پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

حقیقت پای میز محاکمه


حقیقت پای میز محاکمه

یادداشتی بر فیلم «درباره الی» اثر اصغر فرهادی

«اصغر فرهادی» در فیلم های پیشینش «رقص در غبار»، «شهر زیبا» و «چهارشنبه سوری»، اگر سبک ویژه ای برای بیان تصویری داستان هایش ندارد، اما همواره در پی یافتن دیدگاه خاص و شخصی خود بوده است. استمرار این تلاش نیز در جدیدترین ساخته اش -«درباره الی»- به وضوح آشکار است. «درباره الی» جریانی ظریف، پیچیده اما هولناک از زندگی را، پیش روی تماشاگر به قضاوت می گذارد. جریانی که تا بدان حد زنده و باورپذیر است که مخاطب را، روی صندلی میخکوب کرده و لحظه ای مجال نفس کشیدن به وی نمی دهد.

فرهادی در «درباره الی»، «تردید»، «شک»، «دروغ» و «راست گویی» را، دستمایه اصلی خود قرار داده است. وی در فیلمش از شخصیتی -«الی» با بازی ترانه علیدوستی- سخن می گوید که چونان شبحی، از دل جمعی ناهمخوان سربرمی آورد.

در طول داستان نیز با ناپدید شدن رازآلودش، سفر را به کام همسفرانش تلخ می کند. داستان «درباره الی» با تمام پیچیدگی هایش، بسیار ساده و یک خطی است. تنها تمایل آدم های داستان، برای پنهان کردن یک حقیقت تلخ -غرق شدن الی در دریا- است که آن را پیچیده می نماید. تهدید، ترس، ناامنی، شک و تردید، از همان سکانس های آغازین -فریاد کشیدن شخصیت های اصلی فیلم داخل تونل- آغاز می شود. این دلهره و تردید در نمایی که «الی» کنار دریا می دود، می خندد و بادبادک را به سمت آسمان هدایت می کند، به اوج خود می رسد.

«درباره الی» بدون گفتار فیلم (نریشن)، دیالوگ های تصنعی و زائد یا مونولوگ های کسالت بار روایت می شود. هیچ کدام از آدم های «درباره الی»، از اتفاق هایی که قرار است رخ دهد آگاه نیستند. آنان نیز هم چون تماشاگر، در پی کشف حقیقت و رها شدن از تردید و سوءظنی هستند که آن ها را آزار می دهد. در روایت سرراست فرهادی، تنها مسئله مهم برای مخاطب این است که: «آیا «الی» غرق شده یا زنده مانده است؟» هیچ کدام از شخصیت های فیلم، هیچ چیز از «الی» نمی دانند و همین نکته، بر تعلیق داستان افزوده است. «پیمان» (پیمان معادی)، «سپیده» (گلشیفته فراهانی)، «امیر» (مانی حقیقی)، «احمد» (شهاب حسینی)، «منوچهر» (احمد مهران فر)، «علیرضا» (صابر ابر)، «شهره» (مریلا زارعی) و «نازی» (رعنا آزادی ور) در وادی حیرت و سرگردانی می آیند و می روند.

ناپدید شدن «الی» وجست وجو برای یافتن نشانی از او، برای سایر شخصیت های فیلم چونان خوابی می ماند که انگار قرار نیست پایانی داشته باشد. حتی برای لحظه ای تماشاگر با خود شک می کند که انگار کارگردان قصد آن ندارد که به این خواب دلهره آمیز، پایان دهد. فرهادی در روایت داستان «درباره الی» تمام تلاش خود را، بر جزئیات روابط میان شخصیت های فیلم می گذارد. جزئیاتی که بر تعلیق و گره افکنی های داستان می افزاید. با آن که در طول فیلم، بر هیچ یک از شخصیت ها تاکید خاصی نمی شود. اما تمامی آن ها، به گونه ای در به فرجام رسیدن داستان سهیم اند. از طرفی با آن که تمامی آدم های داستان، درباره ناپدید شدن «الی» سخن می گویند، اما فرهادی از ساده به نتیجه رسیدن و باز شدن لایه های پیچیده داستان پرهیز می کند. چون می خواهد مخاطب خودش لذت کشف حقیقت را بچشد و گام به گام، زنجیره های پیوسته و گسسته فیلم را بیابد.

بیشتر شخصیت های «درباره الی» با حرکات، تنش ها، سخنان و رفتارشان، به تماشاگر معرفی نمی شوند. بلکه این نوع روابط حاکم میان آن ها و نوع برخوردشان با «الی» است که آن ها را، به مخاطب می شناساند. نماهای دسته جمعی، میزانسن های سنجیده، شخصیت پردازی های عمیق، شوخی هایی که مدام میان آدم های فیلم رد و بدل می شود، نوعی تفکر جمعی را بر فضای اثر حاکم ساخته است. معمای مبهم غیرقابل وصفی، درون فیلم جاری است. «درباره الی» خیلی ساده آغاز می شود، هم چنان ساده پیش می رود و ساده تر از آن چه تصورش می رود به پایان می رسد. درباره فیلم جدید فرهادی، نمی شود به همین سادگی قضاوت کرد. اثری مدرن با ساختاری روان اما مبهم، که چندان تحلیل پذیر نیست. با تماشای «درباره الی» می توان به این نکته رسید که هنوز هم می توان فیلم هایی باورپذیر ساخت، بی آن که ذره ای از واقع گرایی ظاهری اثر کاسته شود. فرهادی در «درباره الی» چنان ظریف، هوشمندانه و آگاهانه، طعم تلخ دروغ و مخفی کاری و شیرینی حقیقت، راستی و صداقت را، در رگ های تماشاگر تزریق می کند که تا روزها پس از تماشای فیلم، هنوز مزه آن در خاطر مخاطب رسوب کرده و می ماند.

«درباره الی» فیلمی محکم، تاثیرگذار و به یادماندنی است. اثری که برخلاف بیشتر فیلم های این روزها، دفاع از آن کار چندان دشواری نیست. فرهادی در فیلمش از شرایط به ظاهر ساده اما به شدت پیچیده روابط انسانی، در یک بستر سرشار از سوءتفاهم سخن می گوید. «الی» تنها بهانه ای است برای دست به دست شدن حقیقت. واقعیت و حقیقتی تلخ که همه به نوعی برای کشف آن می کوشند. اما از پذیرفتنش نیز واهمه دارند. دلهره ای بی پایان که تمامی وجود آن ها را متلاطم کرده است. امواج خروشان دریا هم بر این نگرانی و ترس درونی آن ها می افزاید. «درباره الی» بازی های درخشانی دارد.

از گلشیفته فراهانی و شهاب حسینی گرفته تا ترانه علیدوستی، مریلا زارعی، پیمان معادی و مانی حقیقی که تماشاگر را از این همه بداهه پردازی اش به شگفتی وامی دارد. بازی هایی که در سطح جریان ندارند. زیرا نقش آفرینی هایی زیرپوستی هستند که تماشاگر را، با خود همراه می سازند. حتی «صابر ابر» و «رعنا آزادی ور» و کودکان خردسال فیلم، چنان باورپذیر در جلد نقش فرورفته اند که سرنوشت شان، برای مخاطب مهم می نماید. داستان سرراست و یک خطی اما پرتعلیق و رمزآلود «درباره الی»، آن چنان پرفراز و نشیب است که لحظه ای آرامت نمی گذارد. دلت می خواهد همگام با شخصیت های فیلم به دریا بزنی، سوار بر قایق نجات شوی، چشم هایت در پی نشانی از «الی» همه جا را جست وجو کند. فرهادی چنان با تبحر داستانش را روایت می کند که حتی مرگ «الی» هم تفسیرناپذیر جلوه می کند.

«الی» مرده است، پیدایش نیست، در آب های دریای بیکران غرق شده است. اما با این وجود کارگردان باز هم به تماشاگر آدرس اشتباه می دهد، تا برای لحظاتی همان گونه که دلمان برای «الی» نگران است به خاطر نجات کودک -آرش- از آب نگران تر شویم. در هنگام تماشای «درباره الی»، انگار که در هزارتوی سیاه و سپید گیر افتاده ایم. میان موقعیت های مکانی، آدم ها و ماجراهای ریز و درشتی که قضاوت درباره حقیقت را برایمان دشوار می سازد. سکانس های آغازین «درباره الی» چنان با شور و شعف بر پرده می آیند که مخاطب، چندان در پی کشف حقایق پنهان داستان فیلم برنمی آید.انگار به خاطر همین است که دروغ بزرگ «سپیده» -با بازی گلشیفته فراهانی- به خانواده شمالی درباره ماه عسل «الی» -ترانه علیدوستی- و «احمد» -شهاب حسینی- را باور می کنیم. شاید ما «الی» را هم تنها با یک جمله به یادماندنی احمد که: «یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه» درک می کنیم.

مکث ناگهانی و نگاه ممتد «الی» نیز پس از شنیدن این جمله، حکایت از درون و خاطر پرآشوبش دارد. ظاهری معصوم و پاک که از همان آغاز، می توان فهمید باید پشت آن چیزی رازآلود پنهان باشد. نگرش و دیدگاه دیگر شخصیت های فیلم به «الی» نیز کنجکاوی ما را، برای کشف زوایای پنهان شخصیت وی بیشتر می کند. از این لحظه به بعد است که گستره پرسش های تماشاگر، درباره «الی» وسعت می گیرد. همین نکته نیز قضاوت را درباره او دشوار می کند. همان طور که به پرده خیره شده ایم از خود می پرسیم چطور می شود هنگامی که پای منافع شخصی به میان می آید، هیچ کس از گفتن هیچ دروغی ابایی ندارد. همه چیز را به جان می خرد، تا خود را مبرا و پاک نشان دهد. سکانس های غرق شدن «آرش» در دریا و عملیات نجات وی که با شیوه فیلم برداری روی دست انجام گرفته، سبب همذات پنداری و باورپذیری بیشتر فیلم و شخصیت های داستان «درباره الی»، برای تماشاگر می شود.

شخصیت اصلی فیلم نه «الی» است و نه سایر شخصیت ها. بلکه این دریای متلاطم است که شخصیت اصلی و نقش مهم فیلم فرهادی را، بازی می کند. دریایی که هر دو عنصر خیر و شر را در خود پنهان دارد و حضورش در هر نما، پلان و لحظه فیلم از طریق صدا و تصویر احساس می شود.فیلم تمام شده است اما سکانس زیبا، تاثیرگذار و به یادماندنی پایانی فیلم هنوز تو را در خود فروبرده است. همه تلاش دارند اتومبیلی را که در ساحل شنی دریا فرو رفته، بیرون بیاورند. اما همان طور که نتوانستند موفق شوند «الی» را پیدا کنند، اینجا هم نمی توانند موفق شوند.

نمایی که مسافران خسته ای را، بر پرده به نمایش می گذارد که تلاش بیهوده ای را برای بیرون کشیدن چرخ های اتومبیل از شن های کنار ساحل به خرج می دهند دنیایی از معنا و مفهوم را در دل دارد. فیلم به پایان رسیده است اما من هم چنان بهت زده ام من که نه گمان و حدس های برخی مسافران دریا را باور کرده ام و نه باور «علیرضا» را که «خیانت» را باور کرده است. همین طور مثل موج دریا بالا و پایین می روم و به این می اندیشم که حقیقت همیشه زنده است . شاید «الی» هم زنده است! اما شاید هم به راستی رفته است، آری رفته است آن هم با پای پیاده!

احمد صبریان