قدیمی، به ذهن هجوم میآورند و با شرطیشدن هربار جان میگیرند و زنده میشوند. خاطره و اهمیت آن در «شادیهای ویران» را از همان صفحه نخست کتاب میتوان در یافت: «ذهنم هنوز در جستوجوی توست! از خود میپرسم چه کردی؟ کجا رفتی؟ نمیدانم، اما حسهای تو را میشناسم. بیشوکم ۳۰ سال است که از این شهر نمگرفته و شرجی رفتهیی.
شهری هنوز هم با بامهای سفالی و باران یکریز سمج، زوالههای داغ تابستان، با صدای کرکننده زنجرهها، مثل همیشه.»فروید اغلب فرآیندهای ذهنی را ناهوشیار و نیروی اصلی روان را نیروی جنسی مینامد و میگوید محرمات اجتماعی قدرتمندی که برای برخی غرایز جنسی وجود دارد سبب میشوند تا بسیاری از امیال و خاطرات ما سرکوب شده و از سطح ضمیر هوشیار به ضمیر ناهوشیار رانده شوند. فروید فرآیندهای ذهنی را به سه منطقه روان نهاد، خود و فراخود نسبت میدهد؛ نهاد بر اصل لذت و ارضای نیازهای جنسی است و برعکس «فراخود» را محل وجدان و غرور و سانسور اخلاقی که دایم میخواهد مثل فرشتهها با سازگاری مطلق اجتماعی رفتار کنیم و «خود» را تنها نیرویی که بر اساس خرد و واقعیت است، میداند و معتقد است بر عهده «خود» است که بین این دو نیروی متخاصم تعادل برقرار کند و باعث سلامتی روانی انسانها شود.
به نظر میرسد راوی و شخصیت اصلی «شادیهای ویران» چه از طرف جامعه سنتی آن زمان و چه از طرف پدر مقتدر و کنترلگری که همه حرکاتش را زیرنظر دارد، زیر سیطره چنان «فراخودی» قرار داشت که کلیه امیال و احساساتش با قدرت مورد سانسور و سرکوب قرارمیگرفت. بیتردید عواقب آنهمه سختگیری و بازداری در کودکی و نوجوانی در روحیات و زندگی راوی بیتاثیر نیست... میتوان گفت مکان در «شادیهای ویران» نقش استعاری پیدا میکند. مکانهایی چون کوچهباغهای قدیمی، خانههای سفالچین با باغهای خوج و گلابی درواقع نقش مکانهای استعاری را در داستان بازی میکند، که با دیدن آنها راوی به یاد روزهای خوش نخستین تجربیات عاطفیاش میافتد... شادیهایی که همانطور که از نام کتاب برمیآید حالا دیگر ویران شده و جز مشتی خاطرات از آن بهجا نمانده است.
«بعد از پنجاه سال انگار آدمها از این کوچهباغ و از خانههای آجر خشتی رمیده بودند. نه صدای چوب، نه صدای سنگ، نه شعله رنگارنگ فانوسهایی که بادبادکها را در آسمان غروب پاییز روشن میکرد. » حس عمیق نوستالژی که بیشتر نشاتگرفته از روابط عاطفی و عاشقانه اوست، او را رها نمیکند و ذهنش را تسخیر خود کرده است و او در خیابانها و میدانهای نوشده و رنگ عوضکرده شهر در میان و در کنار مردمی که از مشکلات و مسائل متعدد اقتصادی و اجتماعی مینالند، هنوز هم صدایی را از آن سوی دیوار خانه قدیمی میشنود؛ صدایی که برایش زنگ بهخصوصی دارد و مینالد: «وافریادا ز عشق وافریادا/ کارم به یکی طرفه نگار افتادا...»
نرگس مقدسیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست