جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

انقلاب, مردم و موسیقی های خاطره انگیز


انقلاب, مردم و موسیقی های خاطره انگیز

حركت های انقلابی هنرمندان جوان موسیقی ایرانی تقریبا از سال های آغازین دهه ۵۰ شکل گرفت از دل نهادی به نام مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی و در ذهن و مضراب و حنجره شاگردان نورعلی خان برومند, عبدالله دوامی, علی اکبر شكل گرفت

موسیقی ایرانی آن هم موسیقی حماسی تا چه اندازه بر خیزش عظیم مردمی تاثیر داشته است؟ کمتر کسی است که سرود «هوا دلپذیر شد» را بشنود و یاد روز های انقلاب نیفتد. بیست و هفت بهمن متوالی است این سرود كه ساخته اسفندیار منفرد زاده است از رادیو و تلویزیون پخش می شود و همچنان خاطره انگیز است.

شعر این سرود توسط عبدالله بهزادی در سال ۱۳۳۹ در هم دردی با همسر پاتریس لومومبا سروده شده است. هرچند بسیاری این سروده را به كرامت دانشیان نسبت می دهند چون برای نخستین بار زمزمه این سرود را از زبان او شنیده اند. اسفندیار منفردزاده نت موسیقی را بر آن می نویسد و به علت نبودن امكانات و عدم دسترسی به اركستر، خود به تنهایی تمام سازها را ابتدا به صورت تك تك نواخته و بعد همه را با هم میكس می كند. سرانجام پس از چند روز تمرین كاست ضبط شده این سرود ساعت ۳۰/۱۱ صبح روز ۲۹ بهمن ۵۷ برای نخستین بار در مراسم بزرگداشت كرامت دانشیان و خسرو گلسرخی در مدرسه عالی تلویزیون پخش می شود.

سرود «بوی گل سوسن و یاسمن آید» هم از سرود های همان روز هاست. این سرود ساخته مجتبی میرزاده است كه توسط گروه كر اجرا شده كه به مناسبت ایام ورود امام خمینی (ره) به ایران بود. «ای مجاهد» با تنظیم حمید شاهنگیان و اجرای گروه كر اولین سرودی بود كه توسط اركستر ضبط شد.

علاوه بر این سرود ها، پس از انقلاب اسلامی و كمی پیشتر از آن نیز آثار با شكوه و مهمی ساخته شده است.

حركت های انقلابی هنرمندان جوان موسیقی ایرانی تقریبا از سال های آغازین دهه ۵۰ شکل گرفت؛ از دل نهادی به نام مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی و در ذهن و مضراب و حنجره شاگردان نورعلی خان برومند، عبدالله دوامی، علی اکبر شكل گرفت. حسین علیزاده در روزهای تاریک سال ۵۶ قطعه «حصار» را در یادبود زندانیان سیاسی رژیم شاه در چهارگاه ساخت. تصنیف زیبای «برادر بی قراره» با مطلع «شب است و چهره میهن سیاهه / نشستن در سیاهی ها گناهه» هم از موسیقی های انقلابی است كه توسط محمدرضا لطفی در توصیف سیاهی آن روزها ساخته شد. پرویز مشکاتیان هم «رزم مشترک» را با مطلع «همراه شو عزیز تنها ممان به درد / کاین درد مشترک / هرگز جدا جدا درمان نمی شود» ساخت.

محمدرضا شجریان نیز که از شاگردان مکتب برومند بود، با گروه های انقلابی آن روز هم نوا شد .

خیلی از موسیقی دانان زبده آن روزگار گردهم آمدند و قطعات و ترانه هایی را تصنیف کردند تا دوشادوش مردم به پا خاسته باشند. همین روزها بود که هنرمندان موسیقی ایرانی، تصمیم گرفتند کانونی به نام «چاووش» تشكیل دهند.

کانون چاووش را بزرگان امروز موسیقی ایرانی و ادبیات ما و جوانان مصمم آن روزگار بنا كردند و طی این رخداد بزرگ هنری، ده ها اثر باشکوه در قالب ۱۰ حلقه نوار به علاقمندان موسیقی عرضه شد که در هریک از این قطعات نقطه عطف بزرگی در موسیقی امروز ما به شمار می آید. خوانندگانی چون شهرام ناظری، صدیق تعریف، بیژن کامکار با حضور هنرمندانه در چاووش بیشتر شناخته شدند و با خلق آثاری زیبا و دلنشین گام های نخست هنری خود را برداشتند.

آلبوم اول این گروه با نام «به یاد عارف» در تابستان ۱۳۵۷ منتشر شد. این آلبوم تركیبی از موسیقی محمدرضا لطفی، صدای محمدرضا شجریان و اشعار هوشنگ ابتهاج بود كه محتوای موسیقایی‌اش درباره عارف قزوینی موسیقی دان و تصنیف ساز مشهور دوره قاجار است. «چاووش ۲» بی‌درنگ پس از پیروزی انقلاب اسلامی و «چاووش ۳» ابتدای جنگ وارد بازار شد.

چاووش ۲ و ۳ سرودهایی است انقلابی كه احساسات اجتماعی ناشی از انقلاب و روحیه سیاسی مردم در آن دوره را به خوبی بازتاب می‌دهد. اما چاووش شماره یك به طور غیرمستقیم و البته بسیار ریشه‌ای‌تر، متناسب با افكار انقلابی مردم است.

اندیشه غرب‌گرایی به ویژه در سال‌های ۵۰ تا ۵۷ در ایران به اوج خود رسید. مردم رفته‌رفته كوشیدند آنچه را كه خود دارند از بیگانه طلب نكنند. گرایش به همین روحیه غرب ستیزی موجب شد مردم به اصول‌های بنیادین بازگشت كنند. یكی از تبعات این رویكرد، توجه به سنت‌های ایرانی بود. در حوزه موسیقی كم كم توجه به موسیقی- های ایرانی و بومی بیشتر از گذشته شد و خاستگاهی در جامعه پیدا كرد. این حركت به جایی رسید كه خوانندگان موسیقی پاپ در سال ۵۷ جایی برای ماندن ندیدند و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ۲۲ بهمن، ترجیح دادند كشور را ترك كنند.

پس از آن موسیقی سنتی ایران كه از سال ها قبل پیشروی می‌كرد، یكه‌تاز شد و چون مردم كاملا مهیای بازگشت به ریشه های فرهنگی بودند، همه توجه‌ها را به خود جلب كرد. چاووش شماره یك، محصول چنین پدیده‌ای است. مردم از آن استقبال كردند و زمینه‌ای فراهم شد تا آلبوم ‌های بعدی چاووش، یكی پس از دیگری به بازار آمد. چاووش ۲ و ۳ حاوی سرودهایی متاثر از فضای خاص سال‌های ۱۳۵۷ تا۱۳۶۳ است و بخشی از تاریخ موسیقی سنتی ایران یا به عبارتی موسیقی ردیفی و دستگاهی را روایت می كند.

هسته اصلی گروه چاووش پیش از انقلاب شكل گرفت. در واقع هنرمندان موسیقی ردیفی و دستگاهی ایران آن زمان با همراهی هوشنگ ابتهاج و محمدرضا لطفی، دسته‌جمعی از رادیو و تلویزیون ایران استعفا دادند و كانون موسیقی چاووش را تاسیس كردند.

حسین علیزاده یكی از اعضای این گروه، آن روزها و فعالیت‌های‌شان را در گفت وگویی كه سال ها پیش در روزنامه همشهری منتشر شده ، مرور كرده است: «از سال ۱۳۴۳ موسیقی را شروع كردم و الان ۳۰ سال است كه در این زمینه فعالیت می‌كنم. شاید فراز و نشیب‌هایی كه قبل از انقلاب به وجود آمد، آدم‌هایی مثل مرا آزرده كند اما خسته نمی‌كند. چون هدف هنر است ... در آن سال‌ها ما با تحولات اجتماعی و سیاسی ایران روبه‌رو شدیم. من آن زمان دانشجو بودم و سعی می‌كردم این تحولات را بشناسم و یك قدم جلوتر از نسل گذشته باشم.

موقعی با موسیقی ایران عجین شدم كه در جامعه به دو شكل با آن برخورد می‌شد یك نوع موسیقی كه فقط به محافل خصوصی محدود بود و هیچ ربطی به مسایل اجتماعی نداشت و نوع دیگر موسیقی آكادمیك بود كه سر كلاس آن را آموزش می‌دادند و بیرون از كلاس‌ها این موسیقی جریان نداشت. اوایل دهه پنجاه این مشكل به اوج خود رسید تا جایی كه موسیقی ای كه معرف فرهنگ ما باشد به طور رسمی وجود نداشت. به همین خاطر مركز حفظ و اشاعه موسیقی به وجود آمد كه هم حافظ موسیقی ایرانی گذشته باشد و هم جوانان بتوانند زیر نظر استادان بزرگ تعلیم ببینند و خود تبدیل به استادان آینده شوند.»

علیزاده پس از گذشت ۲۷ سال از انقلاب اسلامی ، درباره فعالیت های آن دوره به میراث خبر می گوید: «آن زمان جوانانی مثل من، لطفی، شجریان و بقیه موسیقی دانانی كه حالا صاحب‌نام هستند در مركز حفظ و اشاعه زیر نظر استاد برومند كار می‌كردیم.

آنچه به صورت افسانه از موسیقی قدیم در ذهن ما بود، كم‌كم عینیت پیدا كرد. این مركز چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن هم نقش تحول آكادمیك موسیقی ایرانی را به عهده گرفت و هم تحول سیاسی و اجتماعی را. كسانی كه از این مركز بیرون آمدند، بعدها در جامعه شیوه و سبك خود را دنبال كردند، چون قالب‌ریزی نشده بودند. ما در عصری موسیقی را شروع كردیم كه با تحولات و اتفاقات اجتماعی فراوانی همراه بود و در نتیجه به تفكر متفاوت حتی در موسیقی ایرانی رسیدیم. این دوران سپری می‌شد و در آن سال‌ها از فكر اینكه باید برای موسیقی ایران چه كرد، خواب راحتی نداشتم.»

علیزاده در ادامه صحبتش به نقش هم نسلانش در همراهی موسیقی ایرانی با تحولات اجتماعی اشاره می كند: «نسل ما باعث شد موسیقی جایگاه دیگری در جامعه پیدا كند. همچنان كه جامعه هم تغییر می‌كرد، موسیقی دانانی كارشان از نظر هنری دارای ارزش بود كه همراه مردم بودند. نه اینكه اجتماع را راضی كنند، بلكه آن را ارتقا دهند.

در آن سال ها و با بروز چنین تحولات اجتماعی، فكر می‌كردم چطور می‌توانم ارتباط اجتماعی را با موسیقی حفظ كنم. به خاطر می‌آورم سال‌ ۵۵ كه تحولات سیاسی و مخالفت با رژیم شدت می‌گرفت، سرباز بودم و می‌خواستم از راه هنر با مردم سهیم باشم. در همان موقع قطعه «حصار» را نوشتم و به زندانیان سیاسی تقدیم كردم.»

همراهی موسیقی ایرانی با تحولات و حركت های اجتماعی غایت خواسته علیزاده و هم نسلانش در آن سال هایی است كه همگان در هر قشر و شغلی در پی همراهی با این تحولات هستند . او در گفت وگویش با روزنامه همشهری این خواسته را یادآورمی شود: «آن دوران تحولات اجتماعی و حركت‌های دانشجویی انگیزه بیشتری در هنرمندان ایجاد می‌كرد. شب‌های شعر آن سال‌ها را هیچ كس فراموش نمی‌كند. در آن شب‌ها شاعران علیه رژیم شاه اشعارشان را می‌خواندند و من فكر می‌كردم چرا موسیقی مثل شعر نمی‌تواند باشد، باید چه كرد؟ ما در كشوری زندگی كرده‌ایم كه قبل از انقلاب آزادی معنی نداشته، حتی ما برای ذهن خود آزادی قائل نبوده‌ایم و وقتی می‌خواهیم كاری كنیم خود را با سنت‌هایی درگیر می‌كنیم كه فقط حرفش هست و عینیت ندارد.

آزاده شهمیرنوری

منبع : میراث خبر


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.