دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

ببری خان و كفترخان


ببری خان و كفترخان

در مواقعی كه مردم مورد ظلم و تعدی واقع می شدند كسی جرئت نمی كرد آن را به عرض شاه برساند, امیدشان از همه جا بریده بود, آخرین علاج آن بود كه به در خانه من می آمدند و من بدون ملاحظه از پسرهای شاه, یا ترس از شاهزادگان و صدراعظم های وقت, شكایت آنها را به عرض شاه می رساندم و از آنها رفع ظلم می كردم با شاه در این اواخر خیلی جسورانه حرف می زدم و هنگام عرض مطالب و شكایات ملاحظه هیچ كس و هیچ مقامی را نمی كردم

در مواقعی كه مردم مورد ظلم و تعدی واقع می شدند كسی جرئت نمی كرد آن را به عرض شاه برساند، امیدشان از همه جا بریده بود، آخرین علاج آن بود كه به در خانه من می آمدند و من بدون ملاحظه از پسرهای شاه، یا ترس از شاهزادگان و صدراعظم های وقت، شكایت آنها را به عرض شاه می رساندم و از آنها رفع ظلم می كردم.با شاه در این اواخر خیلی جسورانه حرف می زدم و هنگام عرض مطالب و شكایات ملاحظه هیچ كس و هیچ مقامی را نمی كردم. اما تا موقعی كه بچه بودم كمتر با شاه حرف می زدم. اگر به كسی ظلم می شد در خانه من می آمد و متحصن می شد و لله های من، یا امین اقدس، شكایات و عرایض آنها را بدون ملاحظه به شاه می رسانیدند. شاه هم خیلی مواظب بود و تعمد داشت كه اگر اتفاقی می افتد و كسی شكایتی دارد حتما به گوشش برسد، این بود كه هیچ كس از در خانه من مایوس و ناامید بیرون نمی رفت. تنقیدات مردم خیلی بی مورد بود، زیرا قبل از من شاه نسبت به یك گربه خیلی محبت می كرد كه اسم آن گربه “ببری خان“ بود، شاه این گربه را خیلی دوست داشت. آن هم سپردهٔ امین اقدس بود. پرستار و لله مخصوص داشت و از آبدارخانه شاه روزی یك جوجه كباب در قاب بند مخصوص می گذاردند كه سرش را هم آبدارباشی آن زمان مهر می كرد. آبدارباشی ابراهیم امین السلطان یا كس دیگری بود و برای ببری خان مثل شاه غذا می آورد. در سفرها هم برای گربه تخت روان مخصوص می گذارند و منزل به منزل او را همراه شاه می بردند، مشهدی رحیم فراش امین اقدس، لله گربه بود. از قراری كه شنیده ام گربه هم نسبت به شاه خیلی مانوس بود و شاه هم گربه را خیلی دوست می داشت.یك وقتی كه شاه ناخوش بود و گربه یكی از بچه هایش را بغل رختخواب شاه آورد و به زمین گذارده بود گربه بعد از چند دقیقه مرده بود و بعد حال شاه خوب شده و گفته بودند كه ببری خان بچه اش را آورده و دور سر شاه تصدق كرده است. ولی این مطلب دروغ است. چون گربه هر ساعت به ساعت جای بچه هایش را تغییر می دهد و شاید برحسب اتفاق همچو حادثه یی روی داده بود. شاید هم مردمان ساده لوح آن زمان چنین پنداشته اند و از روی سادگی بوده است. شاه گربه دیگری نیز داشته كه او را نیز بسیار دوست می داشته است. این گربه اسمش “كفترخان“ بوده است. این گربه هم كارهای بسیاری برای مردم انجام می داده و خیرش به خیلی ها رسیده است. هر وقت یكی از بستگان شاه، غلامبچه ها، كاركنان حرمخانه و غیره، كه انعام و خلعتی می خواستند یا شكایتی داشتند، آن را در عریضه یی نوشته و به گردن كفترخان آویزان می كردند.برای ببری خان نیز همینطور بود.


ببری خان و كفترخان
ناصرالدین شاه به اتفاق ملیجك و یكی از پیشخدمتان در یك شكارگاه

ببری خان و كفترخان
غلامعلی عزیز السلطان

روزنامه خاطرات عزیزالسلطان “ملیجك ثانی“

غلامعلی خان معروف به ملیجك و ملقب به عزیزالسلطان برادرزاده امینه اقدس یكی از زنان سوگلی ناصرالدین شاه و پسر میرزامحمدخان (ملیجك اول) است. غلامعلی در چند ماهگی مقرب درگاه شاهی شد و به قدری مورد محبت و توجه ناصرالدین شاه واقع شد كه وی را از فرزندانش هم بیشتر دوست می داشت به طوری كه در سفر سوم به اروپا او را همراه خود برد و اخترالدوله دخترش را نیز به عقد او درآورد.ملیجك پس از قتل ناصرالدین شاه عزت و ثروت خود را به تدریج از دست داد و میان او و دختر شاه هم متاركه شد و سرانجام كمی پیش از شهریور ۱۳۲۰ در سن ۶۳ سالگی درگذشت.

تهیه و تنظیم : مختار حدیدی