دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
حکایت
طاووسی با زاغی در صحن باغی فراهم رسیدند و عیب و هنر یکدیگر را دیدند. طاووس با زاغ گفت: «این موزه (کفش) سرخ که در پای توست لایق اطلس زرکش و دیبای منقش من است. همانا که آن وقت که از شب تاریک عدم به روز روشن وجود می آمده ایم در پوشیدن موزه غلط کرده ایم (اشتباه نموده ایم). من موزه سیاه ترا پوشیده ام و تو موزه سرخ مرا».
زاغ گفت: «حال برخلاف این است. اگر خطایی رفته است در پوشش های دیگر رفته است، باقی خلعت های (جامه، پوشش) تو مناسب موزه من است. در آن خواب آلودگی تو سر از گریبان من برزده ای و من سر از گریبان تو.» در آن نزدیکی کشفی (لاک پشت) سر به جیب مراقبت فرو برده بود و آن مجادله و مقاوله را می شنود! سربرآورد که «ای یاران عزیز و دوستان صاحب تمیز (دارای قدرت تشخیص) این مجادله بی حاصل را بگذارید و از این مقاوله به لاطائل (بی فایده) دست بردارید. خدای تعالی همه چیز رابه یک شخص نداده است و زمام همه مرادات (مرادات) در کف یک کس ننهاده. هرکس را به داده خود خرسند باید بود و به یافته خود خشنود.»
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست