دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

تو را می سرایم...


تو را می سرایم...

تو را می سرایم
که عشق منی
و در جان من
خانه داری
و من را دراین رهگذر
پرنده کنی تابلندای خورشید و ماه
و می افکنی هستی ام را
بر امواج آه
تو از من نپرسیدی ای جان چرا درطلب
تو را برگزینم …

تو را می سرایم

که عشق منی

و در جان من

خانه داری

و من را دراین رهگذر

پرنده کنی تابلندای خورشید و ماه

و می افکنی هستی ام را

بر امواج آه

تو از من نپرسیدی ای جان چرا درطلب

تو را برگزینم به شوق و طرب

چرا سرخ پوش و سیه جامه ام

به عید و عزایت

خوش، افسرده ام

چرا جنگجویم به هنگام رزم

چرا می نوازم به هنگام بزم

چرا برگزینم تو را در سپهر

چرا بر روم با تو تا ماه و مهر

نپرسیدی از من تو ای جان چرا زخمی ام

به پایت چنان چون اسیران دربندی ام

از این بنده واری که اندر تلاش

تو را نیک خواهد به افسوس و کاش

چه آید که چون بندگان رهی

به پایت در افتد که راهم دهی

تو را برگزیدم که جان دادمی

روان و خرد، عقل و آن ، دادمی

تو را برگزیدم که نیکی خوش است

به بزم طبیعت حریفی خوش است

تو را ای مهین سترگ اهورای عشق!

تو را برگزینم و شادی کنم

خرد را پرستم و شاهی کنم

سیدحمید جاوید موسوی