شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
سنت و تجدد دو الگوی معرفت شناسی در تحلیل دانش سیاسی مسلمانان

دانش سیاسی در این پژوهش، مجموعهای وحدتیافته از سنتسیاسی است. منظور از نتسیاسی، مجموعهای از میراث علمی و عملی، و تجارب بازمانده از گذشته دور و نزدیک، اسلامی و غیر اسلامی است که همراه ما، یا در زندگی سیاسی ما حضور دارند. (۱)
این سنتبا دیدگاهها و مبانی متفاوت تفسیر شده است; «تفسیر مبتنی بر تجدد غرب» و نیز، «فهم سنتی از سنت»، دو دیدگاه اساسی هستند که چشماندازها و نتایج متفاوتی از دانش سیاسی دوره میانه ارائه دادهاند. روش نخست که «شرقشناسی»، ( Orientalism) نامیده شده است، به لحاظ معرفتشناختی، بیرون از سنتسیاسی دوره میانه قرار گرفته و دانش سیاسی این دوره را به اعتبار دوران، (Epoch) غیریتسازی، که متغایر با دوران جدید غرب است، اما بر مبنای تجدد اروپایی، ارزیابی میکند. لیکن روش دوم، دانش سیاسی دوره میانه را نه به اعتبار دورانی که سپری شده است، بلکه به مثابه دورهای، (Period) از سنت اسلامی تلقی میکند که پرسشهای آن میبایست در درون سنت و با توجه به الزامات آن طرح شود.
به نظر میرسد که هر دو تفسیر فوق، آمیزههای ایدئولوژیک دارند و پژوهش در دانش سیاسی دوره میانه را به قلمروها و نتایج از پیش تعیین شده سوق میدهند. اما از آن روی که بسیاری از تحقیقات انجام شده در اندیشههای سیاسی اسلامی در دایره الزامات دو الگوی شرقشناسانه و سنتی قرار دارند، طرح اجمالی آنها نه تنها خالی از فایده نیست، بلکه پرتوی بر برخی معضلات معرفتشناختی در تحقیق حاضر خواهد افکند.
● روش شرقشناسی; الگوی تجدد
منظور از شرقشناسی، پژوهشهای متکی بر مبانی معرفتی و فلسفی غرب است که توسط شرقشناسان و محققان مسلمان ملتزم به مبانی آنان انجام شده است. هنگامی که اروپاییان از قرن نوزدهم به این طرف، مسئولیت کاوش علمی در متون سیاسی دوره میانه اسلام را به عهده گرفتند، به ناگزیر روشهای پدیدارشناختی و تاریخی برخاسته از تجارب خود را در سنتی متفاوت از میراث غرب، و طبعا ناشناخته برای آنان، استخدام کردند. این امر در شرایط انقطاع معرفتی و ناتوانی دیرینه مسلمانان نسبتبه باروری یا بازگشت انتقادی به سنت، گزینشی طبیعی بود.
علاوه بر خلا روششناختی در جامعه اسلامی، به این دلیل که مسلمانان قادر به تطبیق روش تاریخی پدیدارشناختی غرب بر سنت اسلامی نبودند، نویسندگان غربی مستقلا اقدام به این تطبیق کردند; و به این ترتیب، شرقشناسان در حوزه تحقیقات اسلامیسیاسی، چونان متفکران قوم شناخته شدند، و الگوی شرقشناسی نیز مذهب مختار و شیوه برگزیده بسیاری از اهل قلم گردید. در این مسیر، دانش سیاسی، بخصوص شاخه فلسفی آن، قبل از همه مورد توجه واقع گردید. اما مطابق مبانی شرق شناسی، این دانش از سیاق تاریخی و پیوندهای اجتماعی خود در سنت اسلامی جدا شده و به مثابه استمراری حاشیه گونه از عقلانیتیونانیاروپایی طرح شد. (۲)
شرقشناس تاریخی و کلینگر، فلسفه سیاسی مسلمانان را نه به عنوان جزئی از دانش سیاسی برخاسته از فرهنگ اسلامی، بلکه ادامهای تحریف شده و آشفته از فلسفه سیاسی یونان میبیند. او همچنین، سیاستنامههای اسلامی را حاشیهای بر حکمت و اندرزهای باستانی ایران، و ادبیات و فقه سیاسی مسلمانان را در پیوند با عرف سیاسی و قوانین رومی و اسکندرانی بررسی میکند. پدیدارشناس تجزیهگرا هم در بررسی دانش سیاسی اسلامی کوشش میکند که فروع و عناصر هریک از شاخههای این دانش را نه با توجه به اصول یا مسائل دوره میانه، بلکه با استناد به اصول یونانی، ایرانی و... تحلیل کند. (۳)
شرقشناسی لوازم و الزامات خاصی دارد. شرقشناسی، تحقیقی بیرونی است که با خروج از سنت و با تکیه بر تجدد اروپایی به عنوان مفهومی بنیادی، به طرح پرسشهایی درباره سنتسیاسی دوره میانه میپردازد. و از آن روی که این پرسشها، پرسشهایی از درون سنتسیاسی ما نیستند، پاسخی شایسته پیدا نمیکنند و پژوهشگر به ناچار، به طرح «نظریهای از انحطاط» رهنمون میشود که فراز و فرود آن نه در واقعیت تاریخ و اندیشه سیاسی دوره میانه که خود، نه اوجی دارد و نه انحطاطی بلکه در ذهن تجدد سلوک نویسنده مستشرق قرار دارد. (۴)
الگوی شرقشناسی، تاریخ اندیشه سیاسی اسلام را تاریخی معکوس و قهقرایی مینمایاند. اما افق طرح این پدیدار (انحطاط) نه از خود پدیدار (دانش سیاسی دوره میانه)، که از فلسفه اروپا زاده شده است. شرقشناسان، چه بسا «اسلامی» را کشف کردهاند که برساخته اندیشه غیریتآفرین «غرب» است (۵) . آنان از چنان «سنتسیاسیای در اسلام» سخن میگویند که خود، زاده «تجدد اروپایی» است; اولی را کهنه و دومی را نو میبینند و با التزام به فکر جدید، «سنت» را به موزه میسپارند. به طور کلی، دانش سیاسی اسلام را به عنوان نقشی در آینه «تجدد اروپایی» مینگرند. سید جواد طباطبایی با التزام به روششناسی فوق مینویسد:
«بدینسان، تجدد یا تجدید تفکر درباره سنت را میتوان در معنای دقیق و ژرف آن، چونان تعبیر دیگری از پایان سنت و خروج از آن دریافت. از این دیدگاه میتوان گفت که بحث درباره سنت، جز با خروج از سنت که خود به معنای پایان حضور زنده و زاینده سنت است، امکانپذیر نمیتواند باشد. و به دیگر سخن، بحث درباره سنت، خود نشان از این واقعیت دارد که دوره حضور زنده و زاینده سنتبرای همیشه سپری شده است... تا زمانیکه سنت، عنصر بنیادینی از حیات معنوی یک قوم باشد، پرسش فلسفی از آن امکانپذیر نمیشود و امکان پرسش فلسفی، در واقع، به معنای آغاز دوره گذار اگر نه خروج کامل از قلمرو سنت است. پرسش از سنت، در دورهای از تاریخ اندیشه در مغرب زمین که از آن به تجدد تعبیر شده، به معنای آن بود که خروج از سنت اندیشه قدیم که فیلسوفان یونان شالوده آن را استوار کرده بودند، امکانپذیر شده بود.» (۶)
مورد فوق را از آن روی به تفصیل آوردیم که بر چشمانداز و زاویه مختار شرقشناسی در شکافتن یا ورود به سنتسیاسی دوره میانه تاکید کنیم. کار طباطبایی، نمونهای برجسته از نگاه به خویشتن از سکوی اندیشه و تجدد اروپایی است. آثار طباطبایی و دیگر نوشتههای همسنخ آن ارزش زیادی دارند; چرا که با طرح «پرسش از خود»، که پرسشی بنیادی است، قوت و ضعف یکی از نخستین تلاشهای خودنگرانه (و مبتنی بر شرقشناسی) را آشکارا نشان میدهند. این روش آنگاه که از دیگر آگاهی شرقشناسانه غربیها، به خود آگاهی غربشناسانه نویسندگان جوامع اسلامی گذر میکند، یکی از مهمترین ویژگیهای فلسفه غرب را به حوزه تحقیقات اسلامی انتقال میدهد. به سخن دیگر، نگاه به خود به عنوان یک واحد، و نهادن این واحد در برابر واحد دیگر، که با اصطلاح «من»/ «دیگری» متمایز میشود، ویژه فکر غربی است و بنابر این، همه محققان میراث اسلامی، در جایی که این میراث را در برابر اندیشه غرب قرار میدهند، «غربی» میاندیشند. اما همین اندیشه روشمند است و موجب بازیابی نوعی خودآگاهی در تفکر اسلامی و توانمند کردن این تفکر در نوشتن تاریخ خود و کشف مفهوم «سنت» میشود. زیرا فکری که نتواند تاریخ خود را بنویسد، هرگز قادر نخواهد بود اوج یا انحطاط خود را برجوید و باز شناسد. (۷)
ضعف عمده تحقیقات شرقشناسانه این است که خودنگری آنها از خود نبوده و نقد آنها نقد درون نیست; بلکه مقولهای استبرآمده از بینش خودنگر تجدد اروپایی، که از جایی خارج از فکر سیاسی دوره میانه بر این «فکر و سنت» تحمیل شده است. از آن روی که مواد اولیه و مصالح این خودنگری به تمامی از «غرب» آمده، ممکن است که سنتبرساخته» این روش نیز، سنتی ساختگی، مبدل و غیر اصیل بوده، و خودآگاهی و توانمندی آن در تدوین تاریخ خود، چونان نقشی بر خیال باشد. محمدرضا نیکفر در توضیح این وضعیت، درباره قوت و ضعف شرقشناسی در پژوهشهای اسلامی و ایرانی مینویسد:
«... ما برای خودآگاه شدن مجبور میشویم تاریخ فکر در اروپا را تکرار کنیم... [که شرقشناسی] بعنوان الگوی مطلق تاریخ فکر فرض میکند... گرایش بدان دارد که فلسفه را در کانون فرهنگ قرار دهد....
ما را توانایی خودنگری نیست، چون «خود» ما فاقد بینش خودنگر است. به عبارت دیگر، ما را توانایی خود«نگری» نیست، چون ما را توانایی «خود»نگری نیست. در اینجا بوضوح دایرهای یعنی دوری دیده میشود... خارج شدن از این دور ایجاب میکند که بینش خودنگر در خارج آن گذاشته شود. اما این بینش بر «خود»ی دیگر استوار است، نمیتواند «خود» ما را بشناسد. یا فقط میتواند جنبهای و پارهای از آن را بشناسد و از این رو ممکن است در روند شناسایی خود دو پاره شود و دست آخر مخلوطی شود بیانتظام. میتوان گفت که میتوانیم بهرغم گرفتن بینش اولیه از خارج دایره، در دایره باقی بمانیم و مدام آن را چرخ زنیم.» (۸)
مورد فوق، عناصر درستی از اندیشه شرقشناسی، و نیز لوازم و مشکلات این روش را باز مینمایاند. نیکفر بدرستی تاکید میکند که در تمهید فهم از «خود»، ما را از توسل به بینش «خودنگر» غربی گریزی نیست. او برای شکافتن سنت، نقطه عزیمتخود را، جایگاه مطمئنی در خارج از دایره سنت قرار میدهد و از سکوی غرب به مساله مینگرد. البته این موضع، تقلید از غرب نیست، بلکه چنانکه خود میگوید، آموختن از غرب است. (۹) اما راهحل پیشنهادی نیکفر در جمله پایانی مورد بالا، سرانجام به تناقضی آشکار در منطق شرقشناسی میرسد; او عقیده دارد که میتوان از خارج دایره «سنت» شروع کرد و در دایره سنتباقی ماند. همچنین مدعی است که میتوان به شرق بر مبنای غرب نظر کرد و آنگاه به تهافت هر دو پرداخت.
چنین مینماید که در پیشنهاد نیکفر غفلتی معرفتی نهفته است. او دایره «سنت» را مستقل از دایره تجدد و مترادف تجدد اروپایی مینگرد، که نسبتبه هم تخارج دارند; و بدین لحاظ، امکان گذر از خارج دایره سنتبه درون آن و بارور کردن سنت را طرح میکند. اما چنانکه گذشت، چنین دوایر دوگانه و متخارجی در واقع وجود ندارند. تنها، دایره غیریتساز تجدد وجود دارد و سنتبه مثابه مجهول مطلقی است که فقط در آینه تجدد امکان ظهور یافته است. سنتی که تحقیقات شرقشناسانه به ما باز مینمایانند، سنتی غیر اصیل، سایهگونه و باز آفریده بر مبنا و موقعیت غرب است. حدود این سنت، حدودی عدمی است و هرگونه پرسشی، نه با ورود به دایره سنت، بلکه با نفی مطلق سنتبه پاسخ مینشیند.
به هر حال، نقد شرقشناسی از آن جهت نیست که از زاویهای غربی به میراث اسلامی مینگرد، بل از آن روست که این تحقیقات به پیشنگر خود صراحت نمیبخشند. شاید این صراحتبرای خواننده غربی مهم نباشد، اما برای ما اهمیت زیادی دارد. برای ما، صراحت دادن به پیشفرض یعنی تبدیل آن به مساله، (Problem) و طبعا درگیر شدن با آن; که موجب باز نمودن افق در رویارویی درستبا سنت میگردد.
میراث این سنت، قبل از آن که به دستشرقشناسان بیفتد، حاوی معنای «یک زندگی» بود; ادبیات، عمل و اندیشه سیاسی یک ملتبود که این قوم در آنها «جهان» خاص خود را باز مینمود و تعبیر و تفسیر میکرد. آنها در این «جهان» زندگی میکردند. آثار سیاسی دوره میانه، پیش از آن که به عنوان موضوعی علمی در برابر شرقشناسان قرار گیرند، مظاهر یک جهان، یک زندگی، یک انسانیت و یک تاریخ بودند. اما تقدیر چنان بود که این جهان و زندگی، معنای درونی خود را از دستبدهد و از بیرون، معنایی تازه بیابد; معنایی که تجدد اروپایی به آنها میدهد. آثار سیاسی دوره میانه، قبل از آن که در دایره شرقشناسی قرار گیرند، در درون خود، هم یکپارچه بودند و هم مطلق; اما به خاطر الزامات شرقشناسی، هم کلیت آنها از هم پاشید و هم به نسبیتی بدل شدند که با ملاک مطلقی دیگر، یعنی ملاک تجدد اروپایی، سنجیده میشدند. این معیار هنوز چنان مطلق، حاضر و بدیهی است که هرگز به عنوان یک «مساله» بدان نمیاندیشیم. (۱۰)
● فهم سنتی از سنت
مفهوم «سنت» و ساختار و عناصر آن در اندیشه سیاسی دوره اسلامی، هنوز به عنوان امری مستقل مورد توجه واقع نشده است. و در غیاب سلسلهای از بررسیهای انتقادی درباره ماهیت این سنت، به مثابه نظامی از دانش که بتواند مبانی معرفتی و نظام گفتاری آن را توضیح دهد، هرگونه سخن گفتن از سنت مشکل مینماید. در عین حال، مساله جدی است; نحوه پرسشهایی که در برابر سنت وجود دارد، بسیار شگفتانگیز است و آن را به معمای مخصوص زمان ما تبدیل کرده است که با اضطراب در اذهان جوامع اسلامی جریان دارد. زیرا روشنفکران جوان بین دو گرایش سرگردانند: یکی، شیفتگی در برابر وسوسههای هیجانبرانگیز تجدد و دیگری، بار سنگین مجموعهای از نشانههای مشخص و عادات و روشها و آداب زندگی و شرایط اجتماعیفرهنگی که از گذشته خیلی دور باقی مانده است.
تجدد امروز، به طور مداوم در حال از بین بردن تاروپود این مجموعه است، که در گذشته حامی مسلمانان بوده، ولی اکنون گهگاه به عنوان عاملی متضاد با مصالح و ضرورتهای روز آنان تلقی میشود. مجموعه این میراث، هم از نظر کسانی که آن را محکوم میکنند و هم از دید آنان که میخواهند به آن وفادار بمانند، میراث و سنن اسلامی به شمار میآید. (۱۱)
اندیشمندانی که پای در سنت دارند و هویت اسلامی را در آن میبینند، چنین میاندیشند که سنت در حوزه تمدن اسلامی، تداوم خود را حفظ کرده و بنابر این، اگر هم موج اندیشه جدید، گاهی بر پیکر تنومند این سنت نشسته، نتوانسته شالوده آن را فرو شکند.
مفسران سنتی، که دانش سیاسی دوره میانه را بررسی میکنند، روششناسی خاصی دارند. اینان، اعتقاد به برتری و مرجعیت متقدمان را اصل بنیادین تفکر خود قرار دادهاند و بر مبنای این اصل، فضل تقدم پیشینیان را دلیل بر تقدم فضل آنان تلقی میکنند; که به ضرورت، بهتر از متاخران و طبعا انسانهای زمانه ما میفهمیدهاند. بر پایه این روش، وجوه عمده دانش سیاسی اسلام که فقط یک بار، در عصر زرین فرهنگ اسلامی (دوره میانه) ظاهر شده بود، بهترین فهم از نصوص دینی و مؤسسان آنها، اعم از فارابی، ماوردی و... آگاهترین افراد به مسائل و تفسیر آنها کمخطاترین تفسیرها تلقی میشود.
این برداشت از سنت و مرجعیت دانشمندان یا دانشهای متقدم، آرمان خود را در «گذشته» میبیند که زمان، عامل تزلزل و تنزل آن است; و اصرار میکند که هرگونه احیا و تذکر سنت، جز از مجرای بازگشتبه آثار اعلام الاولین ممکن نیست. ابو اسحاق شاطبی مینویسد:
«مراجعه به کتابهای متقدمان از اهل علم پسندیدهتر است، زیرا آنان از متاخران در علم استوارترند.... اعمال متقدمان، برخلاف متاخرین، در اصلاح دین و دنیا و دانش آنان در تحقیق استوارتر است.... بدینسان، کتابها، کلام و رفتارهای متقدمان برای کسی که بخواهد با احتیاط در راه علم گام نهد، در هر دانشی، بویژه در علم شریعت که عروةالوثقی و پناهگاهی استوار است، پرفایدهتر به شمار آمده است.» (۱۲)
اصطلاح سنت، بر روی مفاهیم استمرار، ثبات، و محترم بودن تاکید میکند، و به معنای سلطه مجموعهای از خرد جمعی است که در دوره میانه اسلام ظاهر شده، و به دلیل محتوای فوقالعاده عاطفیای که دارد، ناخودآگاه تاریخی و سرچشمه رفتار سیاسی امروز ما را تشکیل میدهد (۱۳) . این مفهوم از «سنت» و معادل عربی آن، واژه «تراث»، بنا به مضمون روششناختیای که دارند اصطلاحی جدید هستند که در گفتار سلف و نیز متون ادب و لغت قدیم سابقه ندارند. لغتنامه دهخدا واژه سنت را به معنای راه و روش، و نیز، با تکیه بر اصطلاح فقهی آن، گفتار و کردار و تقریر معصوم(ع) دانسته است; که ضد بدعت است (۱۴) . بدعت در فقه، «هر عقیده و عمل تازهای است که، به قصد تعبد و تشریع، در دین افزوده میشود». و همچنین «تجدید» یا «احیای سنت» به معنای قیام برای شکستن بدعتها و بازگشتبه سنن معصومان(ع) تلقی شده است. این مفهوم از «بدعت و تشریع»، مقصود حدیث «کل بدعة ضلالة وکل ضلالة فی النار» بوده، حرمت آن اجماع امت و ضروری دین است (۱۵) .
التباس بین دو مفهوم معاصر و قدیم «سنت»، یعنی سنتبه معنای روششناختی که در مقابل «تجدد» قرار دارد، و به مجموعهای از میراث فکری و دانش تاریخی ما اطلاق میشود; و سنتبه معنای گفتار، کردار و تقریر معصوم(ع) که سرچشمه شریعت و مقابل «بدعت» است، گهگاه موجب لغزشهای روششناختی مهمی شده است. برخی نویسندگان معاصر، با خلط لوازم این دو، و تعمیم ویژگی گذشتهگرا و نوستیز سنت در معنای روششناختی، به اصطلاح فقهی سنت، نتیجه میگیرند که اسلام مخالف تجدد و نوگرایی است. این نویسندگان در اثبات مدعای خود به روایتی از حضرت رسول(ص) استناد میکنند که از امام باقر(ع) نقل شده و میفرماید:
«ان احسن الحدیث کتاب الله، وخیر الهدی هدی محمد، و شر الامور محدثاتها و کل محدثة بدعة وکل بدعة ضلالة وکل ضلالة الی النار» (۱۶) ;
براستی، نیکوترین سخن کتاب خداست و بهترین هدایت راه پیامبر(ص) است، و بدترین امور جدیدترین آنهاست. و هر جدیدی بدعت است و هر بدعتی گمراهی، و هر گمراهیای سرانجام به آتش میرسد.»
نویسندگان فوق چه آنان که اصحاب تجدد اروپایی هستند و یا مخالفان آن با استناد به بخشی از حدیث نبوی، به این حکم میرسند که اندیشه اسلامی، به طور کلی، با تاکید بر «شر الامور محدثاتها» هرگونه نوآوری (ابداعی) را نوعی بددینی (بدعت) به شمار میآورد. اما چنانکه صدر کلام پیامبر(ص) و نیز مجامع فقهی نشان میدهد، نص حدیث مذکور هرگونه نوآوری را رد نمیکند، بلکه صرفا آن دسته از امور را در نظر دارد که به قصد تعبد بوده و یا به رغم فقدان دلیل از شارع، امری شرعی تلقی شود. ملااحمد فاضل نراقی، اندیشمند دوره قاجاری، در بیان تمایز بین نوآوری و بدعت، یا به تعبیر خود او، ابداع و ابتداع مینویسد:
«ملاک بدعت، تشریع و ادخال در دین; شرعی بودن یک شیء، و توصیه آن به فرد دیگر به عنوان حکمی از احکام شرع است. بنابراین، بدعت فعلی است که شخصی غیر از شارع آن را صبغه شرعی داده و بدون هیچگونه دلیل شرعی به دیگران تجویز میکند. این امر مصداق بدعتبوده و قطعا حرام است... اما اموری که بدون اعتقاد و قصد مشروع بودن آنها انجام میشوند، هرچند که از جانب شرع ثابت و توصیه نشده باشند، از مصادیق بدعت نبوده، و تبعا، تحریم نشدهاند.» (۱۷)
نراقی با استناد به استدلال شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه، هر امر [جدید]ی را بر دو گونه تقسیم میکند: فعلی که بدعت است، و آنچه از جانب شرع ثابت و توصیه نشده است. او قسم نخست را به دلیل اعتقاد بیجهتبر شرعی بودن آن حرام میداند، اما قسم دوم که بدون قصد شرعی انجام میشود، هرگز حرام نیست; ولی از آن جهت که فاقد دلیل شرعی است، ثواب و اجر معنوی ندارد. (۱۸)
به هرحال، تفصیل فوق درباره بدعت از آن روست که بر تغایر دو مفهوم فقهی و معاصر «سنت» تاکید شود. مفهوم معاصر سنت ناظر به مجموعهای از دانشها، بویژه دانش سیاسی، است که به همراه نظامی حاکی از موقعیت تاریخی و معرفتشناختی خود، اکنون در «آنجا» یعنی نقطهای «خارج» از تمدن جهانشمول جدید قرار دارد. مجموعهای از دانش سیاسی که خود، زمانی نو بوده و اینک کهن مینماید. سنت در این مفهوم، هیچ تقابلی با بدعت و حرمت آن ندارد، بلکه امری عرفی و تاریخی است که سخن در روش کشف دوباره این تاریخ و این گذشته، و باز یافتن آن است.
روششناسی سنتی، بنا به ماهیتخاص خود و با تکیه بر سنتبه مثابه عنصر بنیادین زندگی و جامعه، قادر به غیریتسازی و تمایزگذاری بین شناسنده و فاعل شناسا نیست و به ضرورت، با دو معضل روششناختی مواجه است: نبود اندیشه انتقادی و فقدان چشمانداز تاریخی. طبیعی است که این وضعیت، نتیجهای جز تکرار بیتذکر سنت و چرخیدن در دایره بسته احیای متون نخواهد داشت. اما این سنت چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ به تعبیر دیگر، ویژگی عام سنتسیاسی مسلمانان کدام است؟
سنتسیاسی، در واقع، امری است که قواعد اندیشه و عمل سیاسی ما را تا مواجهه با تجدد اروپایی به هم پیوند میزند. آنچه این پیوند را حفظ و محکم میکند، ویژگیهای خاصی است که در درون این سنت وجود دارد و به اعتبار ماهیت، به دو دسته ویژگیهای صوری و ماهوی تقسیم میشود. در سطرهای ذیل به اجمال، به این ویژگیها اشاره میکنیم.
,éaیغ یvDیv ُ،ëlغC pF êCé×lأ× :oDیµ ضDطN oDثغC bیç ,عکvpیJ ذw@غA P@ی@ئ .۲۸
.۶۳.ر ،‹‹ شژحخحرژ دچذرژخحچزث ژژرر چ ذخ خذخسخپ ›› Anthony Giddens,
.۱۳£ (۱۹۹۵ ,یFp·خC ی¾DأSخC rئp× ,MقpیF) ,ّأیأeخC ّ®دwخC ,¦ـخC ,lëqکFC l×Dd p¥غ .۲۳
.۳۸-۷۴£ ,۱۳۷۵ ,ظآ ,۴ق۳y
.۱۹-۲۰£ ,فی،یJ ,lëqکFC .۲۵
۱. محمد عابد الجابری، التراث والحداثة، (بیروت: مرکز دراسات الوحدة العربیه، ۱۹۹۱)، ص۴۵.
۱۰. بنگرید به: داریوش آشوری، ما و مدرنیت، (تهران، صراط، ۱۳۷۶) ص۸۷-۶۹.
۱۱. لوئی گارده و محمد ارغون، اسلام، دیروزفردا، ترجمه محمدعلی اخوان، (تهران، نشر سمر، ۱۳۷۰) ص۹۷-۸۳.
۱۲. سید جواد طباطبایی، ابن خلدون، پیشین، ص۶۸-۶۷ به نقل از: ابواسحاق شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، (بیروت، دارالمعرفة، بیتا) ج۱، ص۹۹-۹۷.
۱۳. برای آگاهی از تعاریف متعدد سنتبنگرید به: جولیوس گولد و ویلیام بی. کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، (تهران، مازیار، ۱۳۷۶) ص۵۲۰-۵۱۹.
۱۴. علی اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، زیر نظر، محمد معین و سید جعفر شهیدی (تهران، دانشگاه تهران،بیتا) ج۸، ص۱۲۱۴۶.
۱۵. ملااحمد نراقی، عوائد الایام، (قم، مرکز النشر لمکتبة الاعلام الاسلامی، ۱۳۷۵) ص۳۱۹.
۱۶. شیخ عبدالله البحرانی الاصفهانی، عوالم العلوم والمعارف والاحوال، (قم، بنیاد فرهنگی امام مهدی، بیتا) ص۶۲۳-۶۶۲.
۱۷. ملااحمد نراقی، پیشین، ص۳۲۶-۳۲۵.
۱۸. همان، ص۳۲۵.
۱۹. برتران بدیع، دو دولت، ترجمه احمد نقیبزاده (دستنوشته، در حال انتشار).
۲. محمد ارکون، نزعة الانسنة فی الوسط الاسلامی، ترجمه هاشم صالح، (بیروت، دارالساقی، ۱۹۹۷)، ص۲۴۷.
۳. جابری، پیشین، ص۲۹-۲۸.
۴. بنگرید به: سید جواد طباطبایی، زوال اندیشه سیاسی در ایران، (تهران، کویر، ۱۳۷۳) ص۲۹۰-۲۷۷.
۵. بنگرید به: Edward w. said, Orientalism New York, ۱۹۷۹.
۶. سید جواد طباطبایی، ابن خلدون و علوم اجتماعی، (تهران، طرح نو، ۱۳۷۴)، ص۶۳-۶۲.
۷. محمدرضا نیکفر، «در ضرورت تهافت دیگر» مجله نگاه نو، شماره ۲۵، تهران ۱۳۷۴، ص۱۲۷.
۸. همان، ص۱۳۱.
۹. همان، ص۱۳۴.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست