چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
نگاهی به نمایش دایی وانیا نوشته آنتون چخوف و کارگردانی میکائیل شهرستانی
دنیای نمایشنامههای آنتوان چخوف دنیای چندان پیچیده و پر رمز و رازی نیست و عموماً نمایشنامههای او بر بستری از رئالیسم شکل میگیرد و شاید همین سادگی و رئالیستی بودن بستر آثار اوست که سبب میشود کارگردانان چندان رغبتی برای اجرای نمایشنامههای او نداشته باشند؛ چرا که گام برداشتن در چنین آثاری مصداق بارز روی طناب راه رفتن است و همواره خطر سقوط، بیخ گوش کارگردان قرار دارد.
نمایشنامهای همچون "دایی وانیا" به خصوص، در زمره آثاری از چخوف قرار میگیرد که با وجود تجربه اجراهای متفاوت از این اثر، اما همچنان طراوت و تازگی خود را دارد. با این حال اما اغلب اجراهایی که از این نمایشنامه در ایران صورت گرفته نتوانسته رضایت مخاطبان را فراهم کند و در اغلب این آثار تمام زیر ساختهای نمایشنامه مغفول واقع شده است. اجرای نمایش "دایی وانیا" به کارگردانی میکائیل شهرستانی هم نه تنها از این قاعده مستثنی نیست، بلکه حتی به دلیل ضعف بازیگران در ارائه درست شخصیتها و همینطور غفلت از مضامین اصلی و محتوای نمایشنامه، یکی از ضعیفترین اجراها از این نمایشنامه بوده است.
در نمایشنامه "دایی وانیا" پروفسور سربریاکف، دانشمندی متوسط و متظاهر که سالهای سال با کار و زحمت شبانهروزی و طاقتفرسای دخترش سونیا و بردار همسر قبلیاش "دایی وانیا" که اداره ملکی را که از زن مرحومش به میراث برده برعهده دارند، زندگی راحت و بیدغدغهای را میگذراند. پروفسور با دختر جوانی به نام یلنا، که مجذوب شهرت و ظاهر عالمانه او شده ازدواج کرده و بیقراری یلنا و خودخواهی سربریاکوف اداره ملک را مختل کرده و این اوضاع متشنج وقتی به اوج خود میرسد که سربریاکف، اعلام میکند میخواهد ملکش را بفروشد و در شهر زندگی کند.
زندگی یکنواخت وانیا و آستروف با ورود یلنا تغییر میکند و این دو شخصیت شیفته یلنا شده و فکر میکنند با حضور او میتوانند از دایره روزمرگی رها شوند، اما یلنا همسر پروفسور است و پایبندی به اخلاق به او اجازه نمیدهد به دعوت وانیا و آستروف پاسخ گوید. زمانیکه یلنا و پروفسور، محل را ترک میکنند؛ صدای دور شدن کالسکه است که به نوستالژی تلخ زندگی آنان تبدیل میشود.
در واقع سیر داستانی نمایش که بر بستری از واقعیت شکل میگیرد، بیتردید مبنا و ملاک اصلی منطق روایی داستان است، ولی در غایت تنها هدف چخوف از این نمایشنامه، هرگز تاکید بر سیر داستانی و قصهگو بودن نمایش نبوده و در ورای این داستان و روایت است که چخوف مضامین متعددی همچون پایبندی به اخلاقیات را به تصویر میکشد.
در حقیقت در تمام آثار چخوف، یاس و نومیدی و اضطراب از سویی نتیجه تقابل نویسنده با دنیای اطرافش است و از سوی دیگر مولود شرایط تاریخی، اجتماعی خاصی است که نویسنده در آن به سر میبرد. روسیه در دوران فعالیت هنری چخوف یعنی اواخر قرن نوزدهم، دچار تحولات حاد فرهنگی قبل از انقلاب بود و فعالیتهای نمایشنامهنویسی چخوف با شکست کوششهای اصلاحگرایانه و تغییرات اجتماعی همزمان شده بود.
آنتوان چخوف، در آثارش بیماری و بیحوصلگی، خستگی، بیعلاقگی و پوچگرایی انسان خرده بورژوا و بعضی از روشنفکران جامعهاش را عارضه همین دوران میداند و پوچی، بیهدفی، گمگشتگی، بیهویتی و... در نمایشنامههایش موج میزند.
اما در اجرای نمایش "دایی وانیا" شهرستانی چندان رد و اثری از این دنیای نویسنده و ذهنیتها و نگاههای او به محیط پیرامون دیده نمیشود و تمام تلاش گروه اجرایی به روایت داستانی کهن از یک خانواده تبدیل میشود که طراوت و تازگیای خاصی نه در اجرا و نه حتی در شیوه اجرایی نمایش، دیده نمیشود. چشمپوشی شهرستانی از زیر ساختها و مفاهیم مدنظر چخوف که حاصل تقابل با جهان شخصیتهاست، متن را از عمق به سطح رسانده و در بهترین حالت ممکن نمایش روایتگر خانوادهای است که درگیر یک بحران عاطفی میشوند و پایان آن تفاوت چندانی با داستانهای عاشقانه روزمره در تمام ادوار ندارد.
این در حالیست که نمایشنامه در جهت مفهوم کاربردی ژرف ساخت داستانی قرار دارد که دایی وانیا محکوم به زندگیای میشود که در آن به دنبال راهی برای چگونه سپری کردن ۱۳ سال باقیمانده عمرش است و لایههای ابزوردگرایانهای را برای تماشاگر رقم میزند که در اجرای شهرستانی چندان مورد توجه واقع نشده است. این نکات چخوف در بیشتر نمایشنامههایش از جمله نمایشنامه "دایی وانیا"، با بهرهگیری از طنز توانسته فضای واقعگرایانه را بشکند و در عین حال با نگاهی فلسفی و شک برانگیز، جهانی مدرن را رقم بزند که از این جهان مدرن در اجرای شهرستانی کمتر نشانی یافت میشود.
نداشتن طرح کارگردانی سبب شده بازیگران به جای تحلیل شخصیتها به سیر داستانی نمایش اکتفا کنند و بدون درک درست از شخصیتها و پی بردن به پیچیدگیها و وجوه مختلف شخصیت آنها، صرفا با اتکا بر تیپ سازی و ارائه تیپیکال نقشها بر صحنه ظاهر شوند. از همین رو ابعاد و وجوه شخصیتهای نمایش تک بعدی بوده و تلاش بازیگران برای باورپذیری شخصیتها به دلیل ارائه تیپیکال نقشها و اصرار و تلاش آنان برای اثبات سن شخصیتها که در اغلب آنها تفاوتهای زیادی وجود دارد، عقیم میماند و نخستین اصل ارتباطی نقش با تماشاگر به همین دلیل خدشهدار میشود.
بزرگترین مورد در اجرای نمایشنامه "دایی وانیا" را باید در ریتم و ضرباهنگ نمایش جستجو کرد که همین مولفه در کنار نداشتن ارتباط و کنشهای لازم میان بازیگران سبب شده اجرای "دایی وانیا" دارای لحظههای تکراری شود و میزانسنهای یکنواخت هم بر این رویه افزوده است.
طراحی صحنه، نور و دکور هم از دیگر مولفههایی است که در کنار تعویض صحنههای طولانی و پی در پی که با طی شدن مدت زمان بالایی صورت میگیرد، نتوانسته کمکی به شهرستانی برای اجرایی متناسب با نمایشنامه داشته باشد.
مهرداد ابوالقاسمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست