جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

فقط صدا کافی نیست


فقط صدا کافی نیست

برخی از دوبلورها ی ایرانی همچنان به فعالیت در عرصه بازیگری علاقه نشان می دهند

نمی‌دانم این از جذابیت بازیگری است یا ارتباط حرفه‌ای با آن‌که موجب شده تا بتازگی برخی گویندگان و دوبلورهای معروف در تله‌فیلم یا سریال‌های تلویزیونی حضور پررنگی پیدا کرده و بازیگری را هم تجربه کنند. شاید به نظر برسد که این دو حرفه، سنخیت و شباهت زیادی به هم داشته و دوبلورها با صدای خود و گویندگی به جای انواع بازیگران داخلی و خارجی و تجربه‌های دراماتیکی آنها به شکل غیرمستقیم یک نوع بازیگر هستند.

البته این باور بسیاری از صداپیشگان است که حرفه خود را یک نوع بازیگری دانسته و تفکیکی بین آن دو قائل نیستند. این در حالی است که با این تعریف، بازیگری را در حد یکی از عناصر و مولفه‌های آن‌که فن‌بیان و توانایی دیالوگ‌گویی است تقلیل می‌دهند یا فرض بر این است که صدای آشنا و تاثیرگذارشان می‌تواند جای خالی بسیاری از مهارت‌های بازیگری را پرکند، اما دست‌کم تجربه عملی نشان داده که اکثر دوبلورها و گویندگانی که بازیگری را تجربه کرده‌اند، نتوانسته‌اند به یک بازیگر خوب و حرفه‌ای تبدیل شوند و بازی استاندارد و قابل قبولی از خود نشان دهند. اتکای آنها بیش از هر چیز به جنس صدا و فن بیان بوده که این توانایی به تنهایی برای یک بازی و نقش آفرینی خوب، کافی نیست.

نگارنده معتقد است این صداپیشگان به واسطه حضور جلوی دوربین از ۲ طریق جایگاه حرفه‌ای خود را در دوبله تضعیف می‌کنند و حتی ممکن است ذهنیت مثبت مخاطب را که به واسطه هنرمندی آنان در گویندگی شکل گرفته به هم بریزند. یکی این‌که آنها در برابر بازیگران حرفه‌ای قرار می‌گیرند که مهارت و شغل اصلی‌شان بازیگری است و بالطبع توانایی بیشتری در این عرصه دارند لذا ضعف بازیگری آنها نمایان شده و آشکارتر می‌شود. دوم این‌که همین ضعف ممکن است بر تاثیرپذیری مخاطب از صدای آنها تاثیر منفی گذاشته و مثلا جذابیت و باورپذیری آن کاهش یابد. هرچند که این مساله تا حدود زیادی به خاصیت تصویر هم برمی‌گردد.

بدین معنی که مخاطبان و شنوندگان این صداهای آشنا و زیبا همواره یک تصویر خیالی از گویندگان آنها در ذهن خود می‌سازند که گاهی در اولین حضور تصویری این گویندگان در مقام بازیگر، مجری و کارشناس برنامه شکسته شده و چه بسا تاثیرگذاری همان صدا را نیز از بین ببرد. در واقع یک نوع آشنایی‌زدایی در مورد صاحبان این صداهای آشنا در ذهن مخاطب رخ می‌دهد که چندان خوشایند نیست. در «آسمان همیشه ابری نیست» و «مرگ تدریجی یک رویا» ۲ نفر از بهترین گویندگان و دوبلورهای کشور یعنی ناصر ممدوح و ناصر طهماسب به عنوان بازیگر حضور داشتند.

۲ سال پیش نیز چنگیز جلیلوند شخصیت اصلی سریال «عبور از پاییز» را بازی کرده بود، اما واقعیت این است که حضور آنها به عنوان بازیگر، چندان در پیشبرد قصه موثر نیست. این تاثیرگذاری از حیث موقعیت کاراکتر در ساختار داستانی نیست بلکه جنس بازیگران آن مد نظر است. چه بسا اگریک بازیگر حرفه‌ای این شخصیت‌ها را بازی می‌کرد بیشتر دیده می‌شد و در روند قصه تاثیرگذارتر بود؛ همان تاثیرگذاری که این دوبلورهای توانا و حرفه‌ای هنگام گویندگی به جای بازیگر اصلی انجام می‌دهند. چه بسیار شخصیت‌های سینمایی و تلویزیونی و بازیگرانی که به واسطه صدای این گویندگان به جای صدای خودشان به موفقیت رسیده‌اند و اگر قرار بود با صدای خودشان حرف بزنند قطعا نمی‌توانستند نقش را برجسته کنند. به نظر می‌رسد که اساسا کارگردان‌هایی که از دوبلورها برای بازی در یک نقش خاص استفاده می‌کنند بیشتر به کارکردهای صدای آنها تکیه می‌کنند تا مهارت بازیگری‌شان. در حالی که صدا به تنهایی کافی نیست و بازیگری ابزار و لوازم دیگری هم دارد. این مساله درباره مجریان تلویزیونی نیز صادق است.

در سال‌های اخیر شاهد حضور برخی مجریان تلویزیونی به عنوان بازیگر در فیلم و سریال‌ها هستیم که باز هم همین نقدها بر آنها وارد است. بسیاری از آنها نیز با گمان به این‌که مجریگری یک نوع بازیگری است وارد این عرصه شده و غالبا نیز نمی‌توانند به شکل حرفه‌ای به این کار ادامه دهند و در مقابل بازیگران حرفه‌ای کم می‌آورند.

ناصر ممدوح پیش از این نیز در سریال‌هایی مثل «اغما‌» یا «فاکتور هشت» به عنوان بازیگر حضور داشت اما اگر به مجموعه کارهای او به عنوان بازیگر توجه کنید شاهد یک‌نوع یکدستی، الگوی واحد و شکل یگانه‌ای از بازیگری در وی می‌شوید که در سریال‌های مختلف، خود را تکرار می‌کند. او گوینده بسیار توانا با صدای فوق‌العاده‌ای است اما انعطاف کافی و توانمندی لازم را برای بازیگری ندارد و اصلا چه لزومی دارد که از یک صداپیشه به عنوان هنرپیشه استفاده شود؟ این کار بیش از هرچیز ظلم بزرگی به خود این گویندگان و هنر دوبله است.

بدین معنی که در ظاهر بازیگری را مقدم و شاید برتر از گویندگی دانسته و به این تصور دامن می‌زند که آنها برای حرفه اصلی خود اولویت قائل نمی‌شوند. در حالی که صداپیشگی ممکن است بسیار سخت‌تر از هنرپیشگی باشد. ضمن این‌که این مرزبندی‌ها موجب می‌شود که خود بازیگری هم اصالت و استقلال بیشتری پیدا کند و به عنوان یک کار تخصصی تعریف شود. صداپیشگی با هنرپیشگی در یک ویژگی با هم اشتراک دارند نه در همه عناصر حرفه‌ای. برای بازیگر شدن تنها صدا کافی نیست!

سیدرضا صائمی