پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

به مناسبت سالروز میلاد خجسته حضرت اباالفضل (ع)


به مناسبت سالروز میلاد خجسته حضرت اباالفضل (ع)

حضرت علی (ع) گاهی قنداقه عباس خردسال را در آغوش می گرفت و آستین دست های کوچک او را بالا می‏ زد و بازوان او را می بوسید و اشک می‏ ریخت. روزی مادرش امّ البنین (س) که شاهد این صحنه بود، سبب …

حضرت علی (ع) گاهی قنداقه عباس خردسال را در آغوش می گرفت و آستین دست های کوچک او را بالا می‏ زد و بازوان او را می بوسید و اشک می‏ ریخت. روزی مادرش امّ البنین (س) که شاهد این صحنه بود، سبب گریه امام را پرسید. حضرت فرمود: «این دست ها در راه کمک و نصرت برادرش حسین، قطع خواهد شد؛ گریه من برای آن روز است.» با تولد عبّاس، خانه علی (ع) آمیخته ‏ای از غم و شادی شد؛ شادی برای این مولود خجسته و غم و اشک برای آینده‏ ای که برای این فرزند و دستان او در کربلا اتفاق خواهد افتاد.

تربیت در دامان معصومین (ع):

عبّاس در خانه علی (ع) و در دامان مادر با ایمان و وفادارش و‏‎ ‎در کنار حسن و حسین (علیهماالسلام) رشد کرد و از این دودمان پاک و عترت رسول (ص)،‏‎ ‎درس های بزرگ انسانیت و صداقت و اخلاق را فراگرفت. ‎

تربیت خاصّ امام علی (ع) بی شک، در شکل دادن به شخصیت فکری و‎ ‎روحی بارز و برجسته ایشان سهم عمده ای داشت و درک بالای او، ریشه در همین‎ ‎تربیت های والا داشت.‎ استعداد ذاتی و تربیت خانوادگی او سبب شد که در کمالات اخلاقی و‎ ‎معنوی، پا به پای رشد جسمی و نیرومندی عضلانی، پیش برود و جوانی کامل، ممتاز و‎ ‎شایسته گردد. او می دانست برای چه روزی عظیم، ذخیره شده است تا در یاری حجّت خدا،‎ ‎جان نثاری کند. او برای عاشورا به دنیا آمده بود.‎

مقام علمی سردار کربلا:

حضرت عباس (ع) در خانه ای زاده شد که جایگاه دانش و حکمت بود. آن جناب از محضر امیرمومنان(ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) اسرار الهی را آموخته و از دامان پر فیض آن بزرگواران بهره‌ها برده است.‏

مرحوم بیرجندی می نویسد: «عباس (ع) از اکابر و افاضل و فقیهان و عالمان اهل بیت، بلکه عالمی غیر متعلم بوده است.» مرحوم مقرم می نویسد: «در جایی که امیرالمؤمنین ، برخی از اصحاب خود را چنان پرورش می داد که به اسرار و رموز عالم هستی آگاه می شدند - چون حبیب بن مظاهر، میثم تمار، رشید و... - آیا معقول است که نور چشم و پاره جگر خود را از علوم خویش بی بهره گذارد؟ با اینکه قابلیت واستعداد وی از آنها بیشتر بود. لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد اینکه علم حضرت عباس (ع) وجدانی بوده، نقل شده است:همانا عباس بن علی در کودکی، علم را با شیرمکیده است. از این استعاره متوجه می‌شویم که ساقی کربلا از کودکی و حتی از زمان شیرخوارگی قابلیت فراگیری علوم، معارف و اسرار را داشته است.» علامه محقق، شیخ عبدالله ممقانی در کتاب نفیس تنقیح المقال، در مورد مقام علمی و معنوی ایشان گفته است: «آن جناب از فرزندان فقیه و فاضل ائمه (ع) و شخصیتی عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک طینت بود.‏»

شجاعت سردار کربلا:

اباالفضل (ع) از پدرش امیرمؤمنان (ع) شجاعت بنی‌هاشم و از مادرش شجاعت بنی کلاب را به ارث برده بود. او در جنگ صفین در کنار پدر و برادران بزرگوارش حضور داشت؛‎ ‎در یکی از روزهای نبرد صفین، نوجوانی از سپاه علی بیرون آمد که نقاب بر چهره داشت و از حرکات او نشانه‏ های شجاعت و هیبت و قدرت، هویدا بود. از سپاه شام کسی جرأت نکرد به میدان بیاید. همه ترسان و نگران، شاهد صحنه بودند. معاویه یکی از مردان سپاه خود به نام (ابن شعثاء) را دستور داد که به جنگ این نوجوان برود.آن شخص گفت: ای امیر!مردم مرا با هزار نفر برابر می ‏دانند، چگونه فرمان می ‏دهی که به جنگ این نوجوان بروم؟ هفت پسر دارم، یکی از آنان را می‏ فرستم تا او را بکشد. یکی از پسرانش را فرستاد، به دست جوان هاشمی کشته شد. دیگری را فرستاد، او هم کشته شد. همه پسرانش یک به یک به نبرد این شیر سپاه علی (ع) آمدند و او همه را از دم تیغ گذراند. ابن شعثاء خود به میدان آمد، در حالی که می گفت: ای جوان، همه پسرانم را کشتی، به خدا پدر و مادرت را به عزایت خواهم نشاند. حمله کرد و نبرد آغاز شد و ضرباتی میان آنان رد و بدل گشت. با یک ضربت کاری جوان، ابن ‏شعثاء به خاک افتاد و به پسرانش پیوست. همه حاضران شگفت زده شدند. امیرالمؤمنین (ع) او را نزد خود فراخواند، نقاب از چهره‏ اش کنار زد و پیشانی او را بوسید. دیدند که او قمر بنی هاشم، عباس بن علی (ع) است.‏‎ ‎

نیز آورده‏ اند در جنگ صفین، در مقطعی که سپاه معاویه بر آب مسلط شد و تشنگی، یاران علی (ع) را تهدید می‏ کرد، حضرت به یاران خود فرمان داد شریعه را باز کنند و جمعی را در رکاب حسین (ع) برای گشودن شریعه و بازپس گرفتن آب فرستاد. عباس بن علی (ع) هم در کنار برادرش یار و همرزم او بود.روز عاشورا چهارهزار تن را بر شریعه فرات گماشته بودند تا کسی نتواند وارد شریعه شود و آب بردارد. عباس (ع) به تنهایی وارد شریعه شد و گروه چندهزار نفری را پراکنده ساخت. به جهت شجاعت عباس (ع) بود که برایش امان نامه آوردند تا او را از برادرش جدا کنند اما او آن را رد نمود. ‏

عظمت عباس (ع) در نگاه ائمه (ع):

ایمان و بصیرت و وفای عباس، آن چنان مشهور و زبانزد بود که امامان شیعه پیوسته از آن یاد می‌‏کردند و او را به عنوان یک انسان والا و الگو می‌‏ستودند. امام سجاد (ع) روزی به چهره فرزند حضرت اباالفضل(ع) نگاه کرد و گریست.

آن‌گاه فرمود: «هیچ روزی برای پیامبر(ص) سخت‌‌تر از روز اُحد نگذشت. در آن روز، عمویش حضرت حمزه که شیر دلاور خدا و رسول (ص) بود به شهادت رسید. بر حسین بن علی (ع) هم روزی سخت ‏تر از عاشورا نگذشت که در محاصره سی ‏هزار سپاه دشمن قرار گرفته بود و آنان می‌‏پنداشتند که با کشتن فرزند پیامبر (ص)، به خداوند نزدیک می‏ شوند و سرانجام، بی ‏آنکه به نصایح و خیرخواهی‌های سیدالشهداء (ع) گوش دهند، او را به شهادت رساندند‏‎ .‎آن‌گاه در یادآوری فداکاری و عظمت روحی عباس (ع) فرمود: خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکاری کرد و از جان خود گذشت. چنان فداکاری کرد که دو دستش قطع شد.

خداوند نیز به او همانند جعفر بن ابی ‏طالب در مقابل آن دو دست قطع شده، دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرواز می ‏کند. عباس نزد خداوند، مقام و منزلتی دارد بس بزرگ که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه می‏ خورند و رشک می‏ برند.»‏‎ ‎

بصیرت و شناخت عمیق و پایبندی استوار به حق و ولایت و راه خدا از ویژگی های آن حضرت بود.‏ ‏در ستایشی که امام صادق (ع) از او کرده است بر این اوصاف او انگشت نهاده و به‏ عنوان ارزش‏های متبلور در وجود عبّاس، یاد کرده است:

«عموی ما عباس، دارای بصیرتی نافذ و ایمانی استوار بود. همراه با اباعبدالله جهاد کرد و آزمایش خوبی داد و به شهادت رسید.» امام سجاد (ع) وقتی برای دفن بدن امام حسین (ع) آمد، خود را روی بدن عمو انداخت، بر او گریست و بدنش را دفن نمود.

این بیانگر آن است که پیکر مطهر عباس(ع) را سزاوار نبود کس دیگری غیر از معصوم(ع)، دفن نماید.‏

سید عیسی موسوی‏

کارشناس فقه ومعارف اسلامی