دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

آیا فروش خوب یک فیلم نشان ارزش آن است


آیا فروش خوب یک فیلم نشان ارزش آن است

نگاهی متفاوت به فیلم اخراجی ها ۳

با شروع اکران دو فیلم پر حرف و حدیث سینمای ۸۹ ایران در بهار سال ۹۰ دوباره سینماها را می توانستید پر رونق ببینید. فروشی که به نوعی به سالن های خفته جانی دوباره بخشید. اما فروش خوب این دو فیلم را به چه می توان نسبت داد؟ گرچه این قضیه مبرهن است که عامل یا عواملی در این فروش عجیب نقش داشته است که یکی از همین عوامل را می توان همان توصیف اولیه من برای این دو فیلم دانست. من در این یادداشت قصد مقایسه این دو فیلم "جدایی نادر از سیمین" و "اخراجی ها ۳" را ندارم بلکه به نوعی قصد دفاع از مخاطبان و خواسته های آنها را دارم; همان مردمی که فیلمسازان ما برای آنها و برای دیده شدن توسط آنها فیلم می سازند یعنی کسانی که در بحث تودرتو و پیچیده صنعت سینما، دستان پنهان و عوامل پشت پرده سینمای ایران، نقش اصلی را دارند و پولدار شدن، معروف شدن و استار شدن بازیگران همگی به خواسته و میل آنها بستگی دارد.

شاید اگر حرف های "مسعود ده نمکی" یا "محمدرضا شریفی نیا" در نشست مطبوعاتی فیلم "اخراجی ها ۳" در فرهنگسرای رسانه نبود من هیچ وقت تا به این حد برای نوشتن این مطالب رغبت نداشتم. از ابتدای شروع فیلم هر نقدی چه محترمانه و چه اصولی از فیلم اخراجی ها می شد مسعود ده نمکی آنها را رد یا توجیه می کرد و فروش بالای این فیلم و استقبال مردم از آن را توجیهی بر رفع همه ابهامات، ساختارشکنی ها و مشکلات فنی یا هنری فیلم می دانست. او می گوید اگر فیلم اشکالی داشت تا به این حد مورد استقبال مردم قرار نمی گرفت اما درخواست من نه تنها از آقای ده نمکی بلکه از تمام فیلمسازان این است که به امر مخاطب شناسی بیشتر بها بدهند و ببینند که اصلا مردم برای چه به دیدن فیلم آنها می آیند.

سئوال من از فیلمسازی مثل آقای ده نمکی این است که به نظر او مردم برای دیدن یک نقد ظریف سیاسی یا دیدن طنزی از وقایع روز جامعه به دیدن فیلم "اخراجی ها ۳" می آیند یا دیدن بازیگران مورد علاقه شان در وجهه جذاب طنز و همین طور دیدن بخش سوم از یک فیلم سه گانه که پر از حاشیه و حرف و حدیث هم بوده؟

جواب به این سئوال ابعاد بسیاری از آنچه فیلمسازان برای کشاندن مردم به سالن های سینما استفاده می کنند را آشکار می کند. بحث ساخت فیلم هایی که رنگ و بویی از سیاست دارد چند وقتی است که در سینمای ایران دارد پا می گیرد اما چگونه وارد شدن و چطور پرداختن به آن بسیار مهم است. بزرگ گویی، جهت گیری صریح و واضح فیلم ساز، روشن نبودن مواضع و مشخص نبودن هدف اصلی داستان فیلم و گاهی هم عدم کمال وقوف فیلمساز به شرایط از آسیب هایی است که گریبانگیر چنین فیلم هایی می شود. صرف خنداندن مخاطبان کاری ست که می توان آن را در هر شرایطی و برای هر موضوعی فراهم آورد اما آنچه گاهی سخت و غیرممکن جلوه می کند وادار کردن مخاطب به فهمش از خنده های تلخی است که در صحنه های فیلم بر لبش نقش می بندد، صحنه هایی که روایتگر آسیب ها و مسائل سیاسی روز است و خنده بر آنها امری بدیهی گرچه تلخ است. هنر نویسنده، فیلمنامه نویس و کارگردان در میزان مخاطب یا فروش نیست چرا که هیچ گاه بازار تعیین کننده ارزش هنری یک اثر نیست بلکه اثر هنری خوب همیشه و در هر زمان حرف نهفته در خود را برای مخاطبش بازگو می کند. ارزش یک اثر را نوع کار و وقتی که صرفش می شود تعیین می کند نه بازاری که در آن عرضه می شود یا تعداد مخاطبانی که با آن ارتباط برقرار می کنند.

فیلم ها هم مانند هر اثر دیگری برای تعیین سطح و میزان ارزششان المان های مخصوص به خودشان را دارند. اما این بدان معنی نیست که مخاطب ها در این بین نقشی ندارند بلکه آنها هم از اهمیت بالایی برخوردارند گرچه سینما ها برای ادامه حیات فعالیت های خود نیاز به فیلم هایی دارند که به دنبال خود جمعیت زیادی را به سالن ها بکشانند اما به غیر از کمیت مخاطبان کیفیت مخاطبان هم مهم است. ما باید دقت داشته باشیم که فیلم های سینمایی روز ما چه نوع اقشاری از مردم جامعه را تغذیه فرهنگی می کند یا اصلا چنین کاری می کند؟

با توجه به بحث های سال های اخیر فیلمسازان، پشت بند هر اعتراضی که به فیلم سطح پایینی می شود می گویند مگر مخاطبان سینما درجه بندی ندارند چرا مخاطبان سطح پایین و عام را نادیده می گیرید؟ نمونه اش هم نشست نقد و بررسی "اخراجی ها ۳" که محمدرضا شریفی نیا در جواب یکی از حضار که از وی خواست به خاطر احترام به طرفدارانش هر فیلمی را بازی نکند با عصبانیت گفت شما چرا آن فردی را که صبح تا شب آجر بالا می اندازد را نادیده می گیرید! همچنین به اعتقاد وی سینما را نباید دانشکده عمومی فرض کنیم، سینمای برای قشر فرهیخته نیست بلکه برای عموم مردم است و اگر همه فیلم نبینند به فارسی وان گرایش پیدا می کنند.

ای کاش می شد درد دل همان قشر فرهیخته ای که ایشان از آن مثال زده را شنید. شاید بتوان گفت تمام مشکل ما این است که سینما ایران تمام هم و غمش شده فیلم ساختن برای همان قشری که آقای شریفی نیا مثال زدند.

با توجه به آسانی دریافت تمام محصولات سینمایی جهان و علاقه و گرایش مردم و به ویژه نسل جوان ما به دنبال کردن آثار برتر و معروف جهان باعث شده که سطح سلیقه های مردم و به دنبال آن سطح توقع شان هم بالا بیاید و نتوانند به راحتی هر فیلمی را نه تنها به عنوان خوراک فکری و هنری بپذیرند بلکه حتی پذیرفتن چنین آثار ضعیفی هم در حد سرگرمی تا حدودی برایشان سخت است.

باید بگویم متاسفانه چشم این گروه از مردم و از طرفی هم قشر فرهیخته ما به دیدن فیلم هایی که بتواند سطح توقعشان را برآورده کند خشک شده. توقعات این مردم در حدی نیست که شبکه های مزخرف ماهواره ای مثل فارسی وان یا سریال های آبکی تلویزیونی بتواند آنها را برآورده بکند. باید قبل از اینکه این دسته از مردم ما از فیلمسازان ما نا امید شوند فکری کرد و با توجیه های نابجا جلوی پیشرفت ها را نگیریم.

نویسنده : زهرا سلیمانی