دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

آشنایی با هنر دینی در تاریخ باستان


آشنایی با هنر دینی در تاریخ باستان

اصولاً اگر تاریخ, مجموعه وقایع باشد که مکتوب شده است, هنر و هر اثر هنری نیز واقعه ای است که در بستر یک فرهنگ با همه ویژگیهایی که هویتش را مفهوم می کند اتفاق افتاده است, با این تفاوت که واقعه از بین رفته است و تنها شرح دگرگون شده ای از آن باقی است, اما واقعه هنری که همان خلق اثر هنری باشد, در بستر زمان باقی است و زبانی است که می تواند بدون تحریف, از فرهنگی که منجر به ساخت و خلق آن شده, سخن گوید

پیش از وارد شدن به مبحث اصلی ناگزیر لازم است نسبت به موضوعاتی چون دین، تاریخ، تمدن، فرهنگ و هنر تعاریفی بدست دهیم تا مقصود نهایی در پرده ابهام باقی نماند. دین، تاریخ، تمدن، فرهنگ و هنر از جمله کلماتی است که در این نوشتار به کرات از آن استفاده می‏شود، از این روی بدلیل پرهیز از سوء تعبیر، ضروری است مرادمان از واژه‏های یاد شده، روشن‏تر باشد، خاصه آنکه در دوره جدید هر کدام از واژه‏ها در تعابیر گوناگون و عدیده‏ای معنی شده‏اند.

● دین

۱) قدمت دین:

دین و مذهب، دیرینه‏ترین رفیق و همراه بشریت است به گونه‏ای که این نیاز، لمحه‏ای از انسان جدایی نجسته است. شریعت با ظهور پیامبران و ظهور انسان مقارنت داشت؛ چه نخستین انسان (حضرت آدم علیه‏السلام ) خود اولین پیامبر نیز بود از این رو انسان و مذهب هیچگاه از یکدیگر مجزا نبوده و در تمامی طول تاریخ، موافقت و مقارنت ذاتی با یکدیگر داشته‏اند.

گذشته از ابلاغ رسالت الهی بوسیله ارسال رسل، چنانچه رسولی هم برانگیخته نمی‏شد، انسان، بالفطره (عقلی و قلبی) به سوی خدا دلالت می‏شد و به زعم تصوری که کم و بیش شایع است، فلسفه ارسال رسل نه دعوت مستقیم انسان به سوی خدا (چه این دعوت به سوی او بطور ازلی در وجود انسان وجود داشته) بلکه انذار اوست (۱) و از اینکه معبودهای غیرحقیقی را بجای خدا نگیرد.

مذهب چون بستری به مثابه زیرساخت کنش و واکنش‏های بشریت در طول تاریخ تلقی می‏شود و در این میان، هنر البته دارای موقعیت خاصی است. با جرأت می‏توان مدعی شد اولین اثر هنریِ مخلوق بشر با انگیزه‏های مذهبی و باورهای ماورایی شکل یافته است و با جرأت‏تر می‏توان گفت چنانچه انگیزه یاد شده وجود نمی‏داشت بیش از نیمی از تاریخ هنر، نانوشته باقی می‏ماند، چه هنری موجود نمی‏شد که پیرامون آن تاریخ‏های قطور هنر به رشته تحریر درآید و هدف این نوشتار، بحث حول و حوش این موضوع است.

گفته می‏شود حدود یک میلیون سال از زندگی انسان در کره زمین می‏گذرد. نخستین آثار بدست آمده، به ۴۰۰ هزار سال ق.م تعلق دارد. این سؤال که آیا انسانهای اولیه به لحاظ جسمانی مشابه انسانهای امروزین بوده‏اند یا خیر به لحاظ علمی به نتیجه قطعی دست پیدا نکرده‏ایم. به نظر می‏رسد هنوز نظریه داروین مبنی بر تکامل انسان از نوع میمون، بر دیدگاههای مورخین، انسان‏شناسان، هنرشناسان و جامعه‏شناسان سنگینی می‏کند. سؤال این است آیا اولین انسان در پهنه آفرینش، حضرت آدم علیه‏السلام بوده است (۲) و یا حضرت آدم نمونه تکامل یافته‏ای از انسانهای اولیه است. از آنجائی که براساس روایات مذهبی، قابیل، کشاورزی را می‏دانسته است و همو بود که بعنوان هدیه، سنبله‏های گندم را به پیشگاه خداوندی عرضه کرد ـ که البته پذیرفته نشد ـ و مضافا آنکه گفته می‏شود اولین بار حضرت آدم کشاورزی را اختراع کرد، می‏توان نظر داد که این دوران، مقارن با دوران نوسنگی است که انسان به کشاورزی دست یافت. اما قدمت کشاورزی نهایتا بیش از ۱۲ هزار سال نیست در حالیکه اولین آثار بدست آمده از انسانهای اولیه متعلق به ۴۰۰ هزار سال تمام می‏رسد. بنابراین تطبیق هبوط حضرت آدم با تاریخ طبیعی انسان از نظر علمی و پراگماتیستی قدری با مشکل مواجه می‏شود.

امیرمؤمنان حضرت علی علیه‏السلام در روایتی در برابر سؤال فردی که پرسیده بود:«پیش از حضرت آدم ساکنان کره زمین چه کسانی بودند» فرمودند «آدم» و ادامه دادند که «اگر باز هم بپرسی پیش از آن چه کسی بوده، می‏گویم آدم».

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه اول سوره نساء می‏فرمایند: «دانشمندان ژئولوژی ـ علم طبقات زمین ـ گفته‏اند که عمر نوع انسان از میلیونها سال هم تجاوز می‏کند و آثار و فسیلهایی هم که مربوط به بیش از پانصد هزار سال قبل است بدست آورده‏اند ولی این دانشمندان، دلیل قانع‏کننده‏ای که ثابت کند نسلِ موجود، متصل و پیوسته به آن انسانهاست در دست ندارند... اما قرآن صریحا بیان نکرده است که آیا ظهور نوع انسان منحصر به همین دوره است یا اینکه قبلاً هم ادواری بر او گذشته که ما آخرین آنها هستیم. گرچه بسا می‏توان از این آیه « واذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لاتعلمون» استشمام کرد که قبل از دوره کنونی، ادوار دیگری نیز بر نوع انسان گذشته باشد، همانطور که در تفسیر آیه فوق بدان اشاره کردیم. آری از بعضی روایات اهل بیت معلوم می‏شود که این نوع، ادوار زیادی قبل از این دوره بخود دیده است». (۳)

نظریه ترانسفورمیسم در معنای عام آن حتی بر فرض اگر بپذیریم به معنای نفی وجود خدا نیست. ترانسفورمیسم در معنای داروینی آن (فرضیه تکامل انواع) به هیچ عنوان، نظریه اثبات شده‏ای نیست و فرضیه‏های دیگری با دلایل متقن از دانشمندان غربی و غیرغربی بر رد آن اقامه شده است.

فرضیه ترانسفورمیسم بر تکامل مادی (فیزیولوژیک، بیولوژیک و...) در تبدیل حیوان (میمون) به انسان (آدم) پایه‏گذاری شده است در حالیکه ذات میمون حیوانیت است و ذات انسان، انسانیت است و تبدیل حیوان به انسان مستلزم تبدیل ذات حیوانی به ذات انسانی است در حالیکه تکامل جسمانی و مادی نمی‏تواند موجد قطعی این عمل باشد، اما آنچه به نظر می‏رسد جای تأمل دارد این است که پیش از حضرت آدم علیه‏السلام انسانهایی می‏زیسته‏اند که مطلقا از نسل حیوان نبوده‏اند و انسان بوده‏اند و ممکن است بدلیل فساد در زمین به بلایای آسمانی دچار آمده باشند اما حضرت آدم و حوا، انسانهای جدیدی هستند که با انسانهای قدیم، خویشاوندی وراثتی ندارند.

«در تفسیر سوره نساء، گفتاری در این معنا گذشت و گفتار ما در اینجا به منزله تکمیل همان بحث است. در آنجا گفتیم که آیات کریمه قرآن، ظاهرِ قریب به صریح است در اینکه بشرِ موجود در امروز که ما افرادی از ایشانیم، از طریق تناسل منتهی می‏شوند به یک زن و شوهر معین که قرآن نام آن شوهر را آدم معرفی کرده و نیز صریح است در اینکه اولین بشر و همسرش از هیچ پدر و مادری متولد نشده‏اند بلکه از خاک یا گل یا لایه زمین ـ به اختلاف تعبیرات قرآن ـ خلق شده‏اند ...»(۴)

آنچه مهم است این است که مورخین اعتقاد دارند که قدمت دین با قدمت پیدایش انسان برابر است و این حقیقت، صریح قرآن کریم است. (۵) اما صرف‏نظر از اعتقادات دینی، تاریخ، بزرگترین گواه بر دیرینگی دین است به گونه‏ای که در طول تاریخ شاید قبیله‏ای را نتوان یافت که تجلیات دینی در آنها یافت نشود.

۲) نسبت هنر با دین:

به تحقیق، انگیزه‏های ماورایی و دینی از جمله مهمترین عوامل ظهور آثار هنری در طور تاریخ است. مصداق سخن این است که اکثر آثار هنری در اقوام و ملل باستان در معابد و مقابر یافت شده و می‏شود.

هزاران هزار تیره، قوم و نژاد به چنگال مرگ اسیر شدند و به خاک رفتند و شهرهایشان و خانه‏هایشان در برابر طبیعت مقهور شد و از میان رفت، به گونه‏ای که هیچ اثری از آنها در میان نیست اما بسیاری از معابد و مقابرِ همین اقوام، همچنان زنده و پا برجا مانده است. انسان، خانه دنیا را سست می‏سازد اما خانه آخرت را به گونه‏ای می‏سازد که حتی‏المقدور جاودان باقی ماند.

اهرام ثلاثه مصر، زیگوراتهای بین‏النهرین، معابد هند، چین، مقابر تخته سنگی مادها، معابد سنگ پیکر یونان، معابد درشت سنگی اروپای دوران نوسنگی، معابد تمدنهای آمریکا پیش از کلمب و غیره هر کدام نمونه‏هایی ستبر از این حقیقت است که هنر، آینه تجلی احساسات دینی و بی‏شائبه انسانهایی است که در کوره راه زمان بدنبال گمشده خود بودند و هر کدام با زبانی از معشوق سخن گفته و به ستایش او برخاسته‏اند.

ذات و جوهره هنر، دینی است و دین رفیق پا به پای هنر، در نشیب و فرازهای تاریخ است. از این روی پیش از وارد شدن به تمدنها و هنرهای اقوام گوناگون لازم است پیرامون دین و رابطه انسان با دین دقیق شویم.

۳) ملازمت دین و هنر از دیدگاه فلسفه و علم

بررسی التزام هنر با مذهب از دو زاویه قابل بررسی است:

▪ از طریق فلسفه

▪ از طریق علم

نظر به آنکه هنر در معنای عام و مفهوم کلی، مقوله‏ای است فلسفی و زیبایی‏شناسی (علم‏الجمال) موضوعی کاملاً حکمی و فلسفی به شمار می‏رود، یک هنرمند و هنرشناس موحد در طی استنتاجات فلسفی لاجرم به این مقصد هدایت می‏شود زیرا هنر اصولاً و ذاتا رحمانی بوده و جلوه‏هایی از تجلی وجود باری‏تعالی است. کوشش در تعریف عام هنر با تأکید بر عنصر وحدت به مثابه اصلی‏ترین عامل تجلی هنر نشان می‏دهد که اعتقاد به وحدت و اصولاً تمایل فطری انسان از پریشی و گسیختگی به سوی اتحاد و یگانگی، لاجرم باید منشایی در عالم خارج داشته باشد که نهایتا جستجوگر را به وجود اقدس الهی رهنمون می‏سازد. هدف این نوشتار بررسی چهره رحمانی هنر از دیدگاه فلسفه نیست بلکه تدقیق و بررسی این موضوع از زاویه علم تاریخ هنر است.

گذشته از مسیر فلسفه، از طریق علم با نقب‏زدن به هزار توهای تاریخ و مطالعه و تحقیق پیرامون آثار هنری بی‏شماری که به ارث رسیده از ورای هزاره‏ها و کشف موضوع و انگیزه‏های تکوین آنها بطور عملی و علمی مهر تأییدی به التزام دین با هنر می‏زند که مقصود این نوشتار با بررسی مختصرِ هنرِ انسانهای اولیه و بعضی از ادوار نخستین و باستانیِ تاریخِ هنر، کشیدن دلوی از این لایتناها بحر است که:

آب دریا را اگر نتوان کشید پس بقدر تشنگی باید چشید

۴) دین جویی، تمایل همیشگی و جاودانه انسان:

دین‏جویی و دین خواهی از آنجائی که ریشه فطری دارد و تمایلی است که با نهاد انسان سرشته شده است از این روی نه هیچگاه و نه هیچ لحظه‏ای از انسان جدا بوده و نه جدایی آن در هیچ حد از آینده متصور است. منتهای مراتب، تجلیات و ظهورات دین‏جویی در طول تاریخ به حدی متفاوت بوده و می‏باشد که گاه مصادیق آن با انگیزه دینی بسیار با فاصله می‏نماید.

ارنست رنان می‏گوید: «ممکن است آن چیزهائی که ما آنها را دوست می‏داریم و تمامی آن چیزهایی که از لذائذ و نعمت‏های زندگی می‏شماریم از میان برود ولی محال است که دین از میان بشر نابود شود». (۶)

یونگ روانشناس معروف می‏گوید: «مردان و زنان کنونی همان اندازه فطرتا مذهبی هستند که در گذشته بودند».(۷)

۵) دین چیست؟

دین به یک تعبیر عبارت است از اعتقاد به این موضوع که عالمِ محسوس، تمامی حقیقت نیست و در پس پرده مادیت، حقایق معنوی نهفته است و اعتقاد به اینکه نیرویی ماورایی و مافوق نیروهای طبیعی و مادی وجود دارد که عالم، نتیجه و معلول فیض اوست.

تایلور دانشمند انگلیسی، دین را این گونه تعریف می‏کند:

«دین، ایمان به موجودات روحانی است».

اعتقاد به نیروهای ماورایی را نیز دین گفته‏اند.

در قرون جدید، تلاش شد تا بسیاری از موضوعات و واژه‏ها تعریف شود اما این به منزله کشف آنها نبود بلکه عمل‏کرد دانشمندان قرون جدید، معطوف به دسته‏بندی و کلاسه کردن این مفاهیم و تعریف مجدد آنها شد که هزاران سال در زندگی بشر وجود داشت، زیرا در قرون جدید، انسان اروپایی کوشید تا با رجعت به ژرفای تاریخ خود، یافته‏ها را مجددا ارزیابی کرده و صدق و کذبشان را محک زند. دوره یاد شده به «روشنگری» موسوم شده است و خصیصه اصلی این دوره، دیالوگ با گذشته و نقد آن است.

● تاریخ

تاریخ، از مهمترین مقولاتی است که در این نوشتار بر آن تأکید شده است، تاریخ هنر، منبع اخذ آثاری است که هزاران هزار از آثار هنرهایی با مضامین و اهداف دینی در آن به ثبت رسیده است.

۱) معنی تاریخ:

تاریخ به یک اعتبار به معنای سرگذشت است و به همین دلیل، هر موضوع و هر شی‏ء، دارای تاریخ یا سرگذشتی است. تاریخ طبیعی انسان به سرگذشت و سیر تطور فیزیولوژیک انسان می‏پردازد. تاریخ فلسفه، تاریخ هنر، تاریخ طبیعی زمین، تاریخ ادیان، تاریخ تمدن، و... از جمله موضوعات متعددی هستند که هر کدام، سرگذشت موضوع خاصی را در دستور خود دارد اما مراد این نوشتار، تاریخ تمدن و تاریخ هنر به عنوان... آن است تاریخ و سرگذشت انسانها به لحاظ افعال و رفتار (۸) که سبب ایجاد مدنیت شده است.

۲) تاریخ تا چد حد قابل اتکاست؟

استاد شهید مطهری در مقوله فلسفیِ شناخت، بر تاریخ به مثابه یکی از منابع شناخت تأکید می‏ورزد، زیرا سبب می‏گردد نسل حاضر نسبت به عملکرد نسل‏های گذشته، وقوف یابد و عبرت گیرد.

هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان

ایوان مدائن را آئینه عبرت دان

«قل سیروا فی الارض و انظروا کیف کان عاقبة المکذبین» (۹)

با محفوظ داشتنِ اهمیت تاریخ، نباید از این نکته غافل گردید که تاریخ چه بسا موجب گمراهی شود زیرا تاریخ، گزیده افعال و اقدامات بشری است نه همه آنها، ضمن آنکه تحریف وقایع بوسیله مورخانِ قلم به مزد از مهمترین موانع در جهت وقوف بر حقیقت ماجراهایی است که بر انسان گذشته است.

سهم عمده اطلاعات تاریخی، دست نوشته‏های مورخانی است که غالبا تحت تأثیر قدرتهای وقت بودند و تاریخ را آنچنان می‏نوشتند که سلاطین را خوش آید. همچنانکه تمامی کتب مقدس به جز قرآن کریم از تحریف و دستبرد مصون نمانده‏اند، البته اگر اراده الهی اقتضا نمی‏کرد شاید قرآن نیز به سرنوشت سایر کتب مقدس دچار می‏آمد. (۱۰) باید پذیرفت که تاریخی که ما بعنوان مجموعه اطلاعات از مردمان باستانی و قدیم دریافت می‏کنیم، بی‏شک دستخوش تحریفات آشکار و ناپیدا گردیده است.

صرف‏نظر از تحریفات سنتی توسط مورخین دربارها، که امکان بهره‏گیری بی‏شائبه از تاریخ را ممکن نمی‏سازد، رجوع علمی و روش تجربی انسانِ قرن بیستم نسبت به تاریخ است که سبب غامض‏تر شدن موضوع شده است. به تعبیر دیگر، انسان در تاریخ نوین کوشید با رجوع به گذشته انسان، فرهنگ بشری را در ترازوی تمدن جدید و با میزان روش تجربی، توزین نموده و ارزشگذاری نماید. در این سیر، بشر بر بسیاری از اندوخته‏های فرهنگی و معنوی، به سبب به تجربه در نیامدن آن‏ها خط بطلان کشید. بخصوص فرهنگ دینیِ بشریت، به بهانه خرافه واینکه اینگونه اعتقادات نتیجه جهل وترس او در ادوار گذشته بوده از اعتبار ساقط شد. تاریخ هنر اصولاً نتیجه چنین روندی است. تاریخ هنر، مولود اندیشه نوین غرب است، در گذشته بشریت، تاریخ هنر به گونه یک علم مستقل و گسترده وجود نداشت. بنابراین مجموعه دست‏آوردهای بشر قرن نوزده و بیست که به عنوان تاریخ هنر عرضه شده، عمدتا نتیجه تأثیرات اندیشه‏ها و ایدئولوژی‏های کاملاً مادیگرایانه و پوزیتویستی و یا حداقل لائیکی اندیشمندان اروپایی است که در این میان، صاحب نظران مارکسیست، جای ویژه‏ای را بخود اختصاص می‏دهند.

با کاستی‏ها و غرض ورزیهایی که احیانا در متون مکتوب تاریخی مشاهده می‏شود. به تحقیق می‏توان گفت میراث هنری بشر و کلاً مصنوعات بر جای مانده، صادق‏ترین... گذشته انسان بشمار می‏روند. آنجا که انسان در درک حقیقتِ تاریخی انسان توسط منابع مکتوب در می‏ماند، باید به منابع مصنوع و هنری مراجعه کند. این موضوع، خاصه در تاریخ هنر که موضوع آن بررسی اشیاء هنری انسان در تاریخ است، از اهمیت بالاتری برخوردار است. منتهای مراتب، لازم است با روش‏های صحیح به سراغ تحلیل تاریخ هنر رفت.

آثار هنری و مصنوع بر جای مانده از مردمان باستانی است که قطعا هر کدام، خود تاریخی مدون از نوع گرایشات، تمایلات و عملکردهای آنان را به نمایش می‏گذارد که البته ملفوف رمز و راز است و قفل آن جز با کلید ریاضت و تحقیقات دامنه‏دار گشوده نمی‏گردد. از این روی بررسی دقیق و نقد و تحلیل آثار هنری در بستر تاریخ از بهترین طرق جهت نائل آمدن به حقیقت تاریخ است. به قول مرحوم جلال آل احمد: «تاریخ هر ملتی، ادبیات (هنر) آن است و مابقی، جعل است».

اصولاً اگر تاریخ، مجموعه وقایع باشد که مکتوب شده است، هنر و هر اثر هنری نیز واقعه‏ای است که در بستر یک فرهنگ با همه ویژگیهایی که هویتش را مفهوم می‏کند اتفاق افتاده است، با این تفاوت که واقعه از بین رفته است و تنها شرح دگرگون شده‏ای از آن باقی است، اما واقعه هنری که همان خلق اثر هنری باشد، در بستر زمان باقی است و زبانی است که می‏تواند بدون تحریف، از فرهنگی که منجر به ساخت و خلق آن شده، سخن گوید.

ایضا آثار هنری نیز از دسترس تحریف و انحراف مصون نمانده است و چه بسا محتوای حقیقی بسیاری از آثار هنری که در گذر نقد و تحلیل‏های نادرست نقادان و پژوهشگران مکتوم ماند و محتوایی را به غلط به آن نسبت دهند که از حقیقت آثار بدور است و نتیجه سرشکن کردن دیدگاههای منتقدان و هنرشناسان است.

همانطور که اروپائیان وکلاً غرب با دیدگاههای فلسفی و فکری خاص خود نسبت به فرهنگ، هنر و تمدن بشری به ارزیابی می‏نشینند و آنرا محک می‏زنند، این حق در مورد هر فرد، قشر یا نژاد و کشوری دیگر نیز محفوظ است، بخصوص برای تبیین هنر بومی خود، لذا چه بهتر که هنر شرقی، هنر ایرانی و هنر اسلامی نه از زبان یک اروپایی بلکه از زبان یک ایرانی، یک مسلمان وکلاً یک شرقی مورد مداقه و نظر قرار گیرد.

علم تاریخِ هنر، بطور جدی و گسترده از قرن نوزدهم آغاز گردید. قرن نوزدهِ اروپا، بدلیل وضعیت فکری حاکم برآن، شاید تنها دوره‏ای از اروپا باشد که بیشترین دیدگاههای بی‏دینی و ضددینی بر آن حاکم است و مسلما این روحیه بر چگونگی تحلیل و تعلیل‏های دانشمندانِ تاریخ هنر این دوره در دوره‏های بعدی تأثیرات شگرف گذاشت.

در قرن هیجده و نوزده، اروپا دچار انقلابات و تکانهای شدیدی گشت و سبب گردید تا نظر انسانِ اروپایی نسبت به سنت و اصولاً تمامی ره‏آورد انسانی دگرگون شده و آنها را از زاویه‏ای فارغ از گرایشات و علقه‏های مذهبی بنگرد و جامعه مدرنیته و ایدئولوژی مدرن با محوریت عقلانیت غربی بر همه نهادها مستولی شود. تاریخ و تاریخ هنر به معنای یک علم نیز مشمول این روند گشته به گونه‏ای که بسیاری از آداب و رسوم، مواضع و عملکرد انسانها در طول تاریخ در منطق خشک علمی و بدون رسمیت دادن به جنبه‏های متافیزیکی، مورد مداقه قرار گرفت. (۱۱)

دیدگاههای پوزیتویستیِ بررسی‏کنندگان و پژوهشگران تاریخی سبب گردیده تا گرایشات دینیِ مردم در طول تاریخ را که به انحاء گوناگون تجلی نموده، نتیجه جهل، خرافه‏پرستی، و وهمیات تلقی کنند، در صورتی که بررسی حقیقی گرایشات یاد شده بهترین گواه بر وجود نیروهای خداجوی در انسانهاست. متأسفانه سهم قابل توجهی از اطلاعات تاریخی ما از کتب و منابعی تهیه می‏شود که دستاورد و نتیجه تحقیقات اینگونه پژوهشگران است. و این بستر چه بسا انحرافات گاه غیرقابل جبرانی را به نوع تحلیل‏های ما عارض می‏نماید.

● تمدن

تمدن، مجموعه دستاوردهایی است که بشریت به طبیعت اضافه کرده است. مدنیت نتیجه تصرف انسان در هیئت خدادادی موجود می‏باشد. ایجاد تمدن به منظور بهره‏گیری هر چه بهتر و هر چه بیشتر از طبیعت صورت گرفته. انسان، روزی مقهور طبیعت بی‏رحم بود اما از روز اول کوشید تا بر این توسنِ تیزپای و چموش، لگام زند. اگر عقل انسانی منجر به استخراج ظرفیت‏های جسمانی طبیعت شد و باعث شد تا مواهب مادی طبیعت به کام بشر جاری گردد، اراده زیبایی‏خواهی انسان سبب شد تا جلوه‏های زیبایی طبیعت به کام و ذائقه هنر دوست انسان سرازیر گردد، بنابراین هنر، صورت زیبای تمدن انسانی است.

دکتر اصغر فهیمی فر

پی نوشت‏ها

۱ ـ ر.ک به کتاب انسان کامل، تألیف شهید مطهری.

۲ ـ یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا.

۳ ـ جلد هفتم ترجمه تفسیر المیران صفحات ۲۴۱ ـ ۲۴۳ به نقل از کتاب توسعه و مبانی تمدن.

۴ - ترجمه المیزان ص ۹۱ به نقل از کتاب توسعه و مبانی تهران.

۵ -ربنا الذی اعطی کل شی‏ء خلقه ثم هدی انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا.

۶ - پیوند انسان و مذهب، عباسعلی عمید زنجانی، انتشارات برهان.

۷ -همان مأخذ.

۸ -ر.ک به کتاب فلسفه تاریخ، استاد شهید مطهری.

۹ - قرآن کریم

۱۰ - انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون.

۱۱ - گاردنر می‏گوید: تاریخ‏نگاری معاصر شدیدا تحت تأثیر فلسفه‏های جدید است.

۱۲ - مدرنیته، دموکراسی و روشنفکران، رامین جهانبگلو، ص ۵۳ ـ ۵۲.

۱۳ - تاریخ تمدن، دکتر شریعتی.

۱۴ - البته کم و بیش این سؤال برای فلاسفه و پژوهندگان تاریخ پیش آمده و پاسخ‏هایی نیز به آن داده شده از جمله آرنولد توین بی، مورخ و فیلسوف معروف تاریخ مدعی است که تمدن در دو جا به وجود نیامده است جایی که خیلی خوش آب‏وهوا بوده و جایی که بقدری طبیعت بد چهره و سخت و قاهر بوده که عملاً بشر را همواره بصورت انفعال نگاه داشته مانند قطب‏های جنوب و شمال که بقدری طبیعت قاهر است که عملاً رام نمودن طبیعت وحشی غیر ممکن است توین بی براساس تز تهاجم و تدافع Respance challamy این مسأله را تجلیل نموده است. جالب است ویل دورانت دقیقا نقطه مقابل ایشان نظر دارد.

۱۵ - هنر در گذر تاریخ.

۱۶ - دین‏پژوهی، جلد اول، بهاءالدین خرمشاهی.

۱۷ - شمار تمدنها از نقطه نظر دانشمندان متفاوت است به یک اعتبار ۲۷ تمدن در دنیا بوجود آمده‏اند.

۱۸ - ان الذین آمنوا و جاهدوا و هاجروا باموالهم و انفسهم...


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.