یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سکتاریسم رفرمیستی


سکتاریسم رفرمیستی

نه مصطفی معین, نه محمد خاتمی و نه هیچ فرد و حزب و گروهی اعم از چپ یا راست اصلاح طلب یا محافظه کار و ـ در ایران و هرجای دیگری از جهان مساوی و مترادف «دموکراسی و حقوق بشر» نیست

● مصطفی معین هم نادرست می گوید هم درست نمی گوید

نه مصطفی معین، نه محمد خاتمی و نه هیچ فرد و حزب و گروهی- اعم از چپ یا راست؛ اصلاح طلب یا محافظه کار و...ـ در ایران و هرجای دیگری از جهان مساوی و مترادف «دموکراسی و حقوق بشر» نیست. چنانکه هیچ جریان فکری مشخص سیاسی عین یا برابر دیانت و عدالت خواهی نیست.

این مولفه معترضه را گفتم تا گفته باشم در آستانه انتخابات مجلس هشتم، اگر اصلاح طلبان دولتی (دوم خردادی ها) به نقد علمی و منصفانه عملکرد گذشته خود نپردازند و به تعلیل و تحلیل واقع بینانه دلایل علمی سه شکست پی درپی (شوراهای دوم شهر و روستا، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم) دست نزنند و مانند یکی دو سال گذشته همچنان سر در لاک فرار به جلو و فرافکنی فرو کنند؛ تردید نداشته باشیم- و شک نداشته باشند- که در انتخابات آینده (مجلس هشتم) راه به جایی نخواهند برد.

واقعیت این است که جریان فکری اصلاح طلبی دولتی در ایران هیچ گاه به طور جدی در معرض نقد درونی و بیرونی قرار نگرفته است. اگر هم نقدی به این جریان وارد شده هرگز در رسانه های وابسته به این جریان مجال انعکاس نیافته است.۱ منظور من از نقد البته و قطعاً مطالب مطایبه گونه ای که از تریبون های جناح راست مطرح می شود و اصطلاحات را «توطئه» می خواند، نیست. مقصود من از نقد؛ آنچه امثال جلایی پور، علوی تبار، میردامادی، باقی، محمدرضا خاتمی و امثال ایشان در رسانه های اصلاح طلب مطرح می کنند نیز نیست.

افرادی که خود در متن و بطن رهبری جنبش اصلاح طلبی دولتی بوده اند و به سختی می توانند اشتباهات خود را به محک نقد و داوری بزنند و به سبب بیراهه بردن جنبش جامعه مدنی و فراگرد دموکراسی خواهی ملت ایران باید عذرخواهی کنند و برای یک بار هم که شده بپذیرند که؛ کم غلط نرفته اند، کم خارج نزده اند، ظرفیت های فربه «اعتماد ملی» را که در دوم خرداد ۷۶ مجانی به پای ایشان ریخته شد، کم حراج نکرده اند، «سرمایه اجتماعی» را که در انتخابات مجلس ششم و ریاست جمهوری هشتم پشتوانه ایشان قرار گرفت، کم ارزان نفروخته اند... مقدمه هر نقد درون زا پذیرش اشتباهات فردی و گروهی است.

جنبشی که غالب رهبران سیاسی اش تفاوت های نظری تاکتیک و استراتژی و تباین مفهومی پروسه و پروژه را نمی دانستند و گمان می کردند شبه تاکتیک هایی از قبیل «فشار از پایین، چانه زنی از بالا»، «عبور از خاتمی»، «آرامش فعال»، «خندق» و... می تواند نقش راهبردی در ماجرای سه فراگرد دموکراتیزاسیون و تحقق مطالبات اصلاح طلبانه مردم ایران ایفا کند، به نحوی ساده و پیش بینی پذیر، شکست اش قابل تصور و محتمل بود.

جنبشی که به جای تشکیل حزبی فراگیر- آن هم بلافاصله پس از دوم خرداد ۷۶- و تجمع نیروهای خود و تدوین و تنظیم تاکتیک و استراتژی مناسب و مطلوب به منظور پاسخگویی به مطالبات متراکم و معوقه مردم، به صورتی متشتت و ۱۸گانه انشقاق یافت، جنبشی که همه اعضای اصلی بزرگترین جریان تئوریک اش، در یک فولکس واگن خلاصه می شد؛ جنبشی که یک شبه از «جبهه مشارکت» به «حزب مشارکت» تغییر عنوان می داد و با وجودی که دو رکن مهم قدرت را (قوه مجریه و قوه مقننه در کنار شهرداری ها) در قبضه خود داشت اما قادر نبود چنان وزن سیاسی خود را به کل قدرت تحمیل کند که دست کم رسانه اش (روزنامه «مشارکت» یا «نوروز» یا «یاس نو») را حفظ کند؛ جنبشی که رهبرانش قادر به حرکت از ایده به تئوری و از تئوری به استراتژی نبودند. جنبشی که نامزد انتخاباتی اش در جریان ریاست جمهوری نهم از اتوریته یک سیاستمدار بی بهره بود البته در این مجال قصد بررسی و نقد مواضع مصطفی معین در جمع «شاخه جوانان جبهه مشارکت کاشان» را ندارم و بر آن نیستم به مسائل مطروحه تحت عنوان «حقوق بشر و دموکراسی رای آور نبود» که در روزنامه شرق (۱۵ جولای ۲۰۰۷) منعکس شده است، وارد شوم. ماجرا واضح تر از آن است که محتاج احتجاج باشد. با این همه، مایلم چند نکته را اشاره وار بگویم و بگذرم.

مهمترین اصلی که هیچ گاه نباید فراموش شود این است که شکست اصلاح طلبان دولتی در انتخابات سوم تیر ۱۳۸۴ و پیش از آن در دو انتخابات مجلس هفتم و شوراهای دوم نه به مفهوم شکست جنبش اصلاح طلبانه ملت ایران است و نه به مثابه رای نیاوردن «حقوق بشر و دموکراسی». از یک منظر ادعای جناب مصطفی معین که معتقد است غدر انتخابات ریاست جمهوری نهمف، «حقوق بشر و دموکراسی رای آور نبود» مستقیماً به این معنا است که؛

الف) ملت ایران گرایش یا علاقه ای به حقوق بشر و دموکراسی ندارد و به تبع این سوءعلاقه یا سوءهاضمه فکری (استغفرالله) به این دو مولفه حیاتی- که طبیعی ترین حق هر جامعه مدرن و حتی سنتی است- رای نداده است.

ب) مصطفی معین و افراد و گروه های هوادارش عین یا مساوی حقوق بشر و دموکراسی تشریف داشته اند و از آنجا که ایشان در همان دور اول انتخابات حذف شده اند، پس لاجرم و به تعبیر جناب معین «حقوق بشر و دموکراسی» رای نیاورده است.

ج) لازم است مصطفی معین و دوستانش بدانند که نه فقط در ایران- که قدیمی ترین دموکراسی پارلمانی در آسیا را با انقلاب مشروطیت نمایندگی می کند- بلکه حتی در عقب مانده ترین سرزمین های آفریقایی و آسیایی نیز حقوق بشر و دموکراسی مطلوب ترین و رای آ ورترین خواست مردم است. می خواهم بگویم که حذف زودهنگام نامزد «اصلاح طلبان پیشرو» به هر مقوله مربوط یا نامربوطی ارتباط معنادار یا بی معنا پیدا کند به طور قطع به «رای نیاوردن حقوق بشر و دموکراسی»، کمترین پیوندی نمی خورد. من از عبارت شعارگونه شگفت زده نیستم به چند دلیل.

ردصلاحیت اولیه معین حاوی پیام های ویژه ای بود که نه او به درستی دریافت و نه احزاب و افراد حامی اش. با این همه وظیفه ملی خود می دانم به خاطر در پیش بودن انتخابات مجلس هشتم و امکان ردصلاحیت افراد مختلف- داخل پرانتز- به یکی دو نکته ظریف اشاره کنم و کمی به حاشیه بروم.

طرح این مساله که منابع اطلاعاتی افراد وابسته - نهادهای فعال نظارتی در شهرها- از کجا و چگونه تغذیه می شوند، محتاج تاملی جدی است. چرا که به اعتبار همین اطلاعات است که افراد تایید یا ردصلاحیت می شوند.

دیگر اینکه چقدر خوب است هنگام ثبت نام، فرم ویژه ای در اختیار نامزدان انتخابات قرار گیرد و این گزینه ها در فرم مربوطه لحاظ شود؛

▪ در صورت ردصلاحیت و اعتراض به آن آیا تمایل دارید؛

▪ دلیل یا دلایل آن (ردصلاحیت) مستقیم و محرمانه در اختیار شخص شما قرار گیرد؟

▪ دلیل یا دلایل آن (ردصلاحیت) مستقیم و محرمانه در اختیار شخص شما و گروه یا حزب حامی شما قرار گیرد؟

▪ دلیل یا دلایل آن (ردصلاحیت) به صورت سرگشاده در اختیار رسانه ها قرار گیرد؟

چنین رویکردی نه فقط گامی بلند در راستای تحقق یکی از ارکان چهارده گانه توسعه سیاسی یعنی شفافیت و علنیت قدرت سیاسی به شمار تواند رفت و اعتبار و آبروی افراد را نیز به شکل ایجابی حفظ خواهد کرد بلکه به تصریح دو معمای دیگر یاری خواهد رساند.

▪ از ردصلاحیت شد گان سلب بهانه خواهد کرد و قضاوت را به افکار عمومی خواهد سپرد.

▪ شورای نگهبان را از معرض «اتهام» ردصلاحیت های سلیقه ای و جناحی تبرئه خواهد کرد.

اگر انتخابات و نامزد شدن را به نوعی رستاخیز سیاستمداران و به روی باسکول رفتن و تعیین وزن و اندازه ایشان بدانیم و عوارض آن را طبیعی تلقی کنیم، چه خوب است همه نامزدان- به ویژه نامزدان احزاب و گروه ها- گزینه سوم را انتخاب کنند و بی پروا از هزینه احتمالی افشای «سوءسابقه، » خود- با تاکید بر این که اصل بر برائت است- وارد انتخابات شوند.

درباره حذف زودهنگام مصطفی معین سخن می گفتیم. ادامه دهیم.

چنانکه دانسته است معین پیش از آغاز رقابت های انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری و در آزمون اسراروار نظارت ردصلاحیت شد و اگر نامه مقام رهبری نبود هرگز نمی توانست وارد رستاخیز ۲۷خرداد ۱۳۸۴ (دور نخست انتخابات نهم) شود تا وزن سیاسی خود را- نزد افکار عمومی- اندازه بگیرد.

مساله این است که مصطفی معین از آن میزان اتوریته و هژمونی برخوردار نبود که در ماجرایی مهم مانند انتخابات ریاست جمهوری، شخصیت خود را به اعضای شورای نگهبان- به رغم میل شان- تحمیل و دیکته کند. کاری که محمد خاتمی کرد. در شرایطی کاملاً مساوی. دو وزیر مستعفی. در دو برهه ویژه. و به اعتبار همین ادعا، معتقدم اگر در انتخابات نهم خاتمی- با وجود همه ضعف های هشت ساله اش- می توانست برای سومین بار نامزد شود به طور قطع در همان دور نخست پیروز انتخابات بود.

د) من به هیچ عنوان معتقد نیستم که در جریان انتخابات ریاست جمهوری نهم شعار «حقوق بشر و دموکراسی» معین مغلوب شعار «عدالت اجتماعی» احمدی نژاد شد. هرگز. آنچه در انتخابات نهم رقم خورد بیش از آنکه به قدرت و قوام سیاسی اجتماعی و برنامه های جناح راست رادیکال مربوط شود به آشفتگی و سراسیمگی «اصلاح طلبی پیشرو» وصل می شد. معین و حامیانش اگر در این ادعا- که در صورت انصراف به سود هاشمی رفسنجانی کنار می رفت- صادق بودند، از همان ابتدا یا مدت ها قبل از انتخابات باید چنین می کردند. حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب (هواداران اصلی معین) خوب می دانستند که پس از محمد خاتمی، فرد مناسبی برای پیروزی در مرحله نخست انتخابات در میان خود ندارند. اشتباه نشود. نگارنده قصد هواداری از هاشمی رفسنجانی یا فرد دیگری را ندارد.

هـ) در جریان انتخابات نهم ریاست جمهوری هر یک از نامزدان دعوت شبکه دوم سیما را اجابت کردند و به برنامه بعد از خبر (ساعت ۳۰/۲۲) رفتند و با مجری آن سخن گفتند. در واقع با مردم سخن گفتند. مصطفی معین همان ساعت و همان لحظه که در پاسخ سوال مجری سیما پیرامون «نظارت استصوابی» سخن گفت، انتخابات را باخته بود. او در آن برنامه حتی پنج درصد از شیوایی و فصاحت سخن گفتن احمدی نژاد و ترجیحاً هاشمی رفسنجانی را از خود بروز نداد.

محمد قراگوزلو

منظورم اشاره ای وارونه به این دو عبارت است؛ نادرست گفتن، درست نگفتن نیست، درست نگفتن، نادرست گفتن نیست،

پی نوشت؛

۱- مانند نقدهای بی طرفانه این قلم درباره رویکرد محافظه کارانه میرحسین موسوی نسبت به مشارکت سیاسی



همچنین مشاهده کنید