جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چشم انداز توسعه پایدار شرق ایران


چشم انداز توسعه پایدار شرق ایران

بررسی ابعاد نظام اجتماعی ایران با توجه به شاخص های متعددی كه برای سنجش پیشرفت و عقب ماندگی در حوزه های سیاسی, اقتصادی, اجتماعی و فرهنگی جوامع ترسیم شده است, نشان می دهد كه جامعه ایران به رغم پیشینه تمدنی و استعدادها و منابع غنی به دلایل گوناگون در مقایسه با كشورهای توسعه یافته كنونی جامعه ای «در حال توسعه» تلقی می گردد

● مقدمه:

بررسی ابعاد نظام اجتماعی ایران با توجه به شاخص‌های متعددی كه برای سنجش پیشرفت و عقب‌ماندگی در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع ترسیم شده است، نشان می‌دهد كه جامعه ایران به‌رغم پیشینه تمدنی و استعدادها و منابع غنی به دلایل گوناگون در مقایسه با كشورهای توسعه یافته كنونی جامعه‌ای «در حال توسعه» تلقی می‌گردد.

توسعه نیافتگی در محدوده جغرافیایی این جامعه در برخی از مناطق بیشتر از مناطق دیگر است. شرق كشور در دویست سال گذشته از فرآیند توسعه عقب مانده است در پی تحولات اخیر ملی و بین‌المللی در فاصله سال‌‌های ۸۴-۱۳۷۵ تعدادی از طرح‌ها و پروژه‌های راهبردی، زیربنایی و امنیتی در این منطقه در حال اجرا است كه از این طریق چشم‌انداز امیدواركننده‌ای برای پویش و توسعه مجدد و احیای تمدن شرق به وجود آمده است.

● مساله (تمدن شرق و انحطاط آن)

تاریخ و مرور گذشته شرق ایران حاكی از عظمت تمدن كهن و شكوه و جلال مردمی است كه در آن می‌زیسته‌اند. خراسان بخشی از ایرانشهر قدیم است كه در روزگاران پیشین تنها یك سوی جغرافیایی نامیده می‌شود و نام خراسان همتراز نام مشرق زمین بود تا آنجا كه مردم بغداد خراسان را آغاز مرز ایران در شرق سرزمین خود می‌نامیدند (شكورزاده ۱۳۸۰، ۱۴۳).

حدود خراسان در تقسیم‌بندی اقلیمی قدیم از ری تا مرزهای هند و چین بود و بخش عظیمی از ماوراءالنهر و گرگان را نیز در برمی‌گرفت.

به باور برخی از باستان‌شناسان بین‌المللی خراسان مهم‌ترین مركز تمدن آسیا است كه آثار آن هنوز در زیر خاك‌ها نهفته است و اگر بگوییم بیش از هفتاد درصد میراث تمدن اسلامی نشات گرفته از خطه خراسان بزرگ است كم گفته‌ایم.

سهم خراسان بزرگ در دوران طلایی تمدن اسلامی بالاترین است (جلالی، ۱۳۸۳). خراسان در طول بیش از ۳۰ قرن (سه هزار سال) دروازه‌های شرق كشور بوده است (مظاهری، ۱۳۷۲، ۹۱۹) و حضور مردمی از اقوام مختلف آسیای مركزی در خراسان فعلی دلیل بر این مدعا است.

تلاقی شاخه‌های متعدد جاده ابریشم در خراسان موجب ظهور شكوفاترین بخش‌های تمدن اسلامی در این منطقه گردیده است (پاپلی یزدی، ۱۳۷۵، ۲۴ و ۲۵).

در قرن چهارم و پنجم هجری كه «عصر زرین فرهنگ ایران» نام گرفته است، آثار علمی و تمدنی خراسان مجموعه بی‌نظیری را ترسیم می‌كند به گونه‌ای كه فقط از نیشابور كه ربع خراسان به جای مانده از دوره اشكانیان است تا سال ۳۹۰ هجری بیش از دو هزار و ششصد و هشتاد نفر از بزرگان و فرهیختگان برخاسته و نامشان باقی مانده است اگر از تحلیل قرن‌ها تعطیلی تفكر اجتماعی و زوال اندیشه سیاسی ایرانشهری كه منجر به ظهور «حكمرانان نالایق» گردید بگذریم و حمله اعراب و مغول‌ها به این سرزمین باستانی را در این بررسی لحاظ نكنیم از نیمه دوم قرن هیجدهم میلادی و مبانی اصلی تمدن شرق به وجود آمد و خدشه‌ای كه بر آن كل منسجم وارد گردید بسیاری از استعدادها و ظرفیت‌های تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را از دست داد و دوران انحطاط تمدن شرقی آغاز شد و «در نتیجه سرزمینی كه قرن‌ها پررفت و آمدترین چهارراه جهان بود تبدیل به بن‌بست گردید.» (همان، ۲۵)

حوادثی كه در شمال غرب ایران اتفاق افتاد پیامدهای ناگوار خود را در شرق و شمال شرق این سرزمین گسترانید چنان كه برخی از صاحب‌نظران شكست ایران از روس‌ها را پایان «سده‌های میانه» جامعه ایرانی و تغییر در مناسبات‌ بین‌المللی آن نامیده‌اند.

(طباطبایی، ۱۳۸۴، ۱۱) برخی شروع این انقطاع تاریخی را آغاز تاریخ ایران می‌دانند و بر این باورند كه «تاریخ معاصر ایران با مساله گرجستان آغاز می‌شود» چون در پی جنگ‌های بین ایران و روسیه دو عهدنامه «گلستان» و «تركمانچای» منعقد گردید و به موجب آن گرجستان و تمام منطقه قفقاز تا ساحل ارس جزو متصرفات روسیه گردید.

«روس‌ها با تصرف قفقاز مالك یكی از غنی‌ترین ذخایر نفتی جهان شدند» (فتاحی، ۱۳۷۰، ۵).

در پی به قدرت رسیدن روس‌ها در شمال غرب ایران فقط ایروان، گنجه، نخجوان و... از دامن مام اصلی خود جدا نگشتند كه در شمال شرق، خجند، سمرقند، بخارا و‌... نیز تصرف شدند و پتك آهنین تحقیر و تبر تقسیم بر ریشه‌ها و مبادی تمدن شرقی فرود آمد و این امر باعث شد كه زمینه برای محاصره دویست ساله «هرات باستان» فراهم گردد.

مساله افغانستان و داستان غم‌‌انگیز هرات در نظر برخی از پژوهشگران علت‌العلل بسیاری از مشكلات و گرفتاری‌های غامض ایران بوده است و هنوز منشا بسیاری از نابسامانی‌ها است.

این مساله یكی از صدها پیامد حوادث گرجستان است زیرا با انعقاد عهدنامه تركمانچای دولت تزاری روسیه در دربار قاجار نفوذ كرد و سیاستمداران انگلستان را كه به طور دائم متوجه حفظ شبه‌قاره هند از آسیب رقبا بودند بیمناك ساخت.

از این پس هرگاه سایه سربازان ایرانی در نزدیكی‌های شبه‌قاره هند دیده می‌شد، شبحی از سربازان روس در نگاه دولتمردان انگلیسی تجسم می‌یافت به خصوص كه با انعقاد عهدنامه «فین‌كنشتاین» و اتحاد فتحعلیشاه با ناپلئون (فرانسه) متوجه شده بودند كه یك رقیب اروپایی به سادگی می‌تواند با دولت ایران علیه انگلستان متحد شود و مزاحم انگلستان در مرز‌های هندوستان گردد. بنابراین سعی كردند كه ایران را تا جایی كه ممكن است از مرزهای هند دور نگه دارند. (همان، ۱۳۷۰، ۵).

خراسان و به ویژه ناحیه مركزی و جنوبی آن به دلیل اینكه بر سر راه هندوستان قرار داشت در گذشته میدان رقابت بین نمایندگان روسیه و انگلیس بود (هیل، ۱۳۷۸، ۱۰۲) و در پی آن مساله افغانستان در سرلوحه امور برای حفظ مستعمرات هند قرار گرفت.

انگلیسی‌ها كه پیشرفته‌ترین نیروی دریایی قرن نوزدهم را در اختیار داشتند، مطمئن بودند كه هیچ دولتی توانایی آن را ندارد كه از طریق دریا به مستعمرات آنها هجوم آورد و تنها راهی كه برای رخنه به هندوستان باقی می‌ماند معابر معروف افغانستان بود و از همین معابر بود كه سلطان محمود غزنوی، امیر تیمور، بابر گوركانی و نادر شاه افشار به هند تاخته بودند.

بزرگ‌ترین خطر برای آنها اتحاد ایرانیان و افغانیان و معاضدت آن دو با اقوام مسلمان و آریایی شمال هندوستان بود.

لذا با هر شیوه‌ای می‌باید از وحدت و همبستگی این ملت‌ها جلوگیری می‌شد و حوادث دیگر نیز به وجود می‌آمد تا استیلای دولت انگلستان و كمپانی هند‌شرقی به قیمت برهم خوردن صلح و آرامش در آسیا تداوم یابد. (فتاحی، ۱۳۷۰، ۳۳-۱۵).

با حوادثی كه در جنگ‌های ایران و افغانستان پدید آمد به ویژه اقدامات دوره فتحعلیشاه قاجارروابط ایران و افغانستان به مدت دو قرن به سردی گرائید و یك انسداد طولانی و قطع رابطه بین‌المللی در زندگی واقعی مردم این سامان روی داد تولید و تجارت و خدمات متقابل آنها تحت‌الشعاع قرار گرفت به گونه‌ای كه تا سال ۱۳۸۳ به‌رغم همه پیشرفت‌های تكنیكی و استفاده از وسایل جدید حتی یك راه مواصلاتی مناسب بین این مراكز مهم تجاری و تجاری قدیم وجود نداشت و سرزمینی كه «راه ابریشم» آن از چین و ماچین تا سرحدات اروپا منزل به منزل آبادی می‌آفرید، به صورت جزایری پر از فقر و نابسامانی درآمد.

بیش از ۹۲۷كیلومتر مرز ایران با افغانستان در طول دویست سال اخیر با محدودیت شدید مواجه گردیده و هیچ فعالیت اقتصادی و تجاری عمده‌ای در آن وجود نداشته است و بیش از ۱۵۰۰كیلومتر مرز با آسیای میانه در زمانه تسلط روس‌ها و اتحاد جماهیر شوروی به ویژه بعد از انقلاب بلشویكی و كمونیستی ۱۹۱۷ مسدود و غیرقابل نفوذ باقی‌مانده و نتایج آن عقب‌ماندگی و فقر در دو سوی این مرز‌های آهنین بوده است. با توجه به شاخص‌های توسعه و توسعه‌نیافتگی كه در مقایسه كنونی ملت‌ها به كار می‌رود در این سرزمین شهر‌های آباد دیروز، شهرهای ویران و فقیر امروزند.

از نظر امكانات زیربنایی و ساخت راه‌ها و شبكه‌های ارتباطی ضعیف و عقب‌مانده‌اند و سرمایه‌گذاری در آنها كاهش یافته، بیكاری و مهاجر فرست آنها رو به تزاید است و بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به شدت آنها را تهدید می‌كند و در تطبیق با موازنه‌های اقتصاد جدید در عرصه بین‌المللی به شدت آسیب‌پذیر و دچار مشكل هستند.

● مبانی نظری

توسعه و توسعه‌نیافتگی را با توجه به عوامل درونی و بیرونی جوامع می‌توان تحلیل كرد، همان‌گونه كه ذكر گردید در یك رویداد تاریخی تحول بین‌المللی به ویژه به قدرت رسیدن روس‌ها و دسایس انگلیسی‌ها در اضمحلال تمدن شرقی و عقب‌ماندگی مردم این سرزمین نقش اول را داشته‌اند، ولی در این میان نمی‌توان نقش عوامل درونی به ویژه حكمرانان نالایق و عدم توجه نخبگان و توده‌های مردم به تحولات جهانی را نادیده گرفت.

در این مقاله با توسل به نوعی «تقلیل‌گرایی» در بحث اصلی به طرح این مساله پرداخته می‌شود كه اكنون چه باید كرد؟

دیگر آن سلطه ملموس روس‌ها و انگلیسی‌ها مشاهده نمی‌گردد و زمینه برای ارتباط مجدد ملت‌ها فراهم شده است و خودآگاهی ملی و بین‌المللی مردم نیز برای دستیابی به زندگی بهتر و تحقق شاخص‌های مطلوب مهیا گردیده است برای پاسخ به این مسائل چه دیدگاه‌هایی متصور است؟ در رویكرد‌های متفاوت تعاریف مختلفی از مفهوم توسعه ارائه شده است، بهبود كیفیت زندگی انسان در ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی محور همه این تعاریف است و برای سنجش هر یك از ابعاد نظام اجتماعی شاخص‌های معینی در عرصه بین‌المللی وجود دارد.

از نظر نگارنده این سطور، توسعه به عنوان واقعیتی اجتماعی و اقتصادی كه دارای شاخص‌های پذیرفته شده‌ای در عرصه جهانی است از مجموعه كنش‌های عقلانی و منطقی افراد متناسب با ساختار، امكانات و موقعیت خاصی كه مردم در آن قرار می‌گیرند، حاصل می‌شود (ابراهیمبای سلامی، ۵۳۶-۵۱۱ و ۱۳۷۲).

با توجه به ساختارهای موجود جامعه دستیابی به برخی از ابعاد توسعه همانند توسعه سیاسی و فرهنگی كه مستلزم آزادی اندیشه و بیان و گسترش و امتداد انتخاب آدمی در عرصه عمومی است به آسانی میسر نمی‌شود و توسعه منابع انسانی با توجه به آموزش و پرورش مردم آنچنان كه در جهت بهبود شاخص‌های پیشرفت رقم خورد در یك دوره طولانی ممكن است و با محدودیت‌های مادی و معنوی فراوانی مواجه است و با عنایت به همین نظر، مردم و حكومت‌ها باید از فرصت‌های به دست آمده برای پیشرفت هر یك از ابعاد توسعه به فراخور امكان استفاده كند.

بدیهی است كه اگر در جامعه‌ای فرصت كسب درآمد بیشتر و سرمایه‌گذاری برای امور مادی فراهم آید منابع انسانی آن متحول خواهد شد. همان‌گونه كه اگر افراد جامعه بتوانند بر آموزش و دانایی خود بیفزایند و توده‌های مردم با علم و فن آشنا گردند در رشد میزان درآمد و سرمایه آنها موثر خواهد بود.

تاكید بر توسعه اقتصادی حتی در جوامعی كه حكومت‌های استبدادی حاكم است مورد توافق همگان است.

بروتون (۱۹۸۵) در فرآیند توسعه اقتصادی كلید پیشرفت كشورها را فرآیندهای معینی می‌داند كه هر نظام اقتصادی در چارچوب محدودیت‌ها و فرصت‌های مشخص ویژه خود باید پیگیری كند (هانت، ۱۲۲-۱۱۹). اگر براساس نظریه فوق در نظام سیاسی- اقتصادی كنونی جامعه ایران با همه محدودیت‌های موجود اراده‌ای در صدد جبران عقب‌ماندگی‌های گذشته شرق كشور باشد تا به تدریج بستر رشد و نمو دیگر امور نیز به وجود آید اولین اقدام ممكن تامین زیرساخت‌ها و زیربناهایی است كه می‌تواند عامل و موتور محرك مناسبات تولیدی، فرهنگی و اجتماعی مردم این ناحیه با داخل و خارج از كشور باشد و زمینه را برای بهره‌برداری از استعدادها و منابع موجود مهیا گرداند.

در شرق ایران و كشور افغانستان محدودیت‌ها و محرومیت‌های متعددی وجود دارد و در تبیین مراحل توسعه مانند همه مناطقی كه اقتصاد آنها هنوز در مرحله كشاورزی معیشتی و در مقیاس كوچك قرار دارند و روابط تولیدی و تجاری بین بخش‌ها و صنایع مختلف وجود ندارد.

در برنامه‌ریزی‌های توسعه مناسب‌تر خواهد بود كه روی طرح‌های سرمایه‌‌گذاری عمومی كه هدفش ایجاد شرایط لازم برای آغاز تغییر اقتصادی است، متمركز شود» (تودارو، ۱۳۶۳ ، ۱۱۲-۱۱۱) و در این خصوص برخی از نظریه‌پردازان بر رعایت اولویت‌ها و به ویژه آماده ساختن زیربناها و زیرساخت‌های توسعه همانند راه، آب، انرژی و ارتباطات تاكید كرده‌اند (لوئیس، ۱۳۷۰، ۲۷-۲۶).

تحقق چنین امری در مرحله اول توسط نهاد دولت ممكن است كه بر منابع مادی و انسانی موجود بیشترین تسلط را دارد «و در درازمدت طی برنامه‌های مدون دستیابی به تحقق» توسعه پایدار را تعقیب می‌‌كند.

دكتر غلام‌حیدر ابراهیمبای سلامی عضو هیات علمی دانشگاه تهران


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.