یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به تغییر شیوه سرمایه داری در ایران


نگاهی به تغییر شیوه سرمایه داری در ایران

سرمایه داران دهه ۵۰ جملگی به شیوه یی با دربار ارتباط داشتند, عده یی با فرح معامله می کردند و دیگران هم اسدالله اعلم یا هویدا را به عنوان شریک تجاری خود برمی گزیدند

نزدیک به ۲۸ سال از روزی که شورای انقلاب نام ۵۱ سرمایه دار دوران پهلوی را برای مصادره اموالشان اعلام کرد، می گذرد. جملگی سرمایه داران به وابستگی متهم و دیگران نیز عامل حکومت های استعمارگر قلمداد شدند. عده یی نیز فراماسونر نامیده شدند و اندکی هم متهم به حفظ عقاید کمونیستی بودند. سرمایه دارانی که حاصل سال ها انباشته ثروت خود را در دوران شور انقلابی از کف رفته قلمداد می کردند، مرزهای جنوبی و شمالی را بهترین راه برای فرار یافته بودند. انقلابیون پرشور تنها به مصادره اموال سرمایه داران رضایت می دادند و حتی رایزنی های مهندس بازرگان هم اندکی از عطش آنان برای مجازات سرمایه داران نمی کاست.

اندرزهای نیروهای خودی نیز چاره ساز نبود؛ «در آن زمان گفتیم چرا اموال کارخانه ها را مصادره می کنید، این افراد می توانستند اشتغال آفرین باشد ولی هیچ کس توجهی نمی کرد.» ابوالفضل توکلی بینا از موسسان بنیاد مستضعفان خود وادار به استعفا شد ولی از شتاب مصادره ها هیچ گاه کاسته نشد.

سرانجام بازرگان مامور شد لیستی را که فقهای شورای انقلاب به یاری دوستان نزدیک بازاری خود تهیه کرده بودند قرائت کند تا براساس آن اصلی ترین چهره های سرمایه دار ایرانی وادار به کوچ از کشور شوند.سال های پس از مبارزه، روحانیون نبض بازار سنتی ایران را در اختیار داشتند و توده ها نیز عدالت اسلامی را طلب می کردند؛ مروتی که به باور آنان زیر چرخ دنده های کارخانه های صنعتی سرمایه داران ایرانی از میان رفته بود.

از همین روی جلسات شبانه منزل روحانی جوانی همچون ها شمی رفسنجانی به محملی بدل شده بود تا بازاریان مسلمان تئوری های بازرگانی دولتی خود را به دستگاه حاکمیت القا کنند. ایده هایی که سال ها بعد خیلی از همان جوانان وادار به استنکاف از آن شدند.هاشمی رفسنجانی در مورد حوادثی که در سال ۶۰ رخ داد چنین می گوید؛ «شب در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شرکت کردم، بحث در مورد دولتی کردن تجارت خارجی بود که فقط مهندس طاهری موافق نبود.»

سرمایه داران اسلامی از ابتدای انقلاب جایگاه خود را پیدا کرده بودند چه اگر غیر از این بود هاشمی رفسنجانی چنین روایت نمی کرد؛ «شب آقایان میناچی، تحریریان و حاج طرخانی و نوید آمدند و درباره اوضاع جاری سیاسی و تورم بحث هایی داشتند.»

او در کلام خود به افرادی اشاره کرد که نبض تجارت کشور و اتاق بازرگانی را در دست داشتند تا در دیدارهای شبانه با روحانیونی که هنوز به حکم امام (ره) در خارج از حاکمیت بودند تکلیف آینده نظام سرمایه داری اسلامی را نیز تعیین کنند. سرمایه داران انقلابی قدرت را از روحانیت تنفیذ کرده و ایدئولوژی را نیز از اسلاف آنان به ودیعه گرفته بودند.

همان ها سمینار اقتصاد اسلامی را در روزهای میانی دهه ۶۰ با حضور چهره های جدید اقتصادی همچون محسن نوربخش رئیس بانک مرکزی و حسین نمازی وزیر اقتصاد و در کنار راهبران انقلاب مانند محمد علی رجایی تشکیل دادند تا منادیان اقتصاد جدید روش های عملی خود را برای سرمایه داری هماهنگ با اسلام بیان کنند و علم را با شرع به گونه یی درآمیزند که معجون ارتجاع حاصل آن نباشد.

این اولین باری نیز نبود که اقتصاد با لایه های سیاست گره می خورد و اقتصادپیشگان سیاست ورزان را همراهی می کردند.

نفوذ سیاست در اقتصاد را آنهایی که سرمایه داران وابسته نامیده می شدند نیز کتمان نمی کنند چه قاسم لاجوردی روایت می کند؛ «رئیس سازمان امنیت با بنده تلفنی صحبت کرد و گفت فلان آقا را به عنوان رئیس انتخاب کنید.» قاسم لاجوردی خود به عضویت حزب ملیون که تحت زعامت هویدا قرار داشت، درآمده بود ولی همچنان تاکید داشت که او اسیر سیاست ورزی شده بود و ساکنان دستگاه حاکمیت میلی به حضور در کنار او نداشتند.

سرمایه داران دهه ۵۰ جملگی به شیوه یی با دربار ارتباط داشتند، عده یی با فرح معامله می کردند و دیگران هم اسدالله اعلم یا هویدا را به عنوان شریک تجاری خود برمی گزیدند؛ «در انتخابات اتاق بازرگانی سال ۵۲ رئیس ساواک نام چند نفر از شرکای تجاری خود را برای عضویت در هیات رئیسه اتاق بازرگانی معرفی کرد.»

قاسم لاجوردی روابط خانوادگی خود را مبرا از وابستگی قلمداد می کند ولی هیچ گاه حاکمیت را بی علاقه به سرمایه داران معرفی نمی کند.

هنوز عده یی روزهایی را که حبیب الله لاجوردی چنین تفسیرش می کند به یاد دارند؛ «از قدیم احترام به پیر تجار رسم بوده و حتی اگر او در طول دوره حضورش در اتاق بازرگانی مورد بی احترامی قرار می گرفت در دوره بعدی باز هم به عنوان رئیس انتخاب می شد.» او اشاره به «نیک پور» رئیس چندین دوره یی اتاق بازرگانی پیش از انقلاب دارد که سرانجام به دستور دولت از این نهاد بخش خصوصی خارج شد همانطور که بعدها خیلی های دیگر نیز به جرمی ناشناخته ردای ریاست را از تن خارج کردند و لباس تجارت پوشیدند.

نیک پور رئیس اتاق دهه ۲۰ بود که فعالیت های سیاسی اش را به عنوان عضو مجلس موسسان که کار انتقال سلطنت از سلسله قاجار به پهلوی را در دست داشت شروع کرده بود. او شش دوره نماینده مجلس شورای ملی و دو دوره نیز نماینده مجلس سنا شد و دوران نخست وزیرانی مانند احمد قوام، رزم آرا و زاهدی را از سر گذراند.

نیک پور به ریاست دلبستگی داشت و کمتر به دنبال تجارت شخصی می رفت. چندان هم در تجارت موفق نبود و مانند کارخانه شیشه سازی در کار با دیگران تنها هم سفره می شد و از خود انگیزه یی برای کارآفرینی و سرمایه اندوزی نشان نمی داد.

بین بازاریان محبوبیتی بسیار داشت چه عده یی او را رابط بین دستگاه و تجار قلمداد می کردند. نیک پور هنگامی که اصناف تهرانی را برای مبارزه با حزب توده بسیج کرد، طرفدارانی دوچندان در میان دولت ها به دست آورد ولی دوران او نیز به حکم دولت پایان گرفت. قاسم لاجوردی نقل می کند که برکناری نیک پور با مسائل سیاسی عجین بوده است. او بعدها به فکر تاسیس حزبی به نام «اقتصادی ها» افتاد که تابلوی آن سه روز بیشتر بر سردر ساختمان حزب دوام نیاورد.

دوران نیک پور عصر دخالت مستقیم دولت در تجارت بود. مداخله یی که دیگر از جنس «صنایع ملی» رضاخان نبود و تلاش داشت در لایه های زیرین اجتماع پیش رود.

در مورد آغاز دوران وابستگی اتاق بازرگانی به دولت روایت های بسیاری وجود دارد. قاسم لاجوردی آن را منتسب به جنجال های مشهد که منجر به استعفای خسروشاهی رئیس وقت اتاق بازرگانی شد، می داند و عده دیگری خروج نیک پور را مسبب وابستگی اتاق قلمداد می کنند. اما شیوه مداخلات در دوران انقلاب به طور کلی با آنچه پیشتر رخ می داد، متفاوت بود.

مبارزان جوان انقلابی هرچند که از جنس سرمایه داران عصر پهلوی نبودند اما سیاست ها یی یکسان از خود بروز می دادند. قرار بود نسلی که سال ها فاصله بین بازار و بیت امام (ره) را به سختی می پیمود سکاندار اقتصاد ایران شود؛ «به یاد دارم که به همراه اخوی از تهران تا قم با دوچرخه می رفتیم تا وجوهات را تقدیم امام کنیم.»

حاج اسدالله عسگراولادی نیز در دسته سرمایه داران عصرجدید قرار می گیرد هرچند که تاکید فراوانی بر سابقه تجارت پنج دهه یی خود دارد. اخوی او سال ها بعد بر مصدر وزارت بازرگانی قرار گرفت تا گفتار را به عمل بدل سازد. حبیب الله عسگراولادی می گوید؛ «در همان زمان خدمت آقای رجایی گفتم که بنده بدون نظر امام کاری انجام نمی دهم به همین دلیل خدمت ایشان رسیدیم و آقای رجایی خدمت امام گفتند قصد داریم عسگراولادی را به عنوان وزیر بازرگانی انتخاب کنیم، آیا این موضوع از نظر شما ایرادی ندارد. امام موافقت کردند و بنده هم از امام خواستم تا به فاصله هر دو هفته یک بار در مورد عملکرد بنده در وزارت بازرگانی نظر دهند.» او در دوران میرحسین موسوی دولت را برای همیشه ترک گفت و به وادی حکومت کوچ کرد تا همزمان هم پدر معنوی موتلفه لقب گیرد و هم مسوولیت در کمیته امداد امام خمینی را تجربه کند.

بازرگانان و بازاریان در سراسر روزهایی که حکومت اسلامی مشغول تعیین ایدئولوژی های خود بود تنها به گفتار روحانیون علاقه می ورزیدند و دیگران را مورد نکوهش قرار می دادند که «اخلاقی انقلابی ندارند».

آنها به غیر از حجره نشینان از هیچ گروهی حرف شنوی نداشتند حتی هنگامی که مهندس بازرگان در مجلس مشغول ادای خطابه یی بود که منجر به تجمع بازاریان مقابل در مجلس شد، تنها گفتار هاشمی رفسنجانی توانست آنها را پراکنده سازد.

سرمایه داران عصر جدید به هر اندازه با روحانیت پیوند خورده بودند به همان میزان از خطوط فکری دیگر دوری داشتند. روزنامه کیهان در بیست و پنجمین روز از مهرماه سال ۶۰ از قول مهندس بازرگان می نویسد؛ «هنوز از کرسی خطابه پایین نیامده، سیم های روابط عمومی مجلس به کمیته اصناف و بازار اتصال پیدا کرد و دو وانت جمعیت با پارچه های تعارف و تمنا برای تظاهرات طبیعی مردم به راه افتاد.»

افرادی که تا میانه های دهه ۵۰ در دسته طبقه حاکم قرار گرفته بودند، ناگاه با وقوع انقلاب حذف شده لقب گرفتند و حتی ترور آنهایی هم که به چوب فضای انقلابی نواخته نشده بودند، مانند احمد لاجوردی، هرچند توسط گروهک فرقانی که مغضوب حکومت بود انجام گرفت ولی به اندازه پیگیری حادثه نیز برای کسی اهمیت نداشت.

بازاریان از طریق نهادهای سیاسی تحت تملک خود در ارگان قدرت جایگاهی ساختند و نفوذی به دست آوردند که پس از ۲۸ سال به رغم تکذیب سیاست ورزان همچنان حفظ شده است. هاشمی رفسنجانی در روزشمار خاطرات خود در سال ۶۰ چنین پرده از روابط برمی دارد؛ «شب چند نفر از سران موتلفه به منزل آمدند و بیشتر محور گفت وگو حول تنگناهای کسبه و بازاریان بود که به دلیل سیاست های اقتصادی در تنگنا بودند.»

افرادی که عبدالخالقی از روسای جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار هجرت شان را چنین روایت می کند؛ «خیلی از بازاری های قدیمی که در موتلفه هم بودند یا فوت کرده اند یا به جایی خارج از بازار رفته اند ولی همچنان در بازار نفوذ دارند.»

روابط بازرگانان عصر جدید تنها به روحانیونی مانند هاشمی رفسنجانی خلاصه نمی شد و سایر راهوران انقلاب نیز به همان اندازه مورد توجه آنها بودند چه هنگامی که آیت الله مطهری هدف گلوله فرقانی ها قرار گرفت تنها کسی که در کنار او حضور داشت علی حاج طرخانی رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران بود. همچنین عبدالخالقی نقل می کند که روحانیونی مانند هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و مهدوی کنی بیشترین هواخواهان را میان طبقه بازاریان دارند مخصوصاً آنهایی که در بازار سنتی تهران کماکان تجارت می کنند.

اما شاید دیگر دوران پدرسالارها در اقتصاد ایران به پایان رسیده باشد که بازاریان کارکشته قدیمی هر روز یکی پس از دیگری خود را بازنشسته اعلام می کنند.

در نیمه های پایانی دهه هشتاد از لاجوردی و ضیایی علاقه مندان صادرکننده عمده پنبه و معروف به سلطان پنبه، احمد خیامی صاحب امتیاز فروشگاه های کوروش و بیمه آسیا، نمازی صاحب امتیاز کارخانه آجرسازی و نساجی و رشیدیان صاحب عمده بانک تعاون و توسعه و سلیمان وهاب زاده بنیانگذار جنرال موتورز در ایران خبری نیست. اصناف دیگر نمی توانند با تشکیل اتاقی در مقابل دولت ها قرار گیرند و مصدقی ها را حمایت کنند. اصناف حاشیه نشین شده اند و دیگر از بلورفروشان و اخوان رنگی باقی نمانده تا به حمایت مجلس بر دولت بشورند.

بهراد مهرجو


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.