شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

فیلم هایی که می روند حرف هایی که می ماند


فیلم هایی که می روند حرف هایی که می ماند

چرا برخی دیالوگ ها از فیلم جدا شده و هویتی مستقل می یابند

«آینده‌ای در کار نیست، هر چه هست «گذشته» است» این دیالوگی است که «النا» در پاسخ به درخواست «توتو» برای دیداری دوباره در یکی از سکانس‌های به‌یادماندنی فیلم سینما پارادیزو ساخته جوزپه تورناتوره می‌دهد. دیالوگی که عاشقان بی‌شمار این فیلم بارها و بارها با خود و یا در جمع‌های چندنفره تکرار کرده‌اند تا گذشته‌گرایی موجود در فیلم را بیشتر و بهتر به یاد یکدیگر بیاورند و البته نقبی بزنند به‌خاطره فیلم‌بازی‌هایی که مشمول گذشت سالیان شده‌اند.

گویا این «دیالوگ‌های ماندگار» قرار است گرد از خاطره‌ای بتکانند که از بایگانی بیرون کشیده شده تا علاقه‌ای را که هیچ نقد و تفسیری از پس توضیح آن برنمی‌آید به رخ بکشد. معلوم نیست از چه زمانی دیالوگ‌های ماندگار تا این اندازه در بین علاقه‌مندان به سینما رواج پیدا کرده‌اند، اما می‌توان حدس زد این پدیده که این روزها عده‌ای بخشی از وقت روزانه خود را صرف آن می‌کنند و حتی شاهد بازی‌های دیالوگی در فضای اینترنت هم هستیم از جمع‌های دوستانه فیلم‌بین‌ها شروع شده و در نهایت تمجید و ارجاع منتقدان حرفه‌ای سینما به برخی دیالوگ‌های کلیدی فیلم‌ها پای این جمله‌های ماندگار و محبوب را به نقدها، مقاله‌ها و به طور کلی مطالب رسانه‌ها باز کرده است.

هرچه باشد دیالوگ‌هایی که از زبان شخصیت‌های فیلم‌ها برای پیشبرد مقصودی ساختاری، تماتیک و یا حسی بیان می‌شود گاه ممکن است از متن اثر اصلی کنده شود و همچون تکه‌ای از یک کار هنری‌/ ‌ادبی به حیاتی مستقل ادامه دهد. چه کسی می‌تواند آن تک‌گویی بلند بهمن مفید در فصل قهوه‌خانه فیلم قیصر را فراموش کند وقتی که همان چند جمله خود روایت‌گر یک خرده‌روایت جاندار و جذاب می‌شود که می‌تواند نوع بیانش نیز برای تقلید سرسپردگان فیلم، کنشی مفرح و ادای دینی سینمایی باشد؟ راز ماندگاری برخی از دیالوگ‌ها در چیست و چرا دیالوگ‌ها برای آنها که «فیلم‌بین‌ حرفه‌ای» هستند آنقدر جذاب می‌شوند که برای نشان دادن این شیفتگی و مرور جمله‌هایی که بخشی از یک مدیوم تصویری بوده‌اند گروه‌های اینترنتی شکل می‌دهند، صدها وبلاگ راه می‌اندازند و شمار این آدم‌های فیلم‌دوست در شبکه‌های مجازی از مرز ۲۲۰ هزار نفر هم فزونی می‌گیرد؟ به قول همان دیالوگ آشنای قیصر، این روزها دیالوگ‌بازها؛ آره و اینا خیلی هستند!

● واکنشی از جنس خود کنش!

علیرضا رسولی‌نژاد، کارگردان و سردبیر مجله فیلم‌خانه است. او اعتقاد دارد دیالوگ‌ها و تکرار آنها در فضایی خارج از فیلم توسط تماشاگران بیشتر در میان آن‌دسته از علاقه‌مندان به سینما رخ می‌دهد که تماشاگر معمولی سینما نیستند. «سینمادوستانی دیالوگ‌بازی می‌کنند که سطحی فراتر از تماشاگر معمولی داشته باشند. برای یک تماشاگر عادی صحنه‌ها و تصاویر فیلم بیشتر به‌یادماندنی است تا دیالوگ‌هایش.» به عبارتی دیالوگ‌ها را باید واکنش مخاطبان نیمه‌حرفه‌ای سینما به فیلم‌ها دانست. می‌توان گفت حرفه‌ای‌ترین فیلم‌بین‌ها همان منتقدانی هستند که بعد از پایان تماشای فیلم‌ها، قلم به دست می‌گیرند و اگر نقد منفی به فیلم نداشته باشند تحسین خود از ویژگی‌های مثبت آن را به مدد واژه‌هایی که در قالب یک نقد حرفه‌ای نشسته‌اند بیان می‌کنند. اما استفاده از یک ساختار دقیق، مدون و البته نیازمند مهارت برای تمامی آنها که از فیلم یا بخشی از آن لذت برده‌اند مقدور نیست، نقدنویسی دانش و مهارتی است که داشتن یا کسب آن فراتر از توانایی‌های بسیاری از تماشاگران جدی سینماست؛ لذا این دسته از تماشاگران راهی دیگر را برای ابراز این علاقه‌مندی انتخاب می‌کنند. به اشتراک گذاشتن دیالوگ‌هایی از یک فیلم در ارتباطات میان‌فردی روزانه، در مکالمه‌های تلفنی یا مکتوب کردن آنها در محیط‌های مجازی راهی می‌شود برای واکنش به یک اثر سینمایی با وام گرفتن از خود آن اثر. دیالوگ‌های دلنشین و پرمعنایی که تماشاگران برای هم بازگو می‌کنند را می‌توان به مثابه نقد مینی‌مالی تعبیر کرد که از خود فیلم آمده و کوتاه و البته شنیدنی دیدگاه مثبت آن بیننده را نسبت به فیلمی که دیده تا حدی آشکار می‌کند.

نقدی که برخلاف نقد حرفه‌ای می‌تواند تحت تاثیر کلیت قضاوت در مورد یک اثر هم نباشد. چه بسا فیلم‌های ضعیفی که بدترین نقدها را از منتقدان گرفته‌اند و تماشاگران هم چندان روی خوشی به آنها نشان نداده‌اند اما دیالوگی داشته‌اند که در میان همان تماشاگران ناراضی ماندگار شده‌اند. به نوعی این راهی است برای تکرار همان تکه‌هایی از فیلم که به مذاق تماشاگر خوش آمده‌اند فارغ از این‌که قضاوت کلی آنها نسبت به فیلم چه بوده است.

دیالوگ‌های خوب می‌توانند در گذر زمان قضاوت‌های مطلق و سیاه و سفید در مورد فیلم‌ها را کمی به حاشیه برانند و برای بخش‌های ممتاز فیلم که در قالب گفتار خود را نشان داده‌اند جایی باز کنند.

● تصویرسازی کلامی

تعریف کردن بخشی از یک کتاب یا نوشته‌ای که از آن لذت برده‌اید کار راحتی است؛ می‌توان عینا همان بخش را از روی کتاب و یا به یاری حافظه نقل کرد. فاصله زیادی بین خواندن برای خود و بازگو کردن برای دیگران وجود ندارد. اما برای بازتعریف بخشی از اثری که اساس آن تصویر است چاره‌ای نیست مگر این‌که از همان بخش‌هایی مدد گرفت که به واژه‌ها مربوط می‌شوند. دیالوگ‌های یک فیلم تنها راهی است که می‌توان وقتی تصویری حضور ندارد، از آنها کمک گرفت و بخشی از یک فیلم را بازسازی حداقلی کرد یا نکته‌ای از آن را از این طریق برجسته و مورد نقد و تفسیر قرار داد. شاید این روزها به دلیل فراگیری تکنولوژی‌هایی که پخش ویدئو را به دستگاه‌های موبایل و سایر ابزار‌های همراه، ممکن ساخته‌اند تا حدی این کارکرد دیالوگ‌ها به حاشیه رانده شده باشد اما هنوز هم بسیاری ترجیح می‌دهند اگر بخواهند ارجاعی داشته باشند به پلان یا سکانسی از یک فیلم؛ دست به دامان دیالوگ‌ها شوند تا این‌که بخواهند همان سکانس و پلان را از راه گوشی موبایل یا سایت‌های اشتراک‌گذاری ویدئو با کسی شریک شوند. «دیالوگ زدن» با رعایت حداکثر تقلید از اصل آن در حالات چهره و لحن گفتار؛ نه تنها حال و هوای نمایشی به یک گفت‌وگوی رودررو می‌دهد که علاقه، ارادت و حتی شیفتگی فرد را نسبت به آن فیلم یا همان نمای مشخص بهتر از هر نوع به اشتراک‌ گذاشتن اصل آن نمایان می‌سازد.

● فرهنگ شفاهی

قدرت فرهنگ شفاهی در اشاعه مضمون‌هایی که ممکن است تنها برای بخش معدودی از یک جامعه اهمیت داشته باشد بر کسی پوشیده نیست؛ کلام می‌تواند هر مدیوم دیگر ارتباطی را به شیوه‌ای بسیار آسان بازانتشار دهد و در همه‌گیر شدن مضمون و محتوای آشکار یا مستتر آن نقش مهمی ایفا کند. حرف زدن و تمجید کردن‌های کلامی حتی می‌تواند یک بازی رایانه‌ای را در بین عده زیادی از مخاطبانش گسترش دهد و آنها را به تجربه کردن آن ترغیب کند.

رسولی‌نژاد اعتقاد دارد نه تنها فرهنگ شفاهی در بسط پدیده دیالوگ‌های محبوب سینمایی نقش دارد که می‌تواند الهام‌بخش دیالوگ‌نویسان هم باشد. «می‌توان از گفت‌وگوی جذاب کافه‌ای یک جمع دوستانه الهام گرفت برای نوشتن یک فیلمنامه، حتی می‌توان یک تک‌جمله پرمعنا را دست‌آویزی کرد برای شروع نگارش فیلمنامه‌ای بلند.» اما بیش از آن‌که دیالوگ‌های شفاهی روزمره در خدمت نگارش فیلمنامه‌ها و ساختن فیلم‌ها باشند، می‌توان ادعا کرد این‌ روزها این فرهنگ سخنوری روزمره مردم است که در بسط دیالوگ فیلم‌های ساخته‌ شده نقش ایفا می‌کند. در مورد فیلم‌ها، دیالوگ‌های ماندنی و دیالوگ‌بازی از سر شیفتگی و یا حتی تفنن، به نوعی کارکرد کلام و واژه است که در بستر همان فرهنگ شفاهی که اقبال بلندی در بین جامعه ایرانی دارد حیات دیگری برای یک فیلم در خارج از مدیوم اصلی آن یعنی تصویر را موجب می‌شود و چه بسیار آدم‌های کنجکاو و علاقه‌مندی که از این رهگذر ترغیب به دیدن فیلمی می‌شوند. شاید این مورد از کمتر موقعیت‌هایی باشد که می‌توان ادعا کرد حاکمیت فرهنگ شفاهی در سلوک و اندیشه ایرانی کارکردی مثبت و پیش‌برنده پیدا می‌کند. البته اگر چشم خود را بر نیمه خالی لیوان ببندیم و به این فکر نکنیم که دوباره دیدن فیلم‌ها و کشف وشهود تازه از مضامین آنها، اینجا هم قربانی نوعی جایگزین سهل‌تر و عافیت‌طلبانه برآمده از فرهنگ شفاهی جامعه می‌شود!

● گریز از حصار تصویر

رابطه ادبیات و سینما از آغازین روزهای شکل‌گیری هنر هفتم تا امروز که سبک‌ها، ژانر‌ها و ایسم‌های مختلفی از سینما و ادبیات با هم تلفیق شده‌اند، برای دوستداران دو سوی این همنشینی، محملی برای بحث‌های تئوریک و جدل‌های لفظی و قلمی بوده است. این‌که اقتباس‌های سینمایی از کتاب‌ها هیچ‌گاه نتوانسته هم‌سنگ خود آنها باشند گلایه کتاب‌دوست‌ها از سینماگران بوده و این‌که سینمای روایی تحت‌تاثیر ادبیات به شکل غالب سینما تبدیل شده و راه را بر بسیاری از جنبه‌های مختلف سینمای مدرن و آلترناتیو دشوار ساخته گلایه سینمادوستان از سیطره ادبیات و سبک‌هایش در سینماست.

با این حال به دور از این اختلاف‌نظر‌ها و گلایه‌ها می‌توان گفت ماهیت ادبی برخی دیالوگ‌های سینمایی آن‌قدر پررنگ و قوی می‌شود که خود را از بند کانتکست تصویری که در آن گنجانده شده‌اند می‌رهانند و به عنوان قطعه‌ای ادبی ماهیتی مستقل برای خود دست و پا می‌کنند.

درست است که این اتفاق در مورد بسیاری از فیلم‌های مهم حتی پیش از تولید آنها و به‌دلیل فیلمنامه‌ای که دارای ارزش ادبی مستقلی است رخ می‌دهد اما، برای فیلم‌هایی که ممکن است فیلمنامه‌ای از آنها منتشر نشود و یا کلیت فیلمنامه آنها ارزش ویژه‌ای از منظر ادبیات نداشته باشد، ماندگار شدن برخی تک‌دیالوگ‌ها به اعتبار ارزش ادبی آنها نشانه‌ای می‌تواند باشد از این تلاش ادبیات که هرجا توانسته خود را از قیدوبندهای فرمی غیرکلامی خلاص کرده است تا حضور خود را به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین قالب‌های بیان اندیشه‌ و خیال از هر همنشینی و ادغامی؛ تفکیک کند.

می‌توان در مجالی فراخ‌تر در چرایی راز ماندگاری دیالوگ‌های سینمایی ادله‌های بیشتری از باب جامعه‌شناسی و زیبایی‌شناسی سینما ارائه داد.

اما کوتاه می‌توان به این گفته کارگردان فیلم مینور ماژور، درباره ماندگاری برخی از دیالوگ‌ها اکتفا کرد که اعتقاد دارد: «برخی از دیالوگ‌ها هم مانند خود فیلم‌ها کلاسیک می‌شوند. دیالوگ‌های جان فورد همانند فیلم‌هایش از چنان ویژگی برخوردارند که فراتر از موقعیت زمانی و نسلی مخاطبانش راه خود را در دل تاریخ سینما باز می‌کنند و ادامه می‌دهند.» شاید بتوان برخی فیلم‌ها را فراموش کرد اما برخی دیالوگ‌ها فراموش‌نشدنی‌اند، آنقدر تکرار می‌شوند که حتی ممکن است فراموش شود که آنها بخشی از یک فیلم بوده‌اند. چیزی شبیه این دیالوگ فیلم ماهی بزرگ؛ شاهکار تیم برتون: «بعضی آدم‌ها اونقدر داستان‌های زندگی‌شون رو تعریف می‌کنن که خودشون تبدیل به داستان می‌شن؛ این داستان‌ها بعد از مرگ او‌ن‌ها ادامه پیدا می‌کنه و این‌طوریه که این آدما جاودانه می‌شن!»

رضا جمیلی