سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

آیا فقط «یه حبه قند» فیلمی ایرانی است


آیا فقط «یه حبه قند» فیلمی ایرانی است

نگاهی متفاوت به آخرین ساخته «رضا میرکریمی»

در همین ابتدا تکلیف را روشن کنم که «یه حبه قند» فیلم خوبی است، البته نمی‌توان شاهکاری دانست که بعضی از منتقدان آن را به فیلم‌های بزرگانی چون ولز، فورد، آنتونیونی و فلینی نسبت می‌دهند. بلکه در حد و اندازه سینمای ایران اثر استاندارد، حرفه‌ای و قابل دفاع است و مخصوصا در زمینه کارگردانی به نوعی پیشرفت تکنیکی و فرمی کم‌سابقه‌ای دست یافته که نمی‌توان امتیازات و توانایی‌های آن را انکار کرد و روی ارزش‌های درخشانش چشم بست. درواقع، همان چیزی است که از فیلمسازی باسابقه «رضا میرکریمی» انتظار می‌رود.

پس بحثی که مطرح است زیاد به خود فیلم و کارگردانش ربطی ندارد و بیشتر مربوط به حواشی می‌شود که پیرامون فیلم شکل گرفته و امیدوارم به حساب مخالف‌خوانی و غرض‌ورزی گذاشته نشود و کام شیرین طرفداران فیلم تلخ نشود. سئوالی که ذهن مرا به خود مشغول کرده این است که چرا همواره فیلم‌هایی مثل «یه حبه قند» با محتوای پرداختن به زندگی سنتی به عنوان نمایشی از زندگی ایرانی و نمونه‌ای از سینمای ملی مطرح می‌شوند؟ یعنی برای نمایش هویت و اصالت ایرانی شیوه‌ای از زندگی سنتی که بیشتر در گذشته رواج داشته، پیشنهاد می‌شود و تصویری که از آن می‌بینیم با نوعی حسرت و دریغ و ستایش همراه است که بطور غیر مستقیم به ما می‌گوید در گذشته چه روزگار شیرین و زیبایی داشتیم و چه آدم‌های خوب و باصفایی بودیم و الان چقدر از همه چیزهای دوست‌داشتنی دور شده‌ایم و خوبی‌هایمان را از دست داده‌ایم.

فیلمی مثل «یه حبه قند» هم می‌تواند نمایش‌دهنده بخشی از جامعه ایرانی و شیوه‌ای از زندگی مردمانمان باشد، همانطور که فیلم‌های دیگری مثل «هامون»، «کاغذ بی‌خط»، «شوکران»، «شب یلدا»، «نفس عمیق»، «بوتیک»، «درباره الی»، «پرسه در مه»، «تنها دوبار زندگی می‌کنیم» و «جدایی نادر از سیمین» هستند، اما هیچ‌کدام نمی‌توانند تمامیت جامعه ایران را نمایندگی کنند.

هر یک از ما همان‌قدر که ممکن است بخش‌هایی از شخصیت و سبک زندگی مان را در کاراکترهای («یه حبه قند») پیدا کنیم، می‌توانیم با حمید («هامون»)، رویا («کاغذ بی‌خط»)، سیما («شوکران») حامد («شب یلدا»)، کامران («نفس عمیق»)، اتی («بوتیک»)، سپیده («درباره الی»)، امین («پرسه در مه»)، سیامک («تنها دو بار زندگی می‌کنیم») و سیمین («جدایی نادر از سیمین») شباهت داشته باشیم. به نوشته خبرآنلاین؛ درست است که بسیاری از فیلم‌هایی که در سینمای ایران می‌بینیم چنان در فضایی جعلی و تصنعی به سر می‌برند که نه فقط با جامعه ایرانی بلکه با هیچ کجای دنیا نسبت و تعلق ندارند، اما این تاکیدی را که در آنونس‌های تبلیغاتی، گفت‌وگوها، نقدها و یادداشت‌های پیرامون فیلم «یه حبه قند» مبنی بر ایرانی بودن آن می‌بینیم، این برداشت را تداعی می‌کند که گویی فقط آن نحوه زندگی و سبک رفتار که در این فیلم مشاهده می‌کنیم، شامل فرهنگ و هویت و تعلقات ایرانی می‌شود.

من با این نوع زندگی سنتی که هنوز تاحدودی در قسمت‌هایی از مملکتمان حفظ شده مشکلی ندارم و به آن احترام می‌گذارم ولی با اینکه بخواهیم آن نوع زندگی را آرمانی نشان دهیم و روی معصومیت و سادگی جاری در آن در برابر تناقض‌ها و پیچیدگی‌های زندگی مدرن امروزی تاکید کنیم، مخالفم و پیشنهاد بازگشت و رجوع به آن را نوعی عقب‌گرد می‌دانم.

به نظرم همه مشکلاتی که امروز با آن سرو کار داشته‌ایم در گذشته هم درگیرش بوده‌ایم، فقط این روزها همه چیز پیچیده‌تر و دشوارتر شده است. سلیقه شخصی من این است که ترجیح می‌دهم برای به دست آوردن صفا و مهربانی و همدلی که نمی‌دانم واقعا تا این حدی که بعضی از فیلم‌ها روی آن تاکید می‌کنند در گذشته بوده یا نه، به سمت جلو بروم نه عقب. حتی اگر در این مسیر گاهی اشتباه کنم، بلغزم و زمین بخورم.