چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

وبلاگ نویسی ، تاریخ نگاری مدرن


وبلاگ نویسی ، تاریخ نگاری مدرن

ده، یازده سال پیش که می خواستم برای موسسه ای فرهنگی دسترسی به اینترنت و ایمیل فراهم کنم و مجبور بودم فرم ها و دستورالعمل های مختلفی را پر و اجرا کنم، هیچ فکر نمی کردم روزی اینترنت …

ده، یازده سال پیش که می خواستم برای موسسه ای فرهنگی دسترسی به اینترنت و ایمیل فراهم کنم و مجبور بودم فرم ها و دستورالعمل های مختلفی را پر و اجرا کنم، هیچ فکر نمی کردم روزی اینترنت و ملحقاتش این طور همه گیر شود. آن سال ها گشت و گذار در اینترنت و وب سایت های آن زمانش بیش از هر چیز معنی دسترسی به بی نهایت داشت و دیدن و خواندن مطالبی که بدون هیچ گونه محدودیتی برای عده محدودی از جامعه شهریِ تهرانی فراهم بود و آن قدر جذابیت داشت که خیلی ها را برای همیشه آلوده اینترنت و هزارتوی پیچ درپیچش کرد.

طراحی و راه اندازی وب سایت و فعالیت اینترنتی، عمدتا مستلزم یک کار جمعی بود و کمتر شخصی به تنهایی سراغش می رفت. آرام آرام رسانه های خبری جدیدی در فضای مطبوعاتی و رسانه ای ابتدای دهه ۸۰ شمسی، در فضای وب پا گرفت. اما هنوز زود بود که سایت های خبری جای رسانه های قدیمی را بگیرند. اما اتفاق مهم تری افتاد، وبلاگ به عنوان یک رسانه شخصی، آن هم برای جوانان و دانشجویان، پدید آمد. قصد تاریخ نگاری ندارم، اما به گمانم رسانه ای مدرن، شخصی، بدون گرفت و گیر سردبیر و دبیر تحریریه و چاپ و نشر و توزیع و ممیزی، فصلی نو را برای زبان فارسی آغاز کرد.

وبلاگ هایی که هر یک اسمی داشتند که همین اسامی می تواند مایه تحقیقی مفصل و مجزا باشد. محتوای شان بکر بود و اورژینال بودند. خیلی از نویسندگان این وبلاگ ها، حالا که ۹-۱۰ سالی از آن روزها می گذرد، دیگر نمی نویسند، و شاید سال به سال سری به وبلاگ شان بزنند. حالا هر روز ده ها وبلاگ جدید در اینترنت ثبت می شوند، حتی وبلاگ نویسی شغل شده و مجمع و سندیکا دارد، اما به گمان نویسنده دیگر آن حال و هوای رها را ندارد. نویسندگان قدیمی اش که بیشتری ها تازه وارد دهه چهارم عمرشان شده اند، گویی خودشان را بازنشسته کرده اند. عجیب است که استخوان خردکرده ها و سابقه دارهای وبلاگ به مثابه رسانه، همگی جوان هایی بین ۲۵ تا ۴۰ ساله اند که عمده شان دیگر وقت یا علاقه و یا حوصله ادامه زندگی با رسانه محبوب شان را ندارند. اگر روزگاری، سی سال روزنامه نگاری و نویسندگی برای نویسندگان، خستگی نداشت و بوی حروف سربی چاپخانه ها و کاغذ روزنامه ها و انگشت های رنگی و سیاه شده، مایه آرامش روحی شان بود، نسل جدید و رسانه جدید، خیلی زودتر از این حرف ها گذشته را رها کرده و با این که برای ادامه دادن کار در رسانه اش چندان احتیاجات ویژه ای ندارد؛ در بهترین حالت نوستالژی وبلاگ نویسی را در دهمین سالروزش با جملاتی کوتاه و خلاصه، از سر می گذراند.

نمی دانم، شاید چون ایرانی جماعت عادت ندارد کاری را، هر چند کوچک، تداوم دهد، این استمرار را در وبلاگ نویسی هم نداریم. در این دیار کمتر شرکت و مجموعه ای را می بینیم که بیش از سی، چهل سال مداوم کار کرده باشد، بر خلاف دیگر فرهنگ ها و کشور ها، پیدا کردن مجموعه ای که دو سه نسل از یک خانواده هنوز سرپایش نگه داشته باشند، حکم کیمیا دارد.

شاید این از عوارض رسانه در هزاره سوم است، شاید سرعت حرکت جامعه نمی گذارد بیش از چند سال محدود، رسانه ای در اوج بماند، یا اصلا بماند.

این دفترچه های خاطرات کوچک آنلاین، خاطرات ده ساله نسلی هستند که حالا دیگر آرام آرام به میانسالی می رسند. شاید، در همه تاریخ، گنجینه ای به بزرگی و تنوع نگاه وبلاگستان فارسی، برای نشان دادن خلق و خوی و سرگذشت مردمان ایران زمین، وجود نداشته است.