چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

شکنجه سفید شکنجه مدرن


شکنجه سفید شکنجه مدرن

شکنجه سفید را شکنجه مدرن و قرن بیست و یکمی هم خوانده اند چرا که به سختی می توان اعمال آن را اثبات کرد

شکنجه از سپیده دمان تاریخ انسانی با ما بوده. گویی بذر آن را در گوشه ای از وجود تک تک آدمیان کاشته اند. هنوز نمی دانیم چه عواملی آن بذرها را بارور می کنند اما آنچه می دانیم این است که همواره شکنجه گران به دنبال نهادمند کردن، پنهان ساختن و تغییر شکل آن هستند و عده ای هم توجیهات و دلایلی برای اعمال آن می آفرینند و به عبارتی آن را تئوریزه می کنند. به نظر می آید تمامی تمدن ها به نوعی شکنجه را در بطن خود دارند و کارگزاران در هر دوره ای آن را علیه مخالفان اعمال کرده اند.

در امپراتوری های باستان یونان و روم برده ها بیش از شهروندان در معرض اعمال شکنجه بودند گرچه شهروندان هم هیچ گاه از آن در امان نبوده اند. اما در طول قرون وسطی اعمال شکنجه به شکل نظام مند و برنامه ریزی شده گزارش شده. تعصبات ریشه توجیهات اعمال شکنجه در طول جنگ های صلیبی بود گرچه مسیحیان بر صلیب رفتن عیسی مسیح را عملی مذهبی می دانند و به ندرت آن را در بستر «شکنجه» بررسی می کنند.

اما در دنیای مدرن امروز نگاه فیلسوفانه، سیاسی یا بر اساس عقلانیت عملگرایانه به شکنجه بخشی از تمامی واقعیت است. بخش دیگر آن ریشه در وضعیت روانی شکنجه گران و آمران آنها دارد. به عبارتی اشتیاق در رسیدن به قدرت یا حفظ آن بر اساس نگاه واقع بینانه انگیزه اصلی آمران اما نظام روانی آنها زمینه این آمریت است.

در حال حاضر بر اساس گزارش های عفو بین الملل حداقل ۱۲۳ کشور شکنجه را به عنوان وسیله ای برای کنترل شهروندان به کار می گیرند. جالب اینجاست که این آمار مرزهای کشورهای صنعتی متمدن را هم درمی نوردد و گزارشات آشکار و پنهان و رسمی و غیررسمی از یک سو و مشاهدات شهروندان موید بهره گیری از شکنجه در این کشورهاست. اما آنجا که دموکراسی حضوری قدرتمندتر دارد ابزارهای نظارت بر عاملان قدرت و آمران حکومت می توانند حضوری قدرتمند داشته باشند.

در گذشته نمایش عمومی شکنجه - تخریب جسمی، روانی یا توان ذهنی رهبران یک جمعیت - وحشت را به قلب جامعه تزریق می کرد و این رعب و وحشت نشسته در جان مردم کنترل آنها را سهل تر می کرد. تفاوتی که امروزه شاهدیم اینکه نمایش عمومی شکنجه محکومیت عاملان و آمران آن را به همراه دارد و این دو دسته به دنبال پنهان ساختن آن هستند آن گونه که تعاریف جاافتاده از شکنجه کارکرد خود را از دست می دهند.

یکی از تعاریف شکنجه را هر عملی می داند که همراه با آن «آزار یا درد شدید جسمی یا روحی روانی بر شخص وارد آید و به قصد گرفتن اطلاعات یا اقرار از فرد مورد شکنجه یا شخص ثالث باشد یا به عنوان مجازات فرد مجرم یا مظنون به ایراد جرم به کار رود...» اما آنچه با عنوان شکنجه سفید نام برده می شود نوعی شکنجه است که نمی توان آثاری از آن بر جسم شکنجه شونده مشاهده کرد.

شکنجه سفید را شکنجه مدرن و قرن بیست و یکمی هم خوانده اند چرا که به سختی می توان اعمال آن را اثبات کرد. شکنجه مدرن روح و روان قربانی را هدف می گیرد و به شکستن شخصیت قربانی و فروریزی روانی او می انجامد چنان که بسیاری از کسانی که در معرض این نوع از شکنجه بوده اند سال ها پس از آن نمی توانند سلامت روانی خود را بازیابند.

در سال ۱۹۹۴ مجمع عمومی سازمان ملل به پیشنهاد دانمارک ۲۶ ژوئن را روز جهانی حمایت از قربانیان شکنجه نام گذاشت تا فرصتی باشد برای یادآوری قربانیان شکنجه. شاید در همین زمان که به مطالعه این مقاله می پردازید صدها نفر در نقاط مختلف جهان در معرض شکنجه قرار گرفته اند. ۲۶ ژوئن فرصتی است برای یادآوری آنان و تلاش در محو شرایط اعمال شکنجه.

محمد قائدی