سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

روی تخت روانکاو


روی تخت روانکاو

مروری بر روانکاوی لئونادرو داوینچی

«روی تخت روانکاو»

ـ مروری بر : روانکاوی لئونادرو داوینچی

ـ زیگموند فروید

ـ ترجمه پدرام راستی

ـ نشر ناهید ۱۳۸۷-- ۲۲۰۰نسخه -۱۸۰۰ تومان

بی شک دستاورد فروید در زمینه تفسیر ناخودآگاه، گامی اساسی در بازگشایی و تفسیر راز های پنهان آثار هنری به شمار می رود. خاصه وقتی که خود دست به بازگشایی سطوح متن و مولفی چون لئوناردو داوینچی بزند .گویی مفهوم نابغه هنر مند که طی دوران های متمادی یکی از ارکان اصلی خلق اثر هنری به شمار می رفت، به صورت یک دستور کار در لایه های زیرین تفسیر فروید افسون زدایی می شود. خود او در این مورد در آغاز فصل اول کتاب می نویسد : «(روانکاوی) از این که فاصله میان کمال افراد بزرگ و نقص امور پیش پا افتاده را از میان بردارد احساس خرسندی نمی کند ، ولی البته از این حقیقت هم نمی تواند چشم پوشی کند که تنها اموری شایسته فهمیدن اند که از طریق چنین افرادی درک شوند و همچنین بر این اعتقاد است که هیچ فردی آنقدر مهم و بزرگ نیست که از اینکه تابع قوانینی شود که یکسان بر اعمال عادی و غیر عادی حاکمند شرمزده گردد. ۱۳ص»

روانکاوی لئوناردو داوینچی به عنوان یکی از کلاسیک ترین و ماندگار ترین متون روانکاوی هنر و هنرمند بر پایه نظریه محوری فروید در مورد سرکوب و والایش (Sublimation)استوار است که بر مبنای آن هنرمند کسی است که بیشتر انرژی جنسی اش را به خیال پردازی تبدیل می کند. این کتاب به نوعی تحلیلی از روشنفکر، به مثابه یک تیپ یا نوع نیز به شمار می آید. فروید نه تنها می خواهد تابلوهای مشهوری چون مونالیزا را توضیح دهد بلکه بر آن است تا به خلاقیت علمی شگفت انگیز داوینچی نیز بپردازد و همان طور که انتظار می رود، دامنه تحلیل خود را به تجربه های دوران طفولیت داوینچی نیز تعمیم می دهد.

از سوی دیگر خوانش دقیق کتاب کوچک روانکاوی لئوناردو داوینچی به همان شکل که مترجم کتاب نیز در مقدمه بدان اشاره می کند یک وضعیت دوسویه را برای خواننده به بار می آورد چرا که :«هنگامی که شخصیتی برجسته به تحلیل فردی از سنخ خود از حیث شهرت می پردازد؛ خواننده نه تحلیلی یک جانبه،که تحلیلی دو سویه را در پیش روی دارد، نخست آنکه خود نویسنده بدان دست یازیده است و دیگر آنکه بر هر خواننده تیزبینی است که بمدد تحلیل موجود به ژرفای اندیشه ی تحلیل گر دست یابد.۱۱ص» پس کتاب داوینچی از این جهت که بازتاب دهنده بارقه های قابل تفسیر از حیات روانی مفسر خود نیز، هست اهمیتی مضاعف می یابد.

فروید که در وجود لئوناردو، یک پژوهنده جستجوگر، که هر گز هنرمند خلاق را رها نساخته می بیند، دلیل تغییر علاقه وی از هنر به علم را به فراخور افزایش سن ، عاملی موثر در ایجاد فاصله بین او و معاصرانش می داند و توجه خواننده را معطوف به زمان و شرایط سیاسی می کند که اقتدار کلیسا رفته رفته جای خود را به اقتدار فرهنگ باستانی می داد که تنها تحقیقات نظری را ارج می نهاد ، و در این شرایط داوینچی که رقیبی پیشگام و ارزشمند برای بیکن و کپرنیک بود کنار گذاشته می شود. هنگامی که او جسد انسان و اسب را کالبد شکافی می کرد ، و یا زمانی که نخستین ماشین پرنده را می ساخت و یا وقتی که به مطالعه تغذیه گیاهان و عکس العمل آنها در مقابل زهر می پرداخت، بالطبع از مفسران ارسطو دوری گزید و بیشتر خود را به کیمیاگران تحقیر شده نزدیک ساخت، و در آزمایشگاه های آنها بود که با تحقیقات آزمایشگاهی در آن زمان نامساعد، پناهی برای خود یافت. فروید با بررسی دقیق نقل قول ها، خود را آرام آرام از بیوگرافی داوینچی به سمت نقاط اصلی و مسئله ساز می لغزاند و در جایی با توجه به چند نقل قول تقریبا هم سو می نویسد «کندی در کار ، که از همان ابتدا در آثار لئوناردو مشهود بود دال بر وجود علائم خود بازداری در او و مقدمه ای برای کنار کشیدن از نقاشی بود که بعدها ظاهر شد.۲۰»

بخش اول کتاب که بیشتر پیرامون زندگی نامه هنرمند دور می زند، وضعیت فوق العاده مفسر را در خوانش تمام احتمالات و القاء نظریه اصلی خود در پی دارد، با توجه به این نکته که فروید به داوینچی از خلال نوشته هایی می نگرد که پیشایش، نشان عبور از دالانهای سانسور قرون حاکمیت کلیسا را بر چهره دارند.

همانطور که انتظار می رود در آغاز فصل دوم فروید دامنه تاویل خود را به یکی از رویاهای داوینچی، که در نوشته های او یافته محدود می کند چیزی که به صورت خاطره از سالهای آغازین، در حین نوشتن در مورد پرواز "کرکس" به ذهنش خطور کرده است. دستور کار فروید در ایجاد ارتباط با این رویا به گونه ایست که اولاً نشان دهد که این رویا نه صرفاً تصویری به جا مانده از کودکی، بلکه چیزی در ارتباط با امیال سرکوب شده لئوناردو در بزرگسالیست و این موضوع را با آوردن شرح روند تاریخنگاری سوژه به کرسی نشانده و نماد اصلی رویای داوینچی را در ایجاد ارتباط با یکی از سمبل های مصر باستان خوانش می کند: «این حقیقت وجود دارد که مصریان باستان در رمز نوشته های خود مادر را به شکل کرکسی ترسیم می کردند.همچنین مصریان الهه مادری را می پرستیدند که سری همچون کرکس داشت .۴۵ص». و کار تفسیر تا جایی پیش می رود که ما به این جملات می رسیم : جایگزینی مادر با کرکس نشان می دهد که کودک جای خالی پدر را احساس کرده،خود را با مادر تنها می یابد.

فرهاد اکبرزاده



همچنین مشاهده کنید