چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
آثار خارجی شبکه ای
● آثار شبکهای چیست؟
تغییر در منافع یا رفاه یک مصرفکننده، در نتیجه تغییر تعداد مصرفکنندگان یک کالا را اثر خارجی شبکهای مینامند.
مثلا، اگر استفاده از دستگاههای فکس افزایش یابد، ارزش این دستگاهها برای دارندگان آن به دلیل افزایش امکان استفاده از آن، به طور فزایندهای بالا میرود. این امر سبب میشود که بتوان ارزش یک کالا برای مصرفکنندهها را به دو بخش مجزا تقسیم کرد. بخشی که در این مقاله با عنوان ارزش خودکفایی (ارزش آتارکی) به آن اشاره میشود، ارزشی است که به واسطه خود محصول (حتی اگر محصول کاربر دیگری نداشته باشد) ایجاد میشود. بخشی که ارزش تقارنی نامیده میشود ارزش اضافی است که در نتیجه امکان وجود رابطه متقابل بین کاربران محصول به وجود میآید و همین ارزش است که آثار شبکهای را به وجود میآورد.
مثالی را در این رابطه بررسی میکنیم. هم اکنون، کارشناسان در حال بررسی این نکته هستند که با توجه به این که شبکه محصولات اپل به سرعت در حال کوچک شدن است آیا شرکت کامپیوتری اپل میتواند به حضور خود در بازار ادامه دهد یا خیر. از آن جا که این شرکت، هنوز جزو بزرگترین تولیدکنندگان کامپیوترهای شخصی است و میتواند از صرفههای مقیاس استفاده کند و از آن جا که محصولات این شرکت از کیفیت بالایی برخوردارند، لذا خطر حذف از بازار تنها به این واقعیت مربوط است که شبکه کاربران کامپیوترهای اپل در حال کوچک شدن است. به عبارت دیگر، به نظر میآید که ارزش تقارنی کامپیوترهای اپل، بسیار کم است.
قبل از ادامه بحث باید آثار شبکهای دقیق تر تعریف شود. تنها در صورتی که فعالان بازار نتوانند آثار شبکهای را درونی کنند، میتوان این آثار را آثار خارجی شبکهای دانست. متاسفانه واژه «اثر خارجی» در مطالعات مربوط به اقتصاد شبکه با دقت چندانی مورد استفاده قرار نگرفته است (در ادبیات اقتصادی، آثار خارجی درونی نشدهاند و زمانی که این آثار درونی شوند دیگر به آنها اثر خارجی اطلاق نمیشود، اما در مطالعات مربوط به اقتصاد شبکه این تمایز در نظر گرفته نشده است.م).
بسیار کم پیش میآید که مصرفکنندگان منفرد یک محصول، بتوانند اثر بهرهگیری از شبکهای با اعضای بسیار را درونی کنند، اما صاحب شبکه میتواند چنین آثاری را به خوبی درونی سازد. زمانی که صاحب یک شبکه (یا تکنولوژی) بتواند این گونه آثار شبکهای را درونی سازد، دیگر نمیتوان آنها را آثار خارجی نامید. این تمایز که اولین بار لیبووتیز و مارگولیس (۱۹۹۴) مطرح کردند و هماکنون از سوی برخی نویسندگان مثل کاتز و شاپیرو پذیرفته شده است، هنوز به صورت عمومی رعایت نمیشود.فارغ از ملاحظات مربوط به تعریف، اهمیت آثار شبکهای، عمدتا ناشی از این باور است که این آثار به صنایع جدید و دارای تکنولوژی پیشرفته که ویژگیهایی متفاوت با دیگر کالاها دارند اختصاص دارد. مشکلات گوناگونی در رابطه با آثار شبکهای مطرح شدهاند. مهمترین آنها این است که بازارها به جای کالاها یا شبکههای برتر، کالا یا شبکه بدتر یا نازلتر را برمیگزینند. لذا اگر آثار شبکهای را ویژگی نوعی تکنولوژیهای مدرن در نظر بگیریم، اغلب تئوریها حاکی از آن است که بازارها، برای مدیریت کردن آثار این تکنولوژیها کافی نیستند.
مفهوم اثر خارجی شبکهای، در آثار مربوط به استانداردها نیز به کار برده شده است. در این آثار تمرکز عمده بر انتخاب یک استاندارد صحیح معطوف میگردد. این مفهوم همچنین نقش مهمی در آثار مربوط به وابستگی به مسیر داشته است (در مدلهای وابستگی مسیر، فرایندهای اقتصادی به سمت یک تعادل یگانه و از قبل معین حرکت نمیکنند، بلکه نقاط تعادلی احتمالی معتقدند و این که تعادل در کدام نقطه ایجاد شود به رخدادهای تصادفی و نقطه شروع بستگی دارد).
در ادبیات مربوطه، دو نوع اثر شبکهای تعریف شده است. آثار مستقیم شبکه ای، شامل اثر مستقیم و فیزیکی تعداد خریداران یک کالا بر ارزش آن میشوند (مثال دستگاههای فکس را به یاد آورید). آثار شبکهای غیرمستقیم، آنهایی هستند که با واسطه بازار ایجاد میشود. مثل مواردی که با افزایش تعداد کاربران یک محصول (مثلا پرینتر)، میزان کالاهای مکمل در دسترس (در این مثال، کارتریجها) افزایش یافته یا قیمت آنها کاهش مییابد. با این وجود، در آثار اولیه مربوط به اقتصاد شبکه، این تمایز در مدلها لحاظ نمیشد. مثلا در توابع پیامد مربوط به آثار شبکهای، تمایز میان آثار شبکهای مستقیم و غیرمستقیم نادیده گرفته میشد. امروزه عموما پذیرفته شده که این دو نوع اثر خارجی، نوعا کاربردهای اقتصادی متفاوتی دارند و درونیسازی آثار شبکهای مستقیم و غیرمستقیم، کاملا از یکدیگر متفاوتاند. طبیعت آثار شبکهای غیرمستقیم، عموما مالی(pecuniary) است و لذا نباید آنها را درونی کرد. اگر آثار خارجی مالی درونی نشوند زیان مرده به بار نخواهد آمد، اما اگر آنها را درونی کنیم انحصار خرید یا انحصار فروش ایجاد میشود. متاسفانه در ادبیات مربوط به آثار خارجی شبکهای همچنان اشتباهات اولیه درباره آثار خارجی مالی تکرار میشود. برای تحلیل آثار خارجی مالی به (Young (۱۹۱۳)، Knight (۱۹۲۴ و (Ellis and Fellner (۱۹۹۶ رجوع شود.
به علاوه در این مطالعات، توجه عمده معطوف به تعدیل نهایی سطح فعالیت شبکه نبوده، بلکه بر انتخاب میان شبکههای رقیب تمرکز شده است. در ادامه بحث به این مطالب میپردازیم.
● سطوح فعالیتهای مرتبط با شبکه
در کارهایهاروی لایبنشتاین، بسیاری از بحثهای مربوط به آثار شبکهای آورده شده است. نتیجهگیری اصلی مقالات وی این است که اگر افزایش اندازه بازار برای مصرفکنندهها ارزش مثبت داشته باشد، منحنیهای تقاضا با کششتر خواهند شد.
یکی از شاخههای آثار مربوط به شبکههای مدرن را میتوان در چارچوب کاری لایبنشتاین یافت. در تحقیقات وی، مدلهای مختلف اقتصادی با لحاظ آثار شبکهای دوباره بررسی شدهاند. به عنوان مثال، بررسی آثار شبکهای تغییراتی را در تحلیل تاثیر کپی غیرمجاز نرمافزار، ایجاد کرد. کپی غیر مجاز با افزایش اندازه شبکه ارزش نرم افزار را برای کاربران مجاز بالا میبرد، به گونهای که احتمالا هرگونه ضرر ناشی از کپی غیرمجاز جبران میشود.
تفاوت بین اثر شبکهای و اثر خارجی شبکهای در این است که آیا اثر ورود یک مصرفکننده جدید به شبکه درونی میشود یا نمیشود. از آنجا که در ادبیات آثار خارجی اثر تقارنی تقریبا همیشه مثبت فرض میشود، لذا ارزش اجتماعی حاصل از اضافه شدن یک کاربر جدید به شبکه، همیشه از اثر فردی و خصوصی آن بزرگتر خواهد بود. بنابراین اگر آثار شبکهای درونی نشوند، اندازه تعادلی شبکه از اندازه بهینه آن کوچکتر خواهد بود. مثلا اگر شبکه کاربران تلفن، به تملک کسی درنیامده بود، احتمالا از اندازه بهینه آن کوچکتر میشد، زیرا هیچ عاملی، فوایدی که یک عضو جدید شبکه برای دیگر اعضا ایجاد میکرد را صاحب نمیشد. در مقابل،اگر آثار شبکهای منفی بودند، اثر خارجی سبب میشد که اندازه شبکهها به مقداری بزرگتر از اندازه بهینه میل کند) اگر شبکهها به مالکیت کسی درآیند، این آثار درونی شده و تحت شرایط مشخص، اندازه شبکه در حالت حداکثرسازی سود از لحاظ اجتماعی بهینه خواهد بود. در این رابطه، به مقاله ۱۹۹۵ نویسندگان مقاله حاضر رجوع شود.)
شاید تعجبآور باشد که مساله درونیسازی آثار خارجی شبکهای، به میزان بسیار زیادی با مساله گزینش میان شبکههای رقیب که در بخش بعد بدان خواهیم پرداخت، نامرتبط است. اگر آثار شبکهای مثبت باشند، جمع کل شبکهها بسیار کوچکتر از اندازه بهینه خواهند بود. بنابراین سهم نسبی رقبای موجود در بازار نیست که تحتتاثیر تفاوت میان ارزشهای خصوصی و اجتماعی از سطح بهینه قرار میگیرد، بلکه سطح کلی فعالیت شبکه است که تاثیر میپذیرد. این نکته کاملا با ادبیات مرسوم آثار خارجی تطابق دارد. به دلایلی که بعدا بررسی خواهیم کرد، کوچک بودن شبکه از درونی نشدن آثار شبکهای نشات میگیرد.
اندازه شبکه، موضوع مهم و قابلملاحظهای است که در ادبیات آثار خارجی شبکهای، توجه چندانی آن نشده است. دلیل این امر، شاید آن باشد که اندازه شبکه در مدلهای مرسوم اقتصادی، به خوبی بررسی شده است.
● انتخاب میان شبکههای رقیب با بازده صعودی
در مطالب مربوط به آثار خارجی شبکهای توجه زیادی به صرفههای به مقیاس معطوف شده است. آثار شبکهای مثبت (به معنی بالا رفتن ارزش ایجاد شده برای مصرفکنندگان در جریان بزرگتر شدن بازارها)، به صرفههای به مقیاس در سطح بنگاهها بسیار شبیهاند. اگر تحلیل خود را با این فرض آغاز کنیم که بنگاهها، کالاها (شبکهها)ی مشابه، اما ناسازگاری را تولید میکنند و آثار شبکهای، تنها در گروه کالاهای سازگار عمل میکنند، آنگاه رقبا (شبکهها)یی که سهم بزرگتری از بازار را در اختیار داشته باشند، نسبت به رقبای کوچکتر، مزیت خواهند داشت. اگر رقبای بزرگتر، همیشه نسبت به شرکتهای کوچکتر، از مزیت فزایندهای برخوردار باشند، انحصار طبیعی به وجود میآید. این همان چیزی است که در بسیاری از مدلهایی که شبکه و استانداردها را بررسی میکنند، پیشبینی میشود.
اما باید متذکر شد که، آثار شبکهای برای بروز انحصار طبیعی کافی نیستند. تنها در صورتی که هزینههای متوسط تولید بسیار کوچک، ثابت یا نزولی باشند، آثار شبکهای برای ایجاد انحصار طبیعی کافی هستند. بسیاری از مدلهای مربوطه (اگر نگوییم اغلب آنها) از هزینههای تولید چشمپوشی میکنند و لذا این نتیجه که آثار شبکهای منجر به ایجاد انحصار طبیعی میشود در تمام این مطالعات تکرار میشود، اما باید توجه داشت که اگر بازدهی تولید نزولی بوده و این بازدهیهای نزولی، بر آثار شبکهای غلبه کند، آنگاه انحصار طبیعی به وجود نخواهد آمد و تولیدکنندههای رقیب در بازار فعالیت میکنند.
اگرچه مدتهای طولانی است که اقتصاددانان امکان صعودی بودن بازده را پذیرفتهاند، اما عموما اعتقاد بر این است که به جز در موارد بسیار نادر، بازده نزولی برقرار است. برخی از مدافعان مدلهای آثار خارجی شبکهای، پیشبینی میکنند که با بیشتر شدن سهم تکنولوژیهای جدیدتر در اقتصاد، سهم بنگاههایی که با بازده فزاینده تولید میکنند، بیشتر خواهد شد. برایان آرتور این نکات را بدین شیوه برای مخاطبان عمومی شرح داده است: «به طور کلی، بازده کاهنده در بخش سنتی اقتصاد غلبه دارد. بازدهی افزایشی، در بخش جدیدتر، یعنی صنایع دانش محور حکمفرما است. بنابراین با توجه به گسترش صنایع دانش محور به تکنیکهای مدیریتی، استراتژیها و قوانین متفاوتی نیاز است».
اگر شرایط انحصار طبیعی برقرار باشد در نهایت تنها یک بنگاه تولید میکند. به طور سنتی این گونه فرض شده است که بنگاهی که در بازار قدرت پیدا میکند و به انحصارگر تبدیل میشود، حداقل به اندازه هر بنگاه دیگری کارآیی دارد، اما این فرض در تحلیلهای جدیدتر، زیر سوال میرود. در ادبیات مربوطه این مساله با فروض مختلف مدلسازی شده است. با توجه به این بررسیها این گونه نتیجه گرفته شده که کالاهایی که بازار را در اختیار خود دارند، الزاما همانهایی نیستند که بزرگترین اضافه رفاهها را به وجود میآورند.
صرف وجود آثار شبکهای و سودهای فزاینده، لزوما به انتخاب تکنولوژی ناکارا نمیانجامد. بنابراین مفروضات بیشتری در نظر گرفته میشود. یک فرض رایج که میتواند احتمال انتخاب شبکه غیرکارآمد را افزایش دهد، این است که اثر شبکهای، در میان شبکههای جایگزین متفاوت باشد. به ویژه گاهی اوقات چنین فرض میشود که آن نوعی از شبکه که در صورت بزرگ بودن شبکه، بیشترین اضافه رفاه را به وجود میآورد، همان نوعی از شبکه است که در صورت کوچک بودن، کمترین اضافه رفاه را به دست میدهد، اما این فرض درست نیست، زیرا عموما آثار تقارنی همگناند. مثلا اگر بزرگ شدن شبکه تلفن همراه، ارزش اضافی ایجاد کند، این امر بسته به این که شبکه، دیجیتال باشد یا آنالوگ، نباید تفاوتی داشته باشد. به همین ترتیب، ارزش شبکهای اضافهشدن یک کاربر جدید برای یک شکل خاص دستگاه ویدئو، برابر با فوایدی است که در نتیجه ایجاد فرصتهای بیشتر برای مبادله نوارهای ویدئویی به دست میآیند، اما این ارزش اضافی به شکل خاص دستگاه ویدئویی انتخاب شده بستگی ندارد. اگر آثار شبکهای، برای همهگونههای یک محصول مشخص، یکسان باشند و همه این شکلهای مختلف، در یک زمان خاص در دسترس باشند، آن گاه بسیار نامحتمل است که بنگاه ناکاراتر موفق شود. مباحث مربوط به وابستگی به مسیر در این زمینه راه گشا است.
● محدودیتهای رایج در مدلهای آثار شبکهای
واقعیت این است که در مدلهای اثر خارجی شبکهای، غالبا به نتایج خاصی اهمیت داده شده و آنها را برجسته میکنند. نتایجی چون بقای تنها یک شبکه یا یک استاندارد و قابل اطمینان نبودن انتخاب بازار. در مدلهای رسمی، این نتایج به طور اجتنابناپذیری، نتیجه مفروضاتی هستند که معمولا برای سادگی در تئوری اقتصادی اعمال میشوند. اما این مفروضات در آثار مربوط به اقتصاد شبکه مناسب نیستند. فرض ثابت بودن هزینه نهایی تولید و این فرض که با بزرگ شدن شبکه ارزش شبکه بدون محدودیت افزایش مییابد فروض نامناسبی هستند که در اغلب مدلهای مربوط به آثار شبکهای وجود دارند. چنین مفروضاتی سبب میشوند که در مدلها ایجاد بنگاههای با مقیاس بزرگ اجتنابپذیر جلوه کند، اما اگر اندازه شبکه، به حدی برسد که بزرگ شدن شبکه، برای مشارکتکنندهها، ارزش اضافی به همراه نداشته باشد، در آن صورت، دیگر افزایش مقیاس، سودمند نخواهد بود و لذا بنگاههای جدید وارد بازار میشوند.
بهعلاوه منطقی نیست که بدون مطالعه و بررسی، بپذیریم که قانون نزولی بودن تولید نهایی، در صنایع با تکنولوژی جدید برقرار نیست. اگر خصوصیات مربوط به مقیاس در یک تکنولوژی، به توسعه همزمان همه عوامل تولید وابسته باشد، روشن است که محدودیتهای منابع، نهایتا اندازه شرکت را محدود میکند.
اقتصاددانان، از دیر باز فرض کردهاند که محدودیتهای مدیریتی در این رابطه حائز اهمیت هستند. محدودیتهایی که در بحران دات کام در اوایل سال ۱۹۹۷ آشکار شد، نمونهای از تاثیر محدودیت منابع بر روی عملکرد یک شبکه است.
فرض غلط دیگر این است که مصرفکنندهها، سلایق یکسان دارند. اگر امکان بروز سلایق ناهمگن وجود داشته باشد، حتی اگر یکی از بنگاهها خصوصیات انحصار طبیعی از خود بروز دهد این امکان به وجود خواهد آمد که شبکههای رقیب در کنار هم حضور داشته باشند. (مثلا اگر برخی از کاربران کامپیوتر، مکینتاش را به PC ترجیح دهند و بقیه PC را به مکینتاش ترجیح دهند، هر دو میتوانند در کنار هم وجود داشته باشند.)
فرض نامناسب دیگر، ارزش متقارنی است که مصرفکنندهها، با ورود یک مصرفکننده دیگر به شبکه به دست میآورند. مثلا اگر اقتصاددانانها ترجیح دهند که اقتصاددانهای دیگر و نه جامعه شناسها به شبکه بپیوندند، آن گاه ممکن است ائتلافی از اقتصاددانها به وجود آید که دیگر برای جامعه شناسان جذابیت نداشته باشد. نکته اخیر، در بررسی نمونههای تجربی انتخاب استاندارد از اهمیت زیادی برخوردار است و در مواردی که به شرکتهای چند ملیتی و دولتها مربوط میشود نقش اساسی بازی میکند.
آثار شبکهای و بازدهیهای صعودی در دنیای واقع وجود همزمان آثار شبکهای، بازدههای فزاینده و نتایج بازار، به شدت دور از واقع است. اگر چه بسیاری از تکنولوژیها به سمت انحصاری شدن پیش رفتهاند (مثلا VCRهای خانگی، همگی از نوع VHS هستند)، اما برخی از این تغییرات به دلایلی رخ دادهاند که واقعا چندان ارتباطی با آثار شبکهای یا بازدهیهای صعودی ندارند. عجیب نیست که در حالتی که عملکرد استانداردهای مختلف متفاوت باشد، یکی از آنها نسبت به بقیه استانداردها غلبه مییابد و دلیل آن، تنها این است که راحتتر با بازار سازگار میشود.
در درجه اول به احتمال زیاد وسعت (وتقارن) آثار شبکهای، نسبت به آن چه معمولا فرض میشود، بسیار کمتر است. مثلا ممکن است برای گروه کوچکی از چند شرکت همکار، کاملا مهم باشد که از یک نرمافزار یکسان در کاربردهای مختلف استفاده کنند تا کاملا با یکدیگر تطابق داشته باشند. به همین گونه، تطابق برای کارمندان یک شرکت نیز مهم است، اما ممکن است تطابق در بقیه موارد نسبتا کم اهمیت باشد، به گونهای که تفاوتهای سلیقهای بر آن غلبه کرده و امکان بقای چندین شبکه را به وجود آورد. به همین دلیل است که شبکههایی که خدمات خود را به خوبی و در بازارهای مناسبی ارائه میکنند، به میزان قابلتوجهی در نتیجه آثار شبکهای آسیب نمیبینند.
به عنوان نمونه، نرمافزار مالیات و نرمافزار مالی را در نظر بگیرید. تاکنون، شرکت مسلط، Intuit است که دو محصول Turbo-Tax و نرمافزار مالی Quichen را ارائه میکند. به نظر میرسد که این بازار، به سوی یک تولیدکننده واحد متمایل شده است. با این وجود، آثار شبکهای عملا برای این محصولات وجود ندارد. مصرفکنندهها، این گونه اطلاعات را با یکدیگر مبادله نمیکنند. بنابراین میتوان این پدیده را این گونه توضیح داد که این محصولات، نسبت به جایگزینهایشان «بهتر» هستند. به نحوی مشابه، در بنگاههای بزرگ، سازگاری در درون شرکت باید از اهمیت زیادی برخوردار باشد، اما سازگاری خارج از بنگاههای بزرگ، اثر چندانی نخواهد داشت. در مورد محصولاتی که اکثر مشتریهای آنها، شرکتهای بزرگ باشند، تولیدکنندهها با انحصار طبیعی روبهرو نخواهند شد، زیرا در فروش به چند شرکت بزرگ آثار مثبت شبکهای به وجود نمیآید.
درست است که در دهههای گذشته، چند تکنولوژی با توجه به بازدهیهای فزاینده تولید، کاهشهای بزرگ در قیمتها و رشد شدید در فروش را تجربه کردهاند. با این وجود، مشخص نیست که این امر، نتیجه بازدهیهای افزایشی باشد. از آنجا که بزرگترها ارزانتر بودهاند، غالبا چنین فرض شده است که بزرگتر بودن سبب ارزانتر بودن میشود، اما توضیحی که میتوان به جای آن ارائه کرد این است که تکنولوژی با گذشت زمان، پیشرفت کرده و منحنیهای هزینه متوسط را به سمت پایین منتقل کرده است. اگر اینگونه باشد، آنگاه تحلیل برعکس میشود: ارزانتر بودن، سبب بزرگتر شدن میشود. بهعنوان نمونه تاریخچه تکنولوژیهای قدیمی، مثل یخچالها و اتومبیلها را در نظر بگیرید. این صنایع که به نظر میرسد از بازدهی کاهشی برخوردارند، در ابتدای تاریخچهشان، کاهشهای شدید در هزینه را به همراه افزایشهای شدید در فروش تجربه کردند (به ۱۹۴۱ استیگلر رجوع شود).
● دلالتهای سیاستی
در حال حاضر تئوری آثار خارجی شبکهای، در بسیاری از قوانین ضد انحصار ایفای نقش میکند. برجستهترین مورد، بازرسی اداره دادگستری از مایکروسافت به خاطر رفتارهایی چون تلاش برای خرید Intuit، قرار دادن «شبکه مایکروسافت» (Microsoft Network) به عنوان یک آیکون در ویندوز ۹۵، تلاش مایکروسافت برای بیرون آوردن کنترل مرورگر شبکه از چنگ نت اسکیپ و... است. ظاهرا چنین ادعا میشود که از آنجا که نمیتوان برای انتخاب بهترین استانداردها یا پدید آوردن شبکههای صحیح، به بازارها تکیه کرد، لذا ممکن است برای بررسی و کنترل تلاشهای شرکتها برای ایجاد استانداردها یا بنا نهادن شبکهها، به دخالت دولت نیاز باشد. برخی از تئوریسینهایی که در این رابطه کار کردهاند، به برخی از مسوولان مرتبط با این بررسیها مشاوره دادهاند. مثلا برایان آرتور و گارت سالونر دو تن از نویسندگانی بودند که در دعوی علیه مایکروسافت که توسط چهار همکار ناشناس تهیه شده بود، مشاوره دادند. (به نظر میرسد که این چهار همکار، رقبای مشهور و عموما ثروتمند مایکروسافت باشند).
مشخص است که پتانسیل تئوریهای ضد انحصاری برای سوءاستفاده رقبایی که نمیتوانند در بازار به پیروزی دست یابند، بسیار زیاد است. از آنجا که تجربه این تئوریها را تایید نمیکند، لذا به نظر میرسد که این تئوری در بهترین حالت، نارس بوده و در بدترین حالت، برای استفاده به عنوان مبنای تصمیمگیریهای ضدانحصار، غلط باشد. از نظر دیگر کپی رایت و قانون حق ثبت، میتوانند در مواردی که آثار شبکهای حائز اهمیت هستند، نقش ایفا کنند. در صورتی که آثار شبکهای درونی نشوند، احتمالا شبکهها، بسیار کوچک خواهند بود. قوانین مالکیت فکری، یکی از ابزارهایی هستند که میتوان با استفاده از آنها، آثار شبکهای را درونی کرد. در واقع تعریف حقوق مالکیت، شیوهای ایدهآل برای درونیسازی است.
این که شبکهها بتوانند با یکدیگر به رقابت بپردازند، به وجود قانون مالکیت فکری وابسته است. اگر یکی از استانداردها به ثبت برسد و دیگری خیر، استانداردی که به ثبت نرسیده اما برتر است نمیتواند بر استاندارد ثبتشده غلبه پیدا کند. زیرا تنها بنگاه صاحب استاندارد میتواند عواید ناشی از درونیسازی تمامی آثار شبکهای را به خود اختصاص دهد. اگرچه شواهد چندانی مبتنیبر این امر وجود ندارد که استانداردهای نازلتر میتوانند در مقابل استانداردهای برتر استیلا یابند، اما اگر چنین چیزی مشاهده شود میتوان این گونه تحلیل کرد که استاندارد با کارآیی کمتر، به وسیله شرکتی حمایت میشود که نوعی از مالکیت، از قبیل حق ثبت یا کپی رایت را در اختیار دارند. بیشترین احتمال برای نوعی وابستگی مسیر درجه سوم در حالتی پیش میآید که یک استاندارد ثبت نشده با طرفداران پراکنده، بخواهد با استانداردی که به مالکیت درآمده است، رقابت کند. با این وجود، قبل از آنکه بتوان در مورد شرکتها نتیجهگیری کرد، باید تحقیقات بیشتری را صورت داد.
● نتایج
آثار شبکهای، بیشک پدیدهای مهم و واقعی است. نمونه مشهور و بسیار جالب این آثار، شبکه تلفن است. هیچ شکی نیست که ارزش خدمات تلفنی، به شدت به تعداد دیگر افرادی بستگی دارد که از این خدمات استفاده میکنند. تکنولوژیهای امروزی، این مثال را به شدت گسترش دادهاند. با این وجود، علاقه شدیدی که نسبت به شناخت و درک این پدیدهها وجود دارد، نباید به نتیجهگیریهای نامناسب و عجولانه منجر شود. همانطور که قبلا خاطرنشان کردیم تمایز میان آثار شبکهای و آثار خارجی شبکهای باید در نظر گرفته شود.
مورد بعدی، تمایز میان آثار خارجی مالی و واقعی است. حتی در رابطه با مجموعه آثار خارجی واقعی نیز تمایز میان اندازه شبکه، محدودیت اثر شبکهای، آثار شبکهای برای کالاهای جایگزین، توانایی مصرفکنندههای بزرگ در درونیسازی آثار شبکهای و تفاوتهای موجود در سلیقهها حائز اهمیت است.
نهایتا باید به مجموعه ای از شرایط مربوط به اعتبار تجربی صرفه به مقیاس تولید در بسیاری از تولیدات دارای تکنولوژی پیشرفته تاکید کنیم. اگر این تولیدات، در سطوح تولید خاصی، صرفه به مقیاس نداشته باشند، ممکن است این هزینهها منجر به از بین رفتن احتمال ایجاد انحصار طبیعی شوند. شاید مانند بسیاری از نتایج اقتصادی دیگر بهبود در هزینههای تولید، بیشتر از آنکه به بزرگتر بودن اندازه مرتبط باشد، به باهوشتر بودن ربط داشته باشد.
اس.جی.لیبووتیز*
استفان مارگولیس**
مترجم: محسن رنجبر
* اس.جی.لیبووتیز، استاد دانشکده مدیریت دانشگاه تگزاس
** استفان مارگولیس، استاد دپارتمان اقتصاددانشگاه ایالتی کارولینای شمالی است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست