دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
جامعه شناسی با مردم آشتی می کند
انجمن جامعهشناسان ایران و کارگروه جامعهشناسی مردممدار، نشست «چیستی جامعهشناسی مردممدار» را هفته گذشته برگزار کردند. در این جلسه علمی دکتر محمدامین قانعیراد، رئیس انجمن جامعهشناسی و دکتر بهرنگ صدیقی سخن گفتند که در این مجال به سخنان دکتر قانعیراد نظر میکنیم. او به طبقهبندی ۴ نوع جامعهشناسی معرفی شده توسط «برووی» پرداخت و به دلایل و هدف طرح این ایده اشاره و تعارضات و انتقادهای پیرامون را تشریح کرد. اکنون بخشهایی از سخنان وی را میخوانیم:
● مربع جامعهشناسی
به طور سنتی فرض میشود، دانشی وجود دارد که حقیقت است. اگر حقیقت است پس دانش است و اگر کاذب باشد جهل است. در دهه نود، بحث تکثر دانش به شیوههای مختلفی مطرح میشود؛ اولین بحثی که در ادبیات جامعهشناسی علم در این خصوص وجود دارد، بحثی است که «گیبنز» و همکارانش در کتابی تحت عنوان «شیوه جدید تولید دانش» مطرح میکند. این بحث به این بر میگردد که دانش از دانشگاه خارج میشود و پا در محیط کاربردی میگذارد. در اینجا بحث بازاری شدن دانش مطرح میشود که در کشورها راهی به سوی «جامعه دانش» باز میکند و به سراغ بخش خدمات و اقتصاد و دولت میرود و در تولید علمی سعی میکند که در بخش اقتصاد و سیاست موفق باشد. پس مهمترین تعبیری که در عرصه علوم طبیعی و فنی و مهندسی اتفاق افتاد، همین بحث بازاری شدن دانش و ارتباط پیدا کردن آن با بخش تولید و سیاستگذاری عمومی است. بنابراین «گیبنز و همکارانش» از دو نوع دانش صحبت کردند که یکی دانش آکادمیک بوده و دیگری دانش پسادانشگاهی است. رابطهای که این دانش با نهادهای اقتصاد و سیاست پیدا میکند؛ یک رابطه پیمانکاری و پولی است.
اما بحثی که «مایکل برووی» در جامعهشناسی مطرح میکند، مواجه بودن با «چهار جامعهشناسی» است. در مربع جامعهشناسی در یک رأس، «جامعهشناسی حرفهای» قرار دارد که در دانشگاه تولید میشود و شامل پژوهشهای دانشگاهی است. «گیبنز» جامعهشناسی سیاستی را مجاور جامعهشناسی حرفهای قرار میدهد. مجموع این دو نوع دانش، دانش «ابزاری» است. چون از آن به عنوان ابزاری برای پاسخ دادن به سوالات دانشگاهی و اقتصاد و سیاست استفاده میشود.
اما بحث دیگری که «برووی» بر آن تأکید میکند «دانش تأملی» است. این دانش شامل دانش مردممدار و در رأس مجاورش، دانش انتقادی خواهد بود. جامعهشناسی مردممدار در مورد مسائل مردم و مشکلات و نیازهای آنان به تأمل پرداخته و جنبه «بازاندیشانه» دارد. نگاه نسبت به دانش در این حوزه یک نگاه ابزاری نیست. نگاهی است که فراتر از کاربرد ابزاری در مفهوم بازاری به علم میپردازد. جامعهشناسی سیاسی، معطوف به دو هدف قدرت و ثروت است اما چیزی که در جامعهشناسی حرفهای هدف است علاقه حرفهای است که توسط دانشگاهیان برای خودشان تعریف شده است.
در جامعهشناسی انتقادی نیز هدف این است که برنامههای پژوهشی جامعهشناسی حرفهای به پرسش کشیده شود و زیر سوال رود. بخشی از این نقد توسط جامعهشناسی انتقادی از موضع فرهنگ صورت میگیرد و ارزشهای فرهنگی چون آزادی و عدالت را برای نقد جامعهشناسی حرفهای به کار میگیرد. به تعبیر «برووی» این وجدان آگاه جامعهشناسی حرفهای است که از او جهت حرکتش را میپرسد و هشدار میدهد. «برووی» دو سوال مطرح میکند که دانش برای چه چیزی و برای چه هدفی تولید میشود که گاه ابزاری و گاه تأملی خواهد بود. پرسش دیگر این است: دانش برای چه کسی است؟
اما از منظر «آکادمیک بودن» یا نبودن، جامعهشناسی حرفهای و انتقادی، دو نوع جامعهشناسی آکادمیک هستند که هر چند تفاوتهایی دارند اما از جنبه تعلق به آکادمی، مشترک هستند.
به همین دلیل بسیاری از آثار جامعهشناسی انتقادی چون «دیالکتیک روشنگری» به قدری پیچیده است که دنیای دانشگاهی نیز از فهم آن قاصر است. اما جامعهشناسی سیاستی و مردممدار، دارای مخاطبان بیرون از دانشگاه هستند که صاحبان قدرت و ثروت و نیز مردم را شامل میشود. بنابراین جامعهشناسی به ۴ چهره مختلف تصویر میشود و جامعهشناسی مردممدار نیز با توجه به امکان تکثری که در جامعه مدنی وجود دارد، میتواند به جامعهشناسیهای مردممدار تبدیل شود.
به این شکل، دورنمای وسیعی از جامعهشناسی فراهم میشود. اما یکی از دلایل برجسته شدن جامعهشناسی مردممدار، ابزاری شدن جامعهشناسی است. از نظر «برووی»، جامعهشناسی هنگام ایجاد خودش به صورت تکوینی نسبتی با جامعه مدنی داشته و هنگامیکه در قرن نوزدهم توسعه پیدا میکند، ایجاد میشود. تا ۱۹۱۰ جامعهشناسی هنوز به جامعه تعلق دارد و دانشگاهی نشده است. در آن دوره توسط «پارسونز و مرتون» تلاش میشود که جامعهشناسی دانشگاهی شود که این دانشگاهی شدن باعث خوشحالی ایشان میشود. جامعهشناسی بتدریج در آکادمی به علم محض تبدیل میشود، سپس مساله «پیشرفت» روی فضای جامعهشناسی تأثیر میگذارد و از اشتیاق آغازین آن برای رسیدن به عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی و دستیابی به محیط زیست پایدار میکاهد و پراز مدرکگرایی و فنون درسی استاندارد شده و شرح درسهای از پیش تعیین شده و پایاننامههای سفارشی و سوابق و عناوین اداری دهان پر کن میگردد. کسانی که به جامعهشناسی وارد میشوند طبق این روایت بتدریج دنیایشان تغییر میکند و اسیر دنیای حرفهای میشوند و از آرمانهای آغازین فاصله میگیرند. جامعهشناسی مردممدار همان چیزی است که بینش جامعهشناسانه را زنده نگه میدارد.
شاید اگر این مفهوم ایجاد نمیشد واقعاً جامعهشناسی با توجه به عقده حقارتی که نسبت به علم داشت در«فرمالیسم روش» اسیر میماند. امروزه اگر تزئینات روشی بسیاری از مقالهها از آن تخلیه شود و استفاده از روشهای آماری پیشرفته و دقتها و شاخصههای آماری که نشاندهنده پایین بودن ضریب خطاست حذف شود، چیزی از مقاله نمیماند. این ابزاری شدن جامعهشناسی است که بعدی از آن، غلبه روش بر دانش و بینش است. این به معنای آن نیست که جامعهشناسی نباید روش داشته باشد بلکه غلبه روش بر محتواست که جامعهشناسی را اسیر «فرمالیسم روشی» میکند. فضای دانشگاهی نیز به این وضعیت پر و بال میدهد.
اما نقد جامعهشناسی حرفهای به مردممدار این است که جامعهشناسی هنوز آماده رفتن سراغ مردم نیست و اگر سراغ آنها رود، دانش چندانی برای ارائه ندارد و خود را بیاعتبار خواهد کرد.
دیگر اینکه وقتی جامعهشناسی به سراغ مردم رفت، گسسته میشود و چند پاره میگردد؛ در حالی که باید تمامیت خود را حفظ کند. برخی نیز برآنند که جامعهشناسی مردممدار باید تحت کنترل جامعهشناسی حرفهای قرار داشته باشد. یک رویکرد نیز طرد جامعهشناسی مردممدار است؛ چراکه استانداردهای یک علم خوب را برآورده نمیکند و به آن «جامعهشناسی بد» گفته میشود. بهطور طبیعی ایشان چون با معیارهای جامعهشناسی حرفهای، جامعهشناسی مردممدار را میسنجند چنین نتیجه میگیرند. رویکرد دیگر دیدگاه توطئهاندیش است که میاندیشد چون مؤلف این نظریه چپگرا بوده است، این نظریه را، نظریه یک چپگرای شکست خورده برآورده میکنند که میخواهد در دانشگاه نفوذ کند.
«برووی» در جواب میگوید، این برداشت فرو کاستن جامعهشناسی مردممدار به یک گونهاش است؛ در حالی که براساس تنوع حوزه عمومی میتوان تنوع جامعهشناسی مردممدار داشت. جامعهشناسی سیاستی، جامعهشناسی مردممدار را به سیاسی کردن جامعهشناسی محکوم میکند و جالب است که جامعهشناسی سیاستی، خود جامعهشناسی را سیاسی نمیکند و نمیخواهد؛ چون معتقد است برمبنای حرفهای و متدولوژی عملی سخن میگوید و ارائه نظرش براساس بیطرفی عملی است. انتقاد جامعهشناسی انتقادی این است که جامعهشناسی مردممدار تحت تأثیر جامعهشناسی حرفهای است. اما راهبرد «انقلابی و براندازاننده» جامعهشناسی مردممدار نسبت به همه این چهرههای دیگر بسیار خطرناک مینماید و باید کنترل شود. این تلقی یک تلقی «اتوپیایی» است که کل فضای جامعهشناسی را میتوان به نفع جامعهشناسی مردممدار تسخیر کرد. این ایده باید به نفع الگوی مدل کلگرا کنار گذاشته شود. در این مدل جامعهشناسی ۴ چهره دارد، یک چهره بالای مربع آن است که چهرهای است که به حفظ نظم اجتماعی میاندیشد و میپردازد و چهره نیمه پایین مربع که به تغییر دادن همت میگمارد.
این یک نوع تقسیم کار جامعهشناختی است که معتقد به یک همبستگی انداموار بین چهار وجه است. از تعامل این چهار وجه، انرژی، دیدگاه و معنا مبادله میشود. دلیل این امر این است که جامعهشناسی مردممدار، روی جایگاه جامعهشناسی به عنوان علم جامعه مدنی تکیه و آن را تثبیت میکند. یعنی جامعهشناسی هم از زاویه جامعه همه چیز را میبیند و هم غایتش جامعه است.
مهدی امام بخش
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست