جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

هنر انقلابی در ایران


هنر انقلابی در ایران

هر انقلابی آغاز سال صفر را اعلام می كند چنین سالی نمایانگر تصور انسانی است كه می خواهد به یك باره جهانی بسازد متفاوت از آنچه كه بود و با سرعت و شدت تغییراتی را بنیان گذارد كه وسیع و گسترده است و تقریباً شامل همه چیز و همه جا می شود

انقلاب سال ۱۹۷۹ ایران نیز با چنین آرمانی آغاز شد و پس از استقرار گرچه نه مانند انقلاب كبیر فرانسه كه در آن نام ماه های سال را نیز تغییر دادند- به تغییر در همه وجوه دل بست و دست زد. اما اگر انقلاب های جهان عموماً به آینده پرداختند و برگذشته چشم بستند انقلاب ایران در عین حال به رجوع و بازیابی ارزش های گذشته نیز چشم دوخت و كوشید مفهومی اسلامی _ ملی را كه «جهانی» نیز باشد عرضه كند و هنر به عنوان یكی از مهمترین دستاوردهای فرهنگ اصیل و قدیم ایرانی از نخستین زمینه هایی بود كه در این عرصه به آزمون درآمد.نخستین سال انقلاب به توقف اغلب زمینه های هنری و بازسازی آنها گذشت كه در این میان باید به تئاتر، سینما، نقاشی، مجسمه سازی، معماری و موسیقی اشاره ای ویژه داشت. اما هنرمندان گرافیك، نقاشی دیواری، شعر و ادبیات و عكاسی با شتابی قابل توجه به آفرینش های تازه و متفاوتی پرداختند كه نمونه ای قابل قبول و ماندگار در میانشان كم نبود.انقلاب ایران نیز پس از مدت كوتاهی نظیر انقلاب كبیر فرانسه با دشمن خارجی خود روبه رو شد و كمی پیشتر از آن نیز مانند اغلب انقلاب های دیگر شورش های قومی پراكنده ای را گذرانده بود - كه اگر نه مانند جنگ های داخلی پس از انقلاب اكتبر شوروی طولانی و گسترده - اما همچنان خطیر و كاهنده بود و نكته قابل توجه این بود كه جنگ هشت ساله با عراق «هنر انقلابی» را با «هنر دوران جنگ» پیوند داد و در زمینه هایی مانند مارش ها و سرودهای جنگی و پوسترها و فیلم های سینمایی آثاری خاص و تازه به وجود آمد.این جنگ خونین - كه سه سال از جنگ دوم جهانی طولانی تر بود - انعكاس و تاثیر چندانی در میان هنرمندان مشهور و قدیمی باقی نگذاشت و - برخلاف تعهدی كه هنرمندان مهم و معتبر شوروی در زمان و در سال های پس از جنگ میهنی در این زمینه ایفا كردند -تنها به اشاره هایی پراكنده و حاشیه ای اكتفا كردند.نسل گذشته هنرمندان ایرانی _ به استثنای چند روشنفكر و هنرمند مذهبی- به مقدار قابل توجهی از جنبش روشنفكرانه چپ دهه های ۵۰ و ۶۰ اروپایی تاثیر گرفته بود و در شعر، ادبیات و سینما و تئاتر زمینه های ایدئولوژیك خود را اشاعه می داد. این بخش كه بدنه اصلی جنبش هنری و روشنفكرانه ایران را -كه از دهه ۳۰ میلادی شكل جامع تر و كامل تری به خود گرفته بود- تشكیل می داد پس از سركوبی و به حاشیه رانده شدن «چپ ایران» در سه سال پس از انقلاب از انعكاس و تصویرگری انقلاب و جنگ كناره گرفت و بیشتر به نظاره گری پرداخت. هنرمندان مستقل غیرچپ نیز _ كه تعدادشان چندان زیاد نبود- از موضع گیری مشخص طفره رفتند و به مسائلی كلی تر و شخصی تر پرداختند.

اما نسلی كه همراه با انقلاب رشد و حركت كرده بود با تعدادی بیشتر و مهارتی كمتر جایگاه خود را جست و جو كرد و یافت. با تاسیس «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» كه به صورت یك مركز فرهنگی برنامه ریزی شد هنرمندان جوان انقلابی مكان مناسبی را برای كسب تجربه های تازه در زمینه هنرهای تجسمی و سینما و تئاتر سراغ كردند و تعدادی از هنرمندان مشهور این سال ها از آنجا برخاستند كه از آن میان - و تنها به عنوان مثال - می توان به حسین خسروجردی در نقاشی و هنر جدید و محسن مخملباف در سینما اشاره كرد. بدیهی است هنرمندان متعددی- چه به صورت گروهی و چه به صورت انفرادی- هنر انقلاب ۲۰ سال اخیر را راه برده اند و فیلم های متعددی درباره سال های جنگ - كه دیگر از انقلاب قابل تفكیك نیست - و نقاشی ها و نمایشنامه ها و شعرها و رمان های بسیاری با اشاره و تمسك و رجوع به اسطوره های مذهبی - كه باز همچنان از انقلاب قابل تفكیك نیست -پدید آورده اند.این نسل با تكیه به دستاوردهای شخصی خود و با برخورداری از پس زمینه مذهبی و مردمی همیشه موجود در فرهنگ گذشته ایرانی- كه در سال های دهه ۶۰ میلادی نیز به صورت مكتب سقاخانه پیروان قابل توجهی یافت - توانستند تصویر و تصور متفاوتی را عرضه كنند كه اگر دقیق و منصفانه داوری كنیم هرچند با مهارت های فنی و جامعیت و خلاقیت هنرمندان نسل قبل از انقلاب بسیار فاصله دارند اما همچنان بازگوكننده چالش و تلاشی تازه هستند كه پیش از آن با چنین شكل و قواره ای سابقه نداشته است. از میان نقاشان این نسل تازه می توانم به خسرو حسن زاده اشاره كنم كه از خانواده ای عادی و خارج از سنت روشنفكرانه برخاسته است و این روزها به خاطر نمایشگاه های متعددی كه در خارج از ایران برپا می كند در میان هنردوستان اروپایی و آمریكایی و شاید بیشتر از داخل ایران شناخته شده است. او به نمایندگی نسلی از هنرمندان بعد از انقلاب به جنگ و انقلاب نگاهی تازه و دوباره دارد و بی آنكه از دوردست و بی تعلق قلبی به آن نگاه كند در شكلی جدید و خلاقه داوری خود را بازگو می كند.هنر انقلابی ایران مانند هر هنر انقلابی دیگری مستقیم، برانگیزاننده، تبلیغاتی و شعاردهنده است و مانند دیگر نظایر خود خطی صریح و قطعی میان خیر و شر، درست و نادرست و حق و باطل می كشد. به همین خاطر شاید آن را به سختی بتوان در متن هنر جست و جوگر پیچیده و رو در آینده قرن بیستم قرار داد و به همین سبب باید آن را در مجموعه هنر انقلابی قرن بیستم میلادی قرار داد و تماشا كرد. نوع هنری كه از اواخر قرن هجدهم تا به امروز نمونه هایی گاه درخشان و گاه پیش پا افتاده خلق كرده است: از ژاك لویی داوید تا نقاشان رئالیست، سوسیالیست شوروی تا فیلمسازان كوبایی تا نقاشان دیواری مكزیكی تا دیه گو ریورا تا هنرمندان مائوئیست انقلاب فرهنگی چین و تا بسیاری دیگر و به كارگیری معیار هنر خالص و ناب در داوری آنكه شاید در جاهایی هم به پاسخ هایی مناسب و نمونه هایی درخشان برسد چندان دقیق و راهگشا نخواهد بود. بدیهی است منظورم از این نكته پیشنهاد به كارگیری معیارهای دوگانه نیست اما بدیهی می دانم كه هر هنری در چارچوب «آرمان و اجرا»ی خاص آن سنجیده شود.هنر انقلابی ایران اگر نتوانست معماری قابل توجهی پدید آورد و با در نظر گرفتن پس زمینه معماری سنتی درخشان ایرانی در بناهای مذهبی نمونه هایی زیبا و فاخر به صورت بناهای یادبود و مساجد و یا مقبره ها عرضه كند، اگر در عرصه موسیقی یا شعر و ادبیات از حد و حدودی معین كه نیت كرده بود نتوانست فراتر رود اما در زمینه نقاشی دیواری و عكاسی خبری به جایگاهی قابل توجه دست پیدا كرد. پس از گذشت ۲۵ سال شاید اكنون زمان آن رسیده باشد كه موفقیت ها و عدم موفقیت های هنر انقلابی ایران را بررسی و برآورد كنیم؛ هنر انقلابی ایران هنری است خودساخته و با تكیه ای مختصر بر هنر رسمی ما قبل خود چرا كه بنیان گرفت تا گذشته بلافاصله خود را طرد و انكار كند و برجای آن بنشیند و از همین رو بود كه خوشنویسی و نگارگری و موسیقی سنتی را - بی توفیق چندانی- بركشید و در حق هنرمندان و روشنفكرانی كه حتی در زمان جنگ مردمشان را ترك نكرده بودند جفا روا داشت. هنر انقلابی ایران در رشته ها و شاخه هایی توانست حضور و امتداد انقلاب را تاكید كند و با قشر مخاطبانش رابطه برقرار سازد هرجا كه توانست چیزی را بسازد تاثیرگذار شد اما هنرهای مستقر پیش از خود را نتوانست طرد یا متوقف كند و در بسیاری از جاها مانند هنرهای تجسمی حتی از آن سود برد و به آن تكیه كرد. چالش و رویارویی با جهان غرب كه از اركان اندیشه انقلابیون بود به نتیجه ای قطعی نرسید و حاصلی تناقض آمیز برجا نهاد چرا كه می خواست از روش های بیگانه استفاده كند اما تفكری را كه مآلاً به ساخت و ساز چنان روشی انجامیده بود نادیده بگیرد و كنار بگذارد. چنین چالشی در هنرهای تجسمی مثلاً باید به تركیب متعادل و معتدلی می انجامید آمیخته از نگارگری قدیم ایرانی و خوشنویسی و هنر مذهبی و نونگری روش های اجرایی و فنی غربی اما در عمل معلوم شد كه نگارگری و خوشنویسی سنتی بنیاناً اهداف انقلابی را نمی توانند حمل كنند و تجسم دهند. این شد كه هدف و آرمان اولیه چنین تجمعی ناچار قالب های مناسب خود را به صورت هایی دیگر و در جاهایی دیگر جست و جو كرد، جست و جویی كه نسل اول هنرمندان انقلابی همچنان درگیر آنند.۱۰ سال اخیر سال های رشد و گسترش هنر جدیدی هستند كه با همه تعلق خاطر هنر انقلابی را دور زده و مخاطبه اش را با طبقه فرهیخته ایرانی و جهان معاصر آغاز كرده است. سینمای غیرتجاری ایران معمولاً در جشنواره های جهانی نمایش داده می شود و برای همان جاها ساخته می شود. شعر و ادبیات جنبه های مردم گرای خود را بسیار تقلیل داده اند و نویسندگانی چون آذر نفیسی یا رضا براهنی مقیم خارج مانده اند. هنر جدید با حمایت و پشتیبانی هوشمندانه مدیر برخاسته از انقلاب موزه هنرهای معاصر تهران در بی ینال های معتبر به نمایش درمی آیند و كم نیستند هنرمندان انقلابی پیشتازی كه در این میان جایگاه خود را یافته و حفظ كرده اند.

نسل جدید و پركاری از هنرمندان جوان ایرانی در تمامی رشته های هنری آثار فراوانی به وجود می آورند كه اهمیت یا شكل گیری شان به خاطر اپوزیسیون جهت گیرانه آنان و یا صرفاً در امتداد انقلابی بودنشان نیست. انسان تازه ای متولد شده است و جایگاه خود را جست و جو می كند و می طلبد كه در جاهایی هم این جایگاه را به درستی لمس كرده است.من خود كه تمامی سال های پس از انقلاب را در ایران مانده ام و به عنوان نقاش و نویسنده و كارشناس كار كرده ام می توانم با ستایش و تائید به نسلی- چه انقلابی چه غیرانقلابی- كه پس از انقلاب كار كرده اند نگاه كنم و آغاز انقلاب را به عنوان خاستگاه اصلی این نسل به شمار آورم و گمان دارم در این راه تشخیصم چندان دور از حقیقت نباشد. چرا كه هر چند انقلابی نبوده ام، اما سعی كرده ام چشمانم را بر روی واقعیت اطرافم نبندم. در انتهای سخنانم، دوست دارم از حوصله و صبر حاضرین استفاده بیشتری ببرم و به یكی از مهم ترین دستاوردها و نقطه های اوج هنر «انقلاب و جنگ» در ایران سال های بعد از انقلاب اشاره كنم كه پیش تر از این نیز در هر موقعیت ممكنی، از معرفی آن باز نایستاده ام. براساس سنت و عادتی كه آرام آرام شكل گرفت و گسترده شد، چهره شهیدان جنگ هشت ساله بر روی دیوارهای وسیع شهرها نقاشی و نقش شد و در طول سال های پس از جنگ نیز به صورت شیوه ای رایج و مرسوم درآمد و هنوز هم ادامه دارد. این نقاشی ها اغلب به صورت سفارش نهادهای مسئول و در جاهایی نیز به صورت ادای دین و سپاسگزاری و ستایشی خصوصی، در اندازه های بسیار بزرگ كار شدند. در یكی از شهرهای شمالی ایران دیواری را دیدم كه در طول سال ها، تصاویر شهدای جنگ را در كادرهای یك اندازه و در كنار هم كار كرده بودند كه هر یك از آن تصاویر، كار هنرمند مبتدی و متفاوتی بود. مجموعه تصاویر روی دیوار كه بخشی از آن نیز در انتظار تصاویر شهدای بعدی خالی مانده و ناتمام رها شده بود، در بنیان و مفهوم با اثر مشهور «صد و یك تك چهره» گرهارد ریشتر، هنرمند معتبر معاصر قابل مقایسه بود. تصاویر شهدا بعدها در شهرهای كوچك و بزرگ زیاد شدند و هر جا كه دیواری خالی بود، تصویری بر روی آن نقاشی می شد و این طور شد كه حضور و نظاره غیرقابل انكار و گریز شهدا، سراسر شهرها را فرا گرفت. انگار جوان هایی كه جان عزیزشان را فدای حفظ انقلاب، اعتقاد و میهن شان كرده بودند، در یك یادآوری دائمی، نظاره می كردند و حضورشان را به چشم می كشیدند تا از یاد ما نرود- هیچ وقت- كه چه سال هایی گذشت و چه جان هایی از میان رفت. حضور گسترده، وسیع و سراسری چهره شهدا در شهرها- هر چند شاید قطعیت و وضوح شان در طول سال ها كمرنگ تر شود و مردم عادت كنند كه نبینندشان- واقعه ای یگانه و كم نظیر در تاریخ نقاشی دیواری جهان است. در طول تاریخ و در هزاران دیوارنگاره چهره های شهدای مذهبی و مقدسین نقاشی شده است كه از همین قبیل است چهره شخصیت های سیاسی یا قهرمانان بنام و یا آدم های مشهور و محبوب، اما اینكه صورت شهدای ساده و گمنام- و نه تنها سرداران جنگی مهم- نیز چنین جایگاه و مكان رفیعی بیابند و آدم های عادی و قابل دسترس، در یك استحاله ترفیع یابنده، شهر را آذین كنند و به اختیار خود درآورند، واقعه ای است كه نظیرش را در جایی سراغ ندارم.تعبیر و تعریف ما از هنر جدیدی كه وسعت و گستره حیات شهری را نشانه گیرد و حضور بزرگ شده و فاعلی خود را بر آن اعمال كند- مثلاً در كارهای كریستو- با نمونه هایی كه هم اكنون خواهیم دید قابل قیاس خواهد بود، نمونه هایی كه- هر چند اغلب ساده و ابتدایی و به دست نقاشان عادی نقاشی شده- برای من و كسانی كه سال های جنگ را با هم گذرانیده ایم، معنایی حسی تر، عمیق تر و بزرگ تر را به همراه دارد و شفقت و مهر و ستایش و تجلیل ما را بی چون و چرا برمی انگیزند و جایی عمده در روح را نشانه می زنند.

آیدین آغداشلو