دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
مجله ویستا

دنیاگرایی و دنیاگریزی از دیدگاه قرآن


دنیاگرایی و دنیاگریزی از دیدگاه قرآن

آیات قرآن كریم و احادیث پیشوایان معصوم, از یك سو به نكوهش دنیا پرداخته و از دیگرسو نظام عالم را به حق دانسته و گاه بر بهره گیری از آن تاكید ورزیده اند

اشاره:

آیات قرآن كریم و احادیث پیشوایان معصوم، از یك سو به نكوهش دنیا پرداخته و از دیگرسو نظام عالم را به حق دانسته و گاه بر بهره‏گیری از آن تاكید ورزیده‏اند . نویسنده در این نوشتار در پی آن است كه نگاهی گذرا به این موضوع بیاندازد و دنیای مذموم و نكوهیده را از دنیای ممدوح و ستوده بازشناسد .واژه «دنیا» مؤنث ادنی است . اگر اصل آن را «دنائت‏» بگیریم، به معنای پست‏تر، و اگر اصل آن را «دنو» بدانیم، به معنای نزدیك‏تر است . این كلمه همیشه وصف است، خواه موصوفش در كلام باشد مانند «الحیوة الدنیا» یا نباشد مانند «لهم فی الدنیا خزی‏» . این واژه یكصد و پانزده بار در قرآن مجید تكرار شده است و در همه موارد صفت زندگی كنونی است، مگر در چهار جا كه در یك مورد به عنوان صفت عدوه (حاشیه و كنار بیابان) (۱) و در سه مورد دیگر (۲) صفت آسمان قرار گرفته است .

سرزنش دنیا و حقانیت موجودات مادی

قرآن كریم در آیات فراوانی دنیا را به شدت سرزنش كرده و از آن به عنوان یك زندگانی فانی و ناپایدار یاد كرده است . (۳) در عین حال، این كتاب الهی، آسمان و زمین و كوه و دریا و صحرا و نبات و حیوان و انسان را با همه نظام‏ها و حركت‏هایی كه دارند باطل نمی‏شمارد، بلكه برعكس، این نظام را نظام راستین و حق می‏داند . (۴) از همین رو خدای متعال به موجودات و مخلوقات عالم از جماد و نبات و حیوان گرفته تا خورشید و ماه و شب و روز (۵) سوگند یاد می‏كند و این نشان دهنده ارزش و اعتباری است كه خدا برای آنها قایل است . اساسا بدبینی به آفرینش و نظام هستی با هسته مركزی اسلام كه توحید است، سازگار نیست . این گونه نظریه‏ها یا بر ماتریالیسم و انكار مبدا حكیم مبتنی است و یا براساس اعتقاد به ثنویت است . اما در دینی كه براساس توحید و اعتقاد به خدای دانا و توانا و حكیم بنا شده است جایی برای این افكار باقی نمی‏ماند . آنچه به عنوان فنا و زوال دنیا و تشبیه آن به گیاهی كه در اثر باران از زمین سر می‏زند و رشد می‏كند و سپس زرد و خشك می‏گردد و تدریجا از بین می‏رود در قرآن آمده، در حقیقت‏برای بالا بردن ارزش انسان است، كه نباید منتهای آرزوی خود را امور مادی قرار دهد و هرگز نمی‏خواهد كه دنیا را در ذات خودش شر و زشت معرفی كند . (۶)

بررسی و نقد آراء و تفاسیر مختلف درباره دنیا

برخی معتقدند كه عالم دنیا بالذات عالم شر و فساد و تباهی است . اینها به تمام دنیا با نظر بدبینی نگاه می‏كنند و راه حلی هم برای سعادت بشر و نجات او از بدبختی ندارند مگر احیانا پوچ گرایی و در نهایت‏خودكشی . این قول مستلزم هدفمند نبودن جهان هستی است و اثبات وجود آفریننده‏ای حكیم در راس هرم هستی كه مورد اعتقاد ادیان توحیدی است، چنین چیزی را رد می‏كند . «الذی احسن كل شی‏ء خلقه (۷) ; او همان كسی است كه هر چه را آفرید نیكو آفرید .» برخی دیگر بر این باورند كه خود دنیا بد نیست وگرنه خدا آن را نمی‏آفرید، ولی علاقه و محبت‏به آن بد است . این تفسیر خیلی شایع است و مطابق آن سعادت بشر در مبارزه با این علایق و امیال و زدودن ریشه آنها است . در نقد این دیدگاه می‏توان گفت كه اولا: این علایق و امیال فطری كه در روح انسان است، از آن جهت كه فطری است و روان شناسی جدید هم آن را تایید می‏كند، قابل ریشه كن كردن نیست و حداكثر این است كه در اثر ریاضت‏ها پس رانده شده و به ضمیر ناخودآگاه می‏رود ولی بعدا به صورت خطرناكی از مجرای دیگری ظهور و بروز می‏كند و باعث‏بیماری‏های روحی و عصبی می‏شود . (۸) ثانیا: قرآن كریم همین محبت‏ها را به عنوان نشان‏های حكمت پروردگار ذكر می‏كند . مثلا در سوره روم در كنار ذكر خلقت‏بشر و خواب و بعضی چیزهای دیگر به عنوان نشانه‏های تدبیر خداوند، می‏فرماید: و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة ان فی ذلك لآیات لقوم یتفكرون (۹) یكی از نشانه‏های پروردگار این است كه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در كنار آنها آرام گیرید و در میانتان دوستی و مهربانی به وجود آورد، و در این حقیقت نشانه‏ها از تدبیر و حكمت پروردگار است‏برای آنها كه می‏اندیشند . علاقه به دنیا مظاهر فراوانی دارد مانند علاقه به فرزند، علاقه به پدر و مادر، علاقه به همسر، علاقه به مال و ثروت، علاقه به احترام و محبوبیت . اگر این علایق نبود، نه نسل ادامه پیدامی كرد، نه زندگی و تمدن پیش می‏رفت و نه حركت و جنبشی بود; بلكه بشری در روی زمین باقی نمی‏ماند . از همین رو است كه در آیه فوق دوست داشتن همسر را یكی از نشانه‏های حكمت پروردگار ذكر می‏كند .

منطق اسلام

آن چیزی كه از آیات و روایات استفاده می‏شود این نیست كه اساسا علاقه و محبت‏به كائنات بد است، و راه چاره هم این نیست كه علایق و محبت‏ها را باید سركوب كرد; بلكه آنچه از نظر اسلام زشت است وابستگی و دلبستگی (۱۰) و راضی شدن و قانع شدن به دنیاست (۱۱) و فرق است میان علاقه به مال و فرزند و سایر شئون زندگی، كه در دیدگاه دوم مورد نكوهش قرار گرفت، با قانع بودن و رضایت دادن و غایت آمال قرار دادن اینها كه اسلام آن را مردود می‏شمارد .

آیات قرآنی درباره دنیا دو دسته است:

دسته اول آیاتی است كه تكیه بر تغییر و ناپایداری این جهان دارد، در این گونه آیات، واقعیت متغیر و ناپایدار مادیات، آن چنان كه هست، ارائه می‏شود، مثلا گیاهی را مثل می‏آورد كه از زمین می‏روید، ابتدا سبز و خرم است اما پس از چندی به زردی می‏گراید، خشك می‏شود، باد حوادث آن را خرد می‏كند و در فضا پراكنده می‏سازد; آن گاه می‏فرماید این است مثل زندگی دنیا . (۱۲) این دسته از آیات زمینه است‏برای این كه مادیات را از صورت معبودها و كمال مطلوب‏ها خارج سازد . در كنار این آیات و بلكه در ضمن این آیات فورا این نكته گوشزد می‏شود كه ولی، ای انسان، جهانی دیگر پایدار و دایمی هست . زنهار كه هستی را منحصر در همین امور گذرا بپنداری! دسته دوم آیاتی است كه صریحا می‏گوید: آنچه قرآن آن را مذموم می‏شمارد «دلبستگی و وابستگی‏» ، «قانع بودن‏» و «رضایت دان‏» به امور مادی است، این آیات است كه جوهر منطق اسلام را درباره دنیا روشن می‏كند . برای مثال، قرآن كریم اهل دنیا را این گونه توصیف می‏كند: ان الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیاة الدنیا و اطمانوا بها و الذین هم عن آیاتنا غافلون (۱۳) كسانی كه امیدوار به ملاقات ما نیستند و به زندگی دنیا رضایت داده و به آن آرام گرفته‏اند و آنان كه از آیات ما غافل هستند . در این آیه آنچه مذموم شمرده شده است: «امید به زندگی دیگر نداشتن‏» و به مادیات «رضایت دادن‏» و قانع شدن و «آرام گرفتن‏» است . و اینك به نمونه‏هایی دیگر از این آیات توجه می‏كنیم: فاعرض عن من تولی عن ذكرنا و لم یرد الا الحیاة الدنیا ذلك مبلغهم من العلم . (۱۴) از آنان كه از یاد ما رو گردانده و جز دنیا هدف و مقصدی ندارند روی برگردان . این آخرین حد دانش آنهاست . باز هم سخن درباره افرادی است كه جز دنیا هدف مطلوبی ندارند و سطح فكرشان از مادیات بالاتر نیست . و فرحوا بالحیاة الدنیا و ما الحیاة الدنیا فی الآخرة الا متاع (۱۵) آنان به زندگی دنیا «شادمان و دلخوش‏» شده‏اند، در صورتی كه زندگی دنیا در مقایسه با آخرت جز بهره‏ای [ناچیز] نیست . كوتاه سخن این كه، بین علاقه به مال و فرزند و سایر شئون زندگی مادی و قانع بودن و رضایت دادن و غایت آمال قرار دادن اینها تفاوت است . و راه چاره سركوب كردن و نابود ساختن علایق طبیعی و امیال فطری نیست، بلكه راه حل واقعی آزاد كردن و به كار انداختن یك سلسله علایق دیگری است كه پس از علایق جسمی پیدا می‏شوند و نیاز به تحرك و بیدار كردن دارند . به عبارت دیگر هدف اسلام، محدود كردن و كم كردن نیروهای محسوسی كه در متن خلقت‏به دست‏حكمت پرودگار آفریده شده، نیست‏بلكه هدف، آزاد كردن یك سلسله نیروهای معنوی است كه در غریزه و فطرت قرار دارند و چون عالی ترند و از مقام عالی انسان سرچشمه می‏گیرند، دیرتر بیدار می‏شوند و لذا به تحرك و احیاء نیاز دارند .

ریشه این منطق در جهان بینی اسلامی

منشا این منطق اسلام درباره دنیا نوع نگرشی است كه درباره انسان و جهان دارد . متون اسلامی، جهان را منحصر در حیات زودگذر و ناپایدار مادی نمی‏دانند و با اعتراف به عظمت این دنیا پیوسته حیات دیگری را كه بسی عظیم‏تر است گوشزد می‏كنند . بنابراین انسان از دیدگاه اسلام با این كه از میوه‏های درخت همین دنیاست، ولی دامنه وجود و حیاتش تا ماورای دنیا هم گسترده شده است . قهرا این انسان با این اهمیتش نباید هدف نهایی خود را دنیا و مادیات قرار دهد و خود را به دنیا بفروشد . (۱۶) حضرت علی، علیه السلام، می‏فرماید: «و لبئس المتجر ان‏تری الدنیا لنفسك ثمنا (۱۷) ; بد معامله‏ای است كه خود را به دنیا بفروشی .» گذشته از اینها اخلاق و تربیت اسلامی نیز ایجاب می‏كند كه از اهمیت دادن به مادیات كاسته شود، البته این قسمت را سایر مكاتب تربیتی هم قبول دارند كه برای تربیت اجتماعی بشر و آمادگی او برای یك زندگی اجتماعی سالم باید كاری كرد كه افراد هدف و ایده آل معنوی داشته باشند و به مادیات حرص نورزند . چرا كه آتش حرص و طمع موجب ویرانی اجتماع هم می‏گردد . خلاصه اینكه همان گونه كه اصل توحید اجازه نمی‏دهد كه ما با چشم بدبینی به دنیا و جهان محسوس نگاه كنیم اصل معاد و اخلاق اسلامی نیز ایجاب می‏كند كه هدف اعلی و غایت آمال انسان بالاتر از دنیا و مادیات باشد . (۱۸)

پی‏نوشتها:

۱) سوره انفال، آیه ۴۲ .

۲) سوره صافات، آیه ۶; سوره فصلت، آیه ۱۲، و سوره ملك، آیه ۵ .

۳) سوره كهف، آیه ۴۶ .

۴) سوره ص، آیه ۲۷ و سوره ابراهیم آیه ۱۹ .

۵) سوره تین، آیات ۱ تا ۳; سوره عادیات، آیات ۱ و ۲; سوره شمس، آیات ۱ و ۲ و سوره لیل، آیات ۱ و ۲ .

۶) مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص ۲۴۰ .

۷) سوره سجده، آیه ۷ .

۸) گرچه امروزه نظریه فروید در مجموع رد شده است ولی این قسمت آن هم چنان مورد قبول بسیاری از روان‏شناسان است .

۹) سوره روم، آیه ۲۱ .

۱۰) سوره نجم، آیات ۲۸ و ۲۹ .

۱۱) سوره یونس، آیه ۷ و سوره توبه، آیه ۳۸ .

۱۲) سوره كهف، آیه ۴۵; سوره حدید، آیه ۲۰; سوره یونس، آیه ۲۴ .

۱۳) سوره یونس، آیه ۷ .

۱۴) سوره نجم آیات ۲۹ و ۳۰ .

۱۵) سوره رعد، آیه ۲۶ .

۱۶) مرتضی مطهری، پیشین، ص ۲۴۷- ۲۴۶ .

۱۷) نهج البلاغه، خطبه ۳۲ .

۱۸) مرتضی مطهری، پیشین، ص ۲۴۹ .

نویسنده: حسین فقیه

منبع:فصلنامه رواق اندیشه ، شماره ۱۰