یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا

دنیای باوفا


دنیای باوفا

هیچگونه اشتباهی رخ نداده, غلط املائی هم اتفاق نیفتاده و شما خوانندگان گرامی نیز درست خوانده اید بلی عنوان مقاله همین است دنیای باوفا و این یک مقاله طنز هم نیست, واقعیت است و حقیقتی که در یک جغرافیای وسیع «خاورمیانه» به ویژه در ایران ما اتفاق افتاده

هیچگونه اشتباهی رخ نداده، غلط املائی هم اتفاق نیفتاده و شما خوانندگان گرامی نیز درست خوانده اید! بلی عنوان مقاله همین است: دنیای باوفا و این یک مقاله طنز هم نیست، واقعیت است و حقیقتی که در یک جغرافیای وسیع «خاورمیانه» به ویژه در ایران ما اتفاق افتاده! که قرنهاست، شعرا، فضلا ، خطبا، کتبی و شفاهی گفته و نوشته اند: دنیا بی وفاست!؟ واگر پرسیده شود که پرسیده نشده است این دنیای بنده خدا! چرا بی وفاست، هیچ مدرک و دلیل و استناد و منطق مستدلی هم ندارند! که بی وفائی دنیا را ثابت کند! از سعدی علیه الرحمه تا حافظ لسان الغیب همه از بی وفائی دنیا سروده اند!، و شهریار عزیز نیز در مورد بی وفائی دنیا زده اند روی دست همه که در منظومه عظیم و عاطفی مشهور «حیدربابایه سلا م» اش دنیا را «دروغ» انگاشته اند. ناگفته نماند را این مقاله منظور استاد شهریار را از این که می فرمایند: «حیدربابا دنیا یالا ن دنیادی! افلا طوننان نوحدان قالا ن دنیادی!» می فهمم که منظورشان این است که ثروت و مال دنیا برای افراد نمی ماند و بالا خره عمر دارنده مکنت و ثروتها محدود است و ابدی نیست و مردم نباید جهت بدست آوردن ثروت ها و قدرت ها به هر کاری دست بزنند. اما حقیقت این است که «دنیا نه وفاست ونه دروغ است!» بلکه این بشریت است که با رفتار و کردار خارج از «مدنیت و انسانیت» خود دنیا را ملوث و زشت نموده است.

اگر دنیا دروغ است پس این همه جنگ و جنایت بشر برای بدست آوردن سهم بیشتری از امکانات «دنیا» برای چیست؟ این چگونه دنیای دروغیست که پس از مرگ صاحبان ثروت وارثان ثروتمندان و قدرتمندان مالک و صاحب قهار ثروتها می شوند و شرع مقدس اسلا م نیز تکلیف وراث را به روشنی معین و روشن کرده است یعنی پس از مرگ هر مالک و ثروتمند، ثروتش به وارثان می ماند و این نه دروغ است و نه بی وفایی متون ادبی ما در نظم و نثر پر است از این که دنیا بی وفاست یا اینکه «چرخ کج مدار» و «روزگار بد» چرا نپذیریم که یک سو»تفاهم توام با بی مسوولیتی در ذهنیت بزرگان ادبی ما و در مشرق زمین به وجود آمده و قرنهاست تثبیت شده است که تمام شر و ستم های طبقاتی و استثمار و برده سازی و ستمگری ساخته دست بشری را برگردن«دنیا» و «چرخ فلک» می اندازند و چه سودها رندان سودجوی حرامخوار از این ادبیات در واقع مسخ شده برگرفته اند. ادیبان به ویژه شعرای ما تحت تاثیر مشاهدات خود که همواره در دوران حیاتشان ستم طبقاتی برقرار بوده و قسط و عدالتی در جامعه خویش ندیده اند و فقر و پریشانی در جوامع مشرق زمین بیشتر از مغرب زمین بوده و این ادبا و سرایندگان به جهت ترس و وحشت از دشنه ستمگران و ظالمان زمانشان به جای ظالمان و چپاولگران و دزدان حقوق مردم یقه «دنیا» و «چرخ فلک» را گرفته اند و در واقع «چرخ فلک» و «دنیای بی وفا» استعاره ای بیش نیست!

به باور راقم، بی وفائی دنیا را کسانی ساخته اند که خودشان شهامت مبارزه با ظالمان زمانه را نداشته اند. منفی بافانی که بدون احساس مسوولیت تاریخی هنری، در حقیقت ستمگران جامعه خود را تبرئه کرده اند. و مساله «فقر» و «ثروت» و «فقیر» و «غنی» را در حیات بشری «رسمی» و «تثبیت» شده قلمداد کرده اند. یعنی فقیران باید با فقر بسازند و «داراها» با دارائی خود به قول ما بچه جنوب شهری ها، عشق و حال کنند! وقتی که در ادبیات و فرهنگ جامعه ای «قضاو قدر» و «سرنوشت محتوم» انسان خارج از اعمال و فعل و انفعالا ت بشری تلقی شد و وقتی که قشر فقیر «فقر» خود را «آسمانی» دانسته و علت «فقر فرهنگی و مادی» خود را زمینی ندانست و دست به دامن آسمان برد. کارجز این نمی تواند باشد که «فقرا» صدقه خور و بلا گردان «اغنیا» و اغنیا صدقه پرداز مغرورانه جامعه می گردند! ثروتمندان جوامع ما در طول تاریخ درست برخلا ف فقرا دنیا را بی وفا ننامیده اند و دنیا را خیلی هم زیبا و دوست داشتنی پنداشته اند. خورندگان ماهی های لذیذ دریاها بانوشیدنی هایی خوب و ساکنان ساختمانهای مجلل و قدرتمندان قوی بنیان و قدر قدرت، مسلم است دنیا را «بی وفا» ندانسته و به ریش فقرائی که ثروتشان به وسیله همین اغنیای زیرک به یغما رفته خوش می خندند!

گرچه با این مقال و مقاله ها این «دگمی »و ایستائی و کهنگی ادبی ما در حال حاضر تغییر نخواهد یافت،اما یک رستاخیز «رنسانس» گونه را برای ادبیات کهنه مان نیازمندیم!

نویسنده : احمدعلی فولادپور(راد)