چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
آنها كه خیال شاه عباس شدن داشتند
روایت است شاهعباس دستور ساختن ۹۹۹ كاروانسرا را در اقصی نقاط ایران آن زمان میدهد تا مسافرین در این اماكن به استراحتی پرداخته، پس از رفع خستگی مجددا ادامه مسیر دهند. كارگزاران از شاه اجازه خواستند تا با ساختن یك كاروانسرای دیگر عدد را به ۱۰۰۰ برسانند. شاه فرمود، اگر ساختن آن یك بنا برای بزرگتر نشان دادن رقم است، «نهصد و نود و نه»دهان پركنتر و به مراتب بزرگتر از «هزار» است. و حالا این حكایت فوتبال ما است.
چند سالی است كه مسئولین و دستاندركاران فوتبال ما به روش شاهعباس تنها تلاش دارند تا آمار و ارقامی از خود به یادگار بگذارند كه بزرگتر و دهانپركنتر از شكل و عدد واقعی معدل كارنامهشان باشد. تفكری كه یقینا عامل اصلی آن شد تا جوانان ما حتی در آخرین بازی تشریفاتی ایران مقابل آنگولا در جام جهانی ۲۰۰۶ نیز امكان آن نیابند تا حضوری چند و یا چندین دقیقهیی داشته باشند.
در هنگام بازی ایران و آنگولا، مادربزرگ خانه پا به پای بچهها و نوههایش به تماشا نشسته بود. این مادر با سنی بالای ۷۰ سال این روزها به ضرب و زور یك توفیق اجباری به دست آمده توانسته بود با افراد تیم ملی كشورش كمی آشنا شود. ارنج تیم مشخص شده بود و آخرین بازی این دوره برای ما با سوت داور آغاز شد.
ـ آ، باركالله، برو، برو.
ـ ا، پس چرا سوت نكرد؟ (نقطههای شوت در میان صدای دندانهای مصنوعی مادربزرگ گم شد.)
ـ اینكه دوباره كاپیتان شده؟!
ـ فایده نداره. پس میگفتند اینقده بازیكن بردند اونجا. چرا اونای دیگه بازی نمیكنند؟
علاقه و توجهش بر آنم داشت تا گاهی سوالها و جملات حاكی از نارضایتیاش را با سوالی از طرف خودم، بهتر درك كنم و این امكان را برای او فراهم سازم تا داوریاش را در آن لحظات به سادهترین شكل بیان كند.
درباره مورد اول گفت: مادر! تازه اول بازیه. وقت زایده، بازیكنها یواش، یواش جلو میكشند.
گفت: چی بگم والله! ولی اگه اول كار بتونن كاری بكنن بهتره. اینا كه مث سیاها نمیتونن اینهمه بدوون.
این نشان از شناخت تجربی و دیداری او از توانایی انسانهایی با ژنی متفاوت داشت.
سوال دومش درست در لحظهیی مطرح شد كه او بازیكنی را كه از موقعیت به دست آمده در محوطه هجده قدم كه با یك چرخش ساده میتوانست استفاده بهتری كند از دست داد و استفاده نكرد. در نتیجه با یك پاس به عقب نه تنها جهت توپ، بلكه مسیر بازی را عوض كرد.
ندانستم چه پاسخی باید داد. خوشبختانه توضیحی هم در رابطه با نام آن بازیكن نخواست كه، اون كیه؟ ولی من دانستم كه منظورش كیست.
دقایقی بعد با دیدن تصویر كاملا روشن آقای دایی پرسید: اینكه دوباره كاپیتان شده؟!
گفتم: مادر. خوب ایشون كاپیتان هستند دیگه.
گفت: پس این مردم چی میگن؟ الانه یه هفته است كه توی پارك و جلوی مغازه وقتی كه توی صف شیر وا میایستیم همه جا صحبت این آقاست كه میگن، سنش بالاس. پیر شده نمیتونه بازی كنه. حالا بازم كه داره بازی میكنه؟!
خواستم بگویم، مادرجون! مردم كه متخصص و كارشناس نیستند، چه میدونند مربیها چه كار میخوان بكنن؟ نقشهشون چیه. شاید صلاح كار تو اینه كه آقا دایی باشن و چند نفر رو دور خودش بچرخونه و الافشون كنه بلكه بازیكنهای دیگمون بیشتر و بهتر بتونن از فضاهای خالی شده استفاده كنند. در دل به خودم و به استدلالم خندیدم. خندیدم به اینكه اگر آن مادر نمیدانست حداقل من و بچههای من و مردم عزیز دیگر، خوب میدانند كه الان چند سالی هست كه علی دایی عزیز ما بیخطرتر از هر موجود بیآزار دیگری است. تنها چند دقیقهیی از شروع بازی در نیمه دوم گذشته بود كه مادر، آخرین اظهارنظرش را كرد و دیگر تا پایان بازی ساكت ماند.
گفت: فایده نداره. پس میگفتند اینقدره بازیكن برداشتن بردند اونجا پس چرا اونای دیگه بازی نمیكنن؟
فوتبال را برای دقایقی فراموش كردم.او گرم تماشای فوتبال بود و من محو تماشای صورت چون گلش و غرق در عمق سوالهای پرمغزش.
گفتم: مادر! بالاخره هر تیم ۱۱ بازیكن اصلی داره و تعدادی بازیكن ذخیره. همه اینها باید زیر نظر چندین نفر همراه و مربی و دكتر و... باشند. بازی رو همون ۱۱ بازیكن انجام میدن نه بیشتر.
گفت: خودتی؟
یكه خوردم. میدانستم كه قصدش بیحرمتی به من نیست.
گفت: من كه نمیگم پونزده نفر بازی كنن. میگم چرا اونای دیگه اصلا بازی نمیكنند؟! وقتی اون آقا رو میگن پیر شده چرا جوونشو نمیذارن بازی كنه؟ وقتی اون مو بلندی كه اسم اون هم علییه، میگن پاش درد میكنه چرا یه جوون خوش قد و بالای دیگه رو جاش نمیذارن كه پاش هم درد نكنه و سالم باشه؟!
با وحید هاشمیان كاری ندارد. او را دوست دارد. میگوید، این صورت پاكه این قیافه مال یه آدم نجیبه. شاید این تشخیص را داده كه او وظیفه و زحمت خودش را بهدرستی انجام داده و كشیده.
ادامه داد؛ عماد میگه (عماد نوه شش سالهاش است) این گل آقا هم كه همیشه سوتی میده. كدومشو نو میگه ننه؟
خودم را به نشنیدن زدم. زیر چشمی میپاییدمش تا بلكه دست از سرم بردارد تا بتوانم فوتبال را ببینم. البته این انتظاری عبث بود چون او آدمی است كه وقتی سوال میكنه باید پاسخی بشنود. حتی اگر یك ساعت، یك روز و یك هفته گوش و چشمش را به سوی تو زوم كنه و قفل كنه.
فرار از زیر بار آن فشار بهترین راهكار بود. وسیله فرار چه میتوانست باشد؟
دیگر تماشای فوتبال را فراموش كرده بودم. یافتن پاسخ سوالهای مادر برای فرار از آن فشار از اهم واجبات بود.
گفتم: میدونی مادر! ما تازه اول راهیم. فوتبال اونطرفیها چندین ساله كه به شكل كاملا حرفهیی اداره میشه. انشاءالله ما هم به اون روز میرسیم. تازه شروع كردیم. الان باشگاههامون فوتبالیستهای خوب رو از همه جا میخرند. مربیهای خوب رو از همه جا میآرند. سفر خارج میرن. كمكم دارن استادیومهای خصوصی درست میكنن و...
داشتم میگفتم كه یكدفعه فریاد كشید: بسه دیگه بذار فوتبال تماشا كنم.
بعد با لحنی كه مقداری تحقیر در آن بود گفت: اونوقتها ما به كسانی كه این ادا و اصولها رو در میآوردند و كارشون در اصل فقط ادا در آوردن بود و یا احتیاجات خودشونو نمیدیدند و كارهای دیگه میكردند، میگفتیم، آفتابه لگن هفت دست/ شام و نهار هیچی.
شاید تحقیر مادر برای من و شاید نصیحت هر بزرگتری و انتقاد هر علاقهمندی از ما و شما باعث آن تلنگر بیداركننده باشد تا از خواب غفلت بیدار شویم. بیداری از خواب گران خود بزرگبینیها. چرا برای ما همیشه كمیت آن ۹۹۹ تایی كه از هزار دهان پركنتر است و یا این هفت دست آفتابه و لگن بیكیفیت مهمتر است؟ تا كی باید نگاهمان اینگونه باشد؟
من كه از آتش دل چون خم میدرجوشم/مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم.
اسرافیل انتظاری نیری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست