دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
آشنایی با هنر دینی در تاریخ باستان
پیش از وارد شدن به مبحث اصلی ناگزیر لازم است نسبت به موضوعاتی چون دین، تاریخ، تمدن، فرهنگ و هنر تعاریفی بدست دهیم تا مقصود نهایی در پرده ابهام باقی نماند. دین، تاریخ، تمدن، فرهنگ و هنر از جمله کلماتی است که در این نوشتار به کرات از آن استفاده میشود، از این روی بدلیل پرهیز از سوء تعبیر، ضروری است مرادمان از واژههای یاد شده، روشنتر باشد، خاصه آنکه در دوره جدید هر کدام از واژهها در تعابیر گوناگون و عدیدهای معنی شدهاند.
● دین
۱) قدمت دین:
دین و مذهب، دیرینهترین رفیق و همراه بشریت است به گونهای که این نیاز، لمحهای از انسان جدایی نجسته است. شریعت با ظهور پیامبران و ظهور انسان مقارنت داشت؛ چه نخستین انسان (حضرت آدم علیهالسلام ) خود اولین پیامبر نیز بود از این رو انسان و مذهب هیچگاه از یکدیگر مجزا نبوده و در تمامی طول تاریخ، موافقت و مقارنت ذاتی با یکدیگر داشتهاند.
گذشته از ابلاغ رسالت الهی بوسیله ارسال رسل، چنانچه رسولی هم برانگیخته نمیشد، انسان، بالفطره (عقلی و قلبی) به سوی خدا دلالت میشد و به زعم تصوری که کم و بیش شایع است، فلسفه ارسال رسل نه دعوت مستقیم انسان به سوی خدا (چه این دعوت به سوی او بطور ازلی در وجود انسان وجود داشته) بلکه انذار اوست (۱) و از اینکه معبودهای غیرحقیقی را بجای خدا نگیرد.
مذهب چون بستری به مثابه زیرساخت کنش و واکنشهای بشریت در طول تاریخ تلقی میشود و در این میان، هنر البته دارای موقعیت خاصی است. با جرأت میتوان مدعی شد اولین اثر هنریِ مخلوق بشر با انگیزههای مذهبی و باورهای ماورایی شکل یافته است و با جرأتتر میتوان گفت چنانچه انگیزه یاد شده وجود نمیداشت بیش از نیمی از تاریخ هنر، نانوشته باقی میماند، چه هنری موجود نمیشد که پیرامون آن تاریخهای قطور هنر به رشته تحریر درآید و هدف این نوشتار، بحث حول و حوش این موضوع است.
گفته میشود حدود یک میلیون سال از زندگی انسان در کره زمین میگذرد. نخستین آثار بدست آمده، به ۴۰۰ هزار سال ق.م تعلق دارد. این سؤال که آیا انسانهای اولیه به لحاظ جسمانی مشابه انسانهای امروزین بودهاند یا خیر به لحاظ علمی به نتیجه قطعی دست پیدا نکردهایم. به نظر میرسد هنوز نظریه داروین مبنی بر تکامل انسان از نوع میمون، بر دیدگاههای مورخین، انسانشناسان، هنرشناسان و جامعهشناسان سنگینی میکند. سؤال این است آیا اولین انسان در پهنه آفرینش، حضرت آدم علیهالسلام بوده است (۲) و یا حضرت آدم نمونه تکامل یافتهای از انسانهای اولیه است. از آنجائی که براساس روایات مذهبی، قابیل، کشاورزی را میدانسته است و همو بود که بعنوان هدیه، سنبلههای گندم را به پیشگاه خداوندی عرضه کرد ـ که البته پذیرفته نشد ـ و مضافا آنکه گفته میشود اولین بار حضرت آدم کشاورزی را اختراع کرد، میتوان نظر داد که این دوران، مقارن با دوران نوسنگی است که انسان به کشاورزی دست یافت. اما قدمت کشاورزی نهایتا بیش از ۱۲ هزار سال نیست در حالیکه اولین آثار بدست آمده از انسانهای اولیه متعلق به ۴۰۰ هزار سال تمام میرسد. بنابراین تطبیق هبوط حضرت آدم با تاریخ طبیعی انسان از نظر علمی و پراگماتیستی قدری با مشکل مواجه میشود.
امیرمؤمنان حضرت علی علیهالسلام در روایتی در برابر سؤال فردی که پرسیده بود:«پیش از حضرت آدم ساکنان کره زمین چه کسانی بودند» فرمودند «آدم» و ادامه دادند که «اگر باز هم بپرسی پیش از آن چه کسی بوده، میگویم آدم».
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه اول سوره نساء میفرمایند: «دانشمندان ژئولوژی ـ علم طبقات زمین ـ گفتهاند که عمر نوع انسان از میلیونها سال هم تجاوز میکند و آثار و فسیلهایی هم که مربوط به بیش از پانصد هزار سال قبل است بدست آوردهاند ولی این دانشمندان، دلیل قانعکنندهای که ثابت کند نسلِ موجود، متصل و پیوسته به آن انسانهاست در دست ندارند... اما قرآن صریحا بیان نکرده است که آیا ظهور نوع انسان منحصر به همین دوره است یا اینکه قبلاً هم ادواری بر او گذشته که ما آخرین آنها هستیم. گرچه بسا میتوان از این آیه « واذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لاتعلمون» استشمام کرد که قبل از دوره کنونی، ادوار دیگری نیز بر نوع انسان گذشته باشد، همانطور که در تفسیر آیه فوق بدان اشاره کردیم. آری از بعضی روایات اهل بیت معلوم میشود که این نوع، ادوار زیادی قبل از این دوره بخود دیده است». (۳)
نظریه ترانسفورمیسم در معنای عام آن حتی بر فرض اگر بپذیریم به معنای نفی وجود خدا نیست. ترانسفورمیسم در معنای داروینی آن (فرضیه تکامل انواع) به هیچ عنوان، نظریه اثبات شدهای نیست و فرضیههای دیگری با دلایل متقن از دانشمندان غربی و غیرغربی بر رد آن اقامه شده است.
فرضیه ترانسفورمیسم بر تکامل مادی (فیزیولوژیک، بیولوژیک و...) در تبدیل حیوان (میمون) به انسان (آدم) پایهگذاری شده است در حالیکه ذات میمون حیوانیت است و ذات انسان، انسانیت است و تبدیل حیوان به انسان مستلزم تبدیل ذات حیوانی به ذات انسانی است در حالیکه تکامل جسمانی و مادی نمیتواند موجد قطعی این عمل باشد، اما آنچه به نظر میرسد جای تأمل دارد این است که پیش از حضرت آدم علیهالسلام انسانهایی میزیستهاند که مطلقا از نسل حیوان نبودهاند و انسان بودهاند و ممکن است بدلیل فساد در زمین به بلایای آسمانی دچار آمده باشند اما حضرت آدم و حوا، انسانهای جدیدی هستند که با انسانهای قدیم، خویشاوندی وراثتی ندارند.
«در تفسیر سوره نساء، گفتاری در این معنا گذشت و گفتار ما در اینجا به منزله تکمیل همان بحث است. در آنجا گفتیم که آیات کریمه قرآن، ظاهرِ قریب به صریح است در اینکه بشرِ موجود در امروز که ما افرادی از ایشانیم، از طریق تناسل منتهی میشوند به یک زن و شوهر معین که قرآن نام آن شوهر را آدم معرفی کرده و نیز صریح است در اینکه اولین بشر و همسرش از هیچ پدر و مادری متولد نشدهاند بلکه از خاک یا گل یا لایه زمین ـ به اختلاف تعبیرات قرآن ـ خلق شدهاند ...»(۴)
آنچه مهم است این است که مورخین اعتقاد دارند که قدمت دین با قدمت پیدایش انسان برابر است و این حقیقت، صریح قرآن کریم است. (۵) اما صرفنظر از اعتقادات دینی، تاریخ، بزرگترین گواه بر دیرینگی دین است به گونهای که در طول تاریخ شاید قبیلهای را نتوان یافت که تجلیات دینی در آنها یافت نشود.
۲) نسبت هنر با دین:
به تحقیق، انگیزههای ماورایی و دینی از جمله مهمترین عوامل ظهور آثار هنری در طور تاریخ است. مصداق سخن این است که اکثر آثار هنری در اقوام و ملل باستان در معابد و مقابر یافت شده و میشود.
هزاران هزار تیره، قوم و نژاد به چنگال مرگ اسیر شدند و به خاک رفتند و شهرهایشان و خانههایشان در برابر طبیعت مقهور شد و از میان رفت، به گونهای که هیچ اثری از آنها در میان نیست اما بسیاری از معابد و مقابرِ همین اقوام، همچنان زنده و پا برجا مانده است. انسان، خانه دنیا را سست میسازد اما خانه آخرت را به گونهای میسازد که حتیالمقدور جاودان باقی ماند.
اهرام ثلاثه مصر، زیگوراتهای بینالنهرین، معابد هند، چین، مقابر تخته سنگی مادها، معابد سنگ پیکر یونان، معابد درشت سنگی اروپای دوران نوسنگی، معابد تمدنهای آمریکا پیش از کلمب و غیره هر کدام نمونههایی ستبر از این حقیقت است که هنر، آینه تجلی احساسات دینی و بیشائبه انسانهایی است که در کوره راه زمان بدنبال گمشده خود بودند و هر کدام با زبانی از معشوق سخن گفته و به ستایش او برخاستهاند.
ذات و جوهره هنر، دینی است و دین رفیق پا به پای هنر، در نشیب و فرازهای تاریخ است. از این روی پیش از وارد شدن به تمدنها و هنرهای اقوام گوناگون لازم است پیرامون دین و رابطه انسان با دین دقیق شویم.
۳) ملازمت دین و هنر از دیدگاه فلسفه و علم
بررسی التزام هنر با مذهب از دو زاویه قابل بررسی است:
▪ از طریق فلسفه
▪ از طریق علم
نظر به آنکه هنر در معنای عام و مفهوم کلی، مقولهای است فلسفی و زیباییشناسی (علمالجمال) موضوعی کاملاً حکمی و فلسفی به شمار میرود، یک هنرمند و هنرشناس موحد در طی استنتاجات فلسفی لاجرم به این مقصد هدایت میشود زیرا هنر اصولاً و ذاتا رحمانی بوده و جلوههایی از تجلی وجود باریتعالی است. کوشش در تعریف عام هنر با تأکید بر عنصر وحدت به مثابه اصلیترین عامل تجلی هنر نشان میدهد که اعتقاد به وحدت و اصولاً تمایل فطری انسان از پریشی و گسیختگی به سوی اتحاد و یگانگی، لاجرم باید منشایی در عالم خارج داشته باشد که نهایتا جستجوگر را به وجود اقدس الهی رهنمون میسازد. هدف این نوشتار بررسی چهره رحمانی هنر از دیدگاه فلسفه نیست بلکه تدقیق و بررسی این موضوع از زاویه علم تاریخ هنر است.
گذشته از مسیر فلسفه، از طریق علم با نقبزدن به هزار توهای تاریخ و مطالعه و تحقیق پیرامون آثار هنری بیشماری که به ارث رسیده از ورای هزارهها و کشف موضوع و انگیزههای تکوین آنها بطور عملی و علمی مهر تأییدی به التزام دین با هنر میزند که مقصود این نوشتار با بررسی مختصرِ هنرِ انسانهای اولیه و بعضی از ادوار نخستین و باستانیِ تاریخِ هنر، کشیدن دلوی از این لایتناها بحر است که:
آب دریا را اگر نتوان کشید پس بقدر تشنگی باید چشید
۴) دین جویی، تمایل همیشگی و جاودانه انسان:
دینجویی و دین خواهی از آنجائی که ریشه فطری دارد و تمایلی است که با نهاد انسان سرشته شده است از این روی نه هیچگاه و نه هیچ لحظهای از انسان جدا بوده و نه جدایی آن در هیچ حد از آینده متصور است. منتهای مراتب، تجلیات و ظهورات دینجویی در طول تاریخ به حدی متفاوت بوده و میباشد که گاه مصادیق آن با انگیزه دینی بسیار با فاصله مینماید.
ارنست رنان میگوید: «ممکن است آن چیزهائی که ما آنها را دوست میداریم و تمامی آن چیزهایی که از لذائذ و نعمتهای زندگی میشماریم از میان برود ولی محال است که دین از میان بشر نابود شود». (۶)
یونگ روانشناس معروف میگوید: «مردان و زنان کنونی همان اندازه فطرتا مذهبی هستند که در گذشته بودند».(۷)
۵) دین چیست؟
دین به یک تعبیر عبارت است از اعتقاد به این موضوع که عالمِ محسوس، تمامی حقیقت نیست و در پس پرده مادیت، حقایق معنوی نهفته است و اعتقاد به اینکه نیرویی ماورایی و مافوق نیروهای طبیعی و مادی وجود دارد که عالم، نتیجه و معلول فیض اوست.
تایلور دانشمند انگلیسی، دین را این گونه تعریف میکند:
«دین، ایمان به موجودات روحانی است».
اعتقاد به نیروهای ماورایی را نیز دین گفتهاند.
در قرون جدید، تلاش شد تا بسیاری از موضوعات و واژهها تعریف شود اما این به منزله کشف آنها نبود بلکه عملکرد دانشمندان قرون جدید، معطوف به دستهبندی و کلاسه کردن این مفاهیم و تعریف مجدد آنها شد که هزاران سال در زندگی بشر وجود داشت، زیرا در قرون جدید، انسان اروپایی کوشید تا با رجعت به ژرفای تاریخ خود، یافتهها را مجددا ارزیابی کرده و صدق و کذبشان را محک زند. دوره یاد شده به «روشنگری» موسوم شده است و خصیصه اصلی این دوره، دیالوگ با گذشته و نقد آن است.
● تاریخ
تاریخ، از مهمترین مقولاتی است که در این نوشتار بر آن تأکید شده است، تاریخ هنر، منبع اخذ آثاری است که هزاران هزار از آثار هنرهایی با مضامین و اهداف دینی در آن به ثبت رسیده است.
۱) معنی تاریخ:
تاریخ به یک اعتبار به معنای سرگذشت است و به همین دلیل، هر موضوع و هر شیء، دارای تاریخ یا سرگذشتی است. تاریخ طبیعی انسان به سرگذشت و سیر تطور فیزیولوژیک انسان میپردازد. تاریخ فلسفه، تاریخ هنر، تاریخ طبیعی زمین، تاریخ ادیان، تاریخ تمدن، و... از جمله موضوعات متعددی هستند که هر کدام، سرگذشت موضوع خاصی را در دستور خود دارد اما مراد این نوشتار، تاریخ تمدن و تاریخ هنر به عنوان... آن است تاریخ و سرگذشت انسانها به لحاظ افعال و رفتار (۸) که سبب ایجاد مدنیت شده است.
۲) تاریخ تا چد حد قابل اتکاست؟
استاد شهید مطهری در مقوله فلسفیِ شناخت، بر تاریخ به مثابه یکی از منابع شناخت تأکید میورزد، زیرا سبب میگردد نسل حاضر نسبت به عملکرد نسلهای گذشته، وقوف یابد و عبرت گیرد.
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را آئینه عبرت دان
«قل سیروا فی الارض و انظروا کیف کان عاقبة المکذبین» (۹)
با محفوظ داشتنِ اهمیت تاریخ، نباید از این نکته غافل گردید که تاریخ چه بسا موجب گمراهی شود زیرا تاریخ، گزیده افعال و اقدامات بشری است نه همه آنها، ضمن آنکه تحریف وقایع بوسیله مورخانِ قلم به مزد از مهمترین موانع در جهت وقوف بر حقیقت ماجراهایی است که بر انسان گذشته است.
سهم عمده اطلاعات تاریخی، دست نوشتههای مورخانی است که غالبا تحت تأثیر قدرتهای وقت بودند و تاریخ را آنچنان مینوشتند که سلاطین را خوش آید. همچنانکه تمامی کتب مقدس به جز قرآن کریم از تحریف و دستبرد مصون نماندهاند، البته اگر اراده الهی اقتضا نمیکرد شاید قرآن نیز به سرنوشت سایر کتب مقدس دچار میآمد. (۱۰) باید پذیرفت که تاریخی که ما بعنوان مجموعه اطلاعات از مردمان باستانی و قدیم دریافت میکنیم، بیشک دستخوش تحریفات آشکار و ناپیدا گردیده است.
صرفنظر از تحریفات سنتی توسط مورخین دربارها، که امکان بهرهگیری بیشائبه از تاریخ را ممکن نمیسازد، رجوع علمی و روش تجربی انسانِ قرن بیستم نسبت به تاریخ است که سبب غامضتر شدن موضوع شده است. به تعبیر دیگر، انسان در تاریخ نوین کوشید با رجوع به گذشته انسان، فرهنگ بشری را در ترازوی تمدن جدید و با میزان روش تجربی، توزین نموده و ارزشگذاری نماید. در این سیر، بشر بر بسیاری از اندوختههای فرهنگی و معنوی، به سبب به تجربه در نیامدن آنها خط بطلان کشید. بخصوص فرهنگ دینیِ بشریت، به بهانه خرافه واینکه اینگونه اعتقادات نتیجه جهل وترس او در ادوار گذشته بوده از اعتبار ساقط شد. تاریخ هنر اصولاً نتیجه چنین روندی است. تاریخ هنر، مولود اندیشه نوین غرب است، در گذشته بشریت، تاریخ هنر به گونه یک علم مستقل و گسترده وجود نداشت. بنابراین مجموعه دستآوردهای بشر قرن نوزده و بیست که به عنوان تاریخ هنر عرضه شده، عمدتا نتیجه تأثیرات اندیشهها و ایدئولوژیهای کاملاً مادیگرایانه و پوزیتویستی و یا حداقل لائیکی اندیشمندان اروپایی است که در این میان، صاحب نظران مارکسیست، جای ویژهای را بخود اختصاص میدهند.
با کاستیها و غرض ورزیهایی که احیانا در متون مکتوب تاریخی مشاهده میشود. به تحقیق میتوان گفت میراث هنری بشر و کلاً مصنوعات بر جای مانده، صادقترین... گذشته انسان بشمار میروند. آنجا که انسان در درک حقیقتِ تاریخی انسان توسط منابع مکتوب در میماند، باید به منابع مصنوع و هنری مراجعه کند. این موضوع، خاصه در تاریخ هنر که موضوع آن بررسی اشیاء هنری انسان در تاریخ است، از اهمیت بالاتری برخوردار است. منتهای مراتب، لازم است با روشهای صحیح به سراغ تحلیل تاریخ هنر رفت.
آثار هنری و مصنوع بر جای مانده از مردمان باستانی است که قطعا هر کدام، خود تاریخی مدون از نوع گرایشات، تمایلات و عملکردهای آنان را به نمایش میگذارد که البته ملفوف رمز و راز است و قفل آن جز با کلید ریاضت و تحقیقات دامنهدار گشوده نمیگردد. از این روی بررسی دقیق و نقد و تحلیل آثار هنری در بستر تاریخ از بهترین طرق جهت نائل آمدن به حقیقت تاریخ است. به قول مرحوم جلال آل احمد: «تاریخ هر ملتی، ادبیات (هنر) آن است و مابقی، جعل است».
اصولاً اگر تاریخ، مجموعه وقایع باشد که مکتوب شده است، هنر و هر اثر هنری نیز واقعهای است که در بستر یک فرهنگ با همه ویژگیهایی که هویتش را مفهوم میکند اتفاق افتاده است، با این تفاوت که واقعه از بین رفته است و تنها شرح دگرگون شدهای از آن باقی است، اما واقعه هنری که همان خلق اثر هنری باشد، در بستر زمان باقی است و زبانی است که میتواند بدون تحریف، از فرهنگی که منجر به ساخت و خلق آن شده، سخن گوید.
ایضا آثار هنری نیز از دسترس تحریف و انحراف مصون نمانده است و چه بسا محتوای حقیقی بسیاری از آثار هنری که در گذر نقد و تحلیلهای نادرست نقادان و پژوهشگران مکتوم ماند و محتوایی را به غلط به آن نسبت دهند که از حقیقت آثار بدور است و نتیجه سرشکن کردن دیدگاههای منتقدان و هنرشناسان است.
همانطور که اروپائیان وکلاً غرب با دیدگاههای فلسفی و فکری خاص خود نسبت به فرهنگ، هنر و تمدن بشری به ارزیابی مینشینند و آنرا محک میزنند، این حق در مورد هر فرد، قشر یا نژاد و کشوری دیگر نیز محفوظ است، بخصوص برای تبیین هنر بومی خود، لذا چه بهتر که هنر شرقی، هنر ایرانی و هنر اسلامی نه از زبان یک اروپایی بلکه از زبان یک ایرانی، یک مسلمان وکلاً یک شرقی مورد مداقه و نظر قرار گیرد.
علم تاریخِ هنر، بطور جدی و گسترده از قرن نوزدهم آغاز گردید. قرن نوزدهِ اروپا، بدلیل وضعیت فکری حاکم برآن، شاید تنها دورهای از اروپا باشد که بیشترین دیدگاههای بیدینی و ضددینی بر آن حاکم است و مسلما این روحیه بر چگونگی تحلیل و تعلیلهای دانشمندانِ تاریخ هنر این دوره در دورههای بعدی تأثیرات شگرف گذاشت.
در قرن هیجده و نوزده، اروپا دچار انقلابات و تکانهای شدیدی گشت و سبب گردید تا نظر انسانِ اروپایی نسبت به سنت و اصولاً تمامی رهآورد انسانی دگرگون شده و آنها را از زاویهای فارغ از گرایشات و علقههای مذهبی بنگرد و جامعه مدرنیته و ایدئولوژی مدرن با محوریت عقلانیت غربی بر همه نهادها مستولی شود. تاریخ و تاریخ هنر به معنای یک علم نیز مشمول این روند گشته به گونهای که بسیاری از آداب و رسوم، مواضع و عملکرد انسانها در طول تاریخ در منطق خشک علمی و بدون رسمیت دادن به جنبههای متافیزیکی، مورد مداقه قرار گرفت. (۱۱)
دیدگاههای پوزیتویستیِ بررسیکنندگان و پژوهشگران تاریخی سبب گردیده تا گرایشات دینیِ مردم در طول تاریخ را که به انحاء گوناگون تجلی نموده، نتیجه جهل، خرافهپرستی، و وهمیات تلقی کنند، در صورتی که بررسی حقیقی گرایشات یاد شده بهترین گواه بر وجود نیروهای خداجوی در انسانهاست. متأسفانه سهم قابل توجهی از اطلاعات تاریخی ما از کتب و منابعی تهیه میشود که دستاورد و نتیجه تحقیقات اینگونه پژوهشگران است. و این بستر چه بسا انحرافات گاه غیرقابل جبرانی را به نوع تحلیلهای ما عارض مینماید.
● تمدن
تمدن، مجموعه دستاوردهایی است که بشریت به طبیعت اضافه کرده است. مدنیت نتیجه تصرف انسان در هیئت خدادادی موجود میباشد. ایجاد تمدن به منظور بهرهگیری هر چه بهتر و هر چه بیشتر از طبیعت صورت گرفته. انسان، روزی مقهور طبیعت بیرحم بود اما از روز اول کوشید تا بر این توسنِ تیزپای و چموش، لگام زند. اگر عقل انسانی منجر به استخراج ظرفیتهای جسمانی طبیعت شد و باعث شد تا مواهب مادی طبیعت به کام بشر جاری گردد، اراده زیباییخواهی انسان سبب شد تا جلوههای زیبایی طبیعت به کام و ذائقه هنر دوست انسان سرازیر گردد، بنابراین هنر، صورت زیبای تمدن انسانی است.
دکتر اصغر فهیمی فر
پی نوشتها
۱ ـ ر.ک به کتاب انسان کامل، تألیف شهید مطهری.
۲ ـ یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا.
۳ ـ جلد هفتم ترجمه تفسیر المیران صفحات ۲۴۱ ـ ۲۴۳ به نقل از کتاب توسعه و مبانی تمدن.
۴ - ترجمه المیزان ص ۹۱ به نقل از کتاب توسعه و مبانی تهران.
۵ -ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا.
۶ - پیوند انسان و مذهب، عباسعلی عمید زنجانی، انتشارات برهان.
۷ -همان مأخذ.
۸ -ر.ک به کتاب فلسفه تاریخ، استاد شهید مطهری.
۹ - قرآن کریم
۱۰ - انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون.
۱۱ - گاردنر میگوید: تاریخنگاری معاصر شدیدا تحت تأثیر فلسفههای جدید است.
۱۲ - مدرنیته، دموکراسی و روشنفکران، رامین جهانبگلو، ص ۵۳ ـ ۵۲.
۱۳ - تاریخ تمدن، دکتر شریعتی.
۱۴ - البته کم و بیش این سؤال برای فلاسفه و پژوهندگان تاریخ پیش آمده و پاسخهایی نیز به آن داده شده از جمله آرنولد توین بی، مورخ و فیلسوف معروف تاریخ مدعی است که تمدن در دو جا به وجود نیامده است جایی که خیلی خوش آبوهوا بوده و جایی که بقدری طبیعت بد چهره و سخت و قاهر بوده که عملاً بشر را همواره بصورت انفعال نگاه داشته مانند قطبهای جنوب و شمال که بقدری طبیعت قاهر است که عملاً رام نمودن طبیعت وحشی غیر ممکن است توین بی براساس تز تهاجم و تدافع Respance challamy این مسأله را تجلیل نموده است. جالب است ویل دورانت دقیقا نقطه مقابل ایشان نظر دارد.
۱۵ - هنر در گذر تاریخ.
۱۶ - دینپژوهی، جلد اول، بهاءالدین خرمشاهی.
۱۷ - شمار تمدنها از نقطه نظر دانشمندان متفاوت است به یک اعتبار ۲۷ تمدن در دنیا بوجود آمدهاند.
۱۸ - ان الذین آمنوا و جاهدوا و هاجروا باموالهم و انفسهم...
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی صادق زیباکلام مجلس انتخابات دولت انتخابات مجلس مجلس دوازدهم انتخابات مجلس دوازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی ستاد انتخابات کشور دولت سیزدهم
قتل سیل فضای مجازی تهران هواشناسی شهرداری تهران زلزله سازمان هواشناسی وزارت بهداشت پلیس سلامت بارش باران
سایپا خودرو حج تمتع قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا گاز بازار خودرو حقوق بازنشستگان نمایشگاه نفت ایران خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب کتاب نمایشگاه کتاب تهران جشنواره فیلم فجر دفاع مقدس تئاتر سینمای ایران تلویزیون رضا عطاران سینما نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سریال
فناوری کره زمین
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه حماس افغانستان سازمان ملل رفح اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید لیگ برتر بازی هوادار باشگاه پرسپولیس لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران سپاهان باشگاه استقلال
هوش مصنوعی شفق قطبی همراه اول خورشید مریم میرزاخانی ایلان ماسک تبلیغات ناسا اپل نوآوری گوگل
سرطان رژیم غذایی کاهش وزن دیابت فشار خون استرس قهوه بارداری افسردگی