یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
وقتی صورتک ها می افتند
● نگاهی به نمایش کوری به کارگردانی منیژه محامدی؛ نوشته محمد اسکندری با برداشتی آزاد از رمان «کوری» اثر ژوزه ساراماگو.
فرهنگستان سوئد هنگام اعلام اهدای جایزه نوبل ۱۹۹۸ به ژوزه ساراماگو ، عنوان کرد:« آثار ساراماگو با تمثیلهای ملهم از تخیل و شفقت و طعنه، ما را بی وقفه وادار به ادراک یک واقعیت فرار و مبهم میکند.»
آنها که آثار این نویسنده، به خصوص رمان «کوری» را خواندهاند شاید راحتتر فضای این واقعیت فرار را کشف کرده باشند. ساراماگو در این اثر با خلق موقعیتی انسانی، وجود آدمها را به چالش میکشد و علاوه بر آن بر شرایطی استعاری اشاره میکند. از آن جا که نمایش کوری با برداشتی آزاد از این رمان به صحنه رفته است گریزی نمیماند جز این که این شرایط را در خود نمایش اجرا شده بررسی کنیم.
خلق بسیاری از فضاهای داستانی در تاریخ ادبیات و نمایش مدیون به وجود آوردن شرایط خاص است؛ بحرانهایی اجتماعی یا سیاسیای که در آن عکسالعمل انسانها، دستمایه کار نویسنده قرار میگیرند و حکایت را به پیش میبرند. این ترفند میتواند با رویکردهای مختلف سیاسی، اجتماعی، روانشناختی و... معانی مختلفی به خود بگیرد و برداشتهای متفاوتی از آن افاده شود از این رو چنین شرایطی متن را تاویل پذیرتر کرده و به عمق آن میافزاید؛ خصوصا این که تمام زندگی ما توأم با شرایط است و بنا به اندیشهای، ماهیت ما را تحت شعاع خود قرار میدهد. از نمونههای مهم چنین آثاری میتوان به «طاعون» کامو اشاره کرد که در آن با قرار دادن انسانها در شهری قرنطینه شده بر اثر طاعون، به شکلی ضمنی، پرسشی فلسفی به میان کشیده میشود؛ چنان که در نمایش کوری نوشته محمد اسکندری نیز وجوه اجتماعی و سیاسی اثر پررنگتر شده و از این خلق موقعیت، به نفع پرسشهایی جدید سود برده شده است.
در نمایش کوری ما با گروهی انسان مواجهایم که به علت ابتلا به اپیدمی کوری در مکانی شبیه انبار یک کارخانه توسط نیروهای دولتی محبوس شدهاند. ظاهرا این امر برای جلوگیری از سرایت دیگر افراد جامعه صورت گرفته است اما شرایط سخت و غیر انسانی که نیازهای اولیه آنها در آن به سختی برآورده میشود به این شرایط ابعادی تازه میبخشد.
حکایت انسان گرفتار آمده در دام شرایط، خواه نا خواه تعلیق به همراه دارد و این تعلیق است که نمایش را جذاب و پر کشش میکند؛ این که بدانیم این انسانها به چه دلیل در این مکان گرفتار آمدهاند یا چه بر سرشان خواهد آمد موضوعی است که تماشاگر را تا انتها همراه خود میکشد. خوشبختانه ریتم نسبتا مناسب این نمایش جز در برخی دیاگوگهای تکراری موجب میشود تا مخاطب کمتر احساس ملال کند؛ خصوصا ورود به موقع شخصیتهای جدید به این امر بسیار کمک کرده است.
شخصیتهای این نمایش دچار نوع خاصی از کوری هستند که آن را کوری سفید یا به قول خود نه كوری سیاه و تاریك كه كوری سفید و تابناك مینامند. تاکید بر این موضوع میتواند خود کنایه از نوع خاصی از بیخبری باشد. در ادبیات ما عموما کور بودن با نا آگاهی و جهل یکی دانسته شده است (نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی) اما اشاره به کوری سفید همانطور که یکی از شخصیتهای نمایش تشبیه میکند چون افتادن در ظرفی پر از شیر، خود میتواند نقدی بر جهان امروز باشد.
اگر در گذشته بیاطلاعی موجب تیره بختی و فلاکت بود امروز گرفتار آمدن در خوشیهای سطحی و رفاهزدگی (آن چنان که در پایان نمایش تکرارش را میبینیم) موجب غفلت و بیخبری است به نحوی که نه تنها از دیگران بلکه از خویشتن خویش نیز غافل میمانیم. در متن کتاب در گفت و گویی آمده: « چرا ما كور شدیم، نمیدانم ،شاید روزی بفهمیم، میخواهی عقیده مرا بدانی ، بله ، بگو ، فكر نمیكنم ما كور شدیم ، فكر میكنم ما كور هستیم، كور اما بینا، كورهایی كه میتوانند ببینند اما نمیبینند.» متاسفانه این جملات که به خودی خود شعاری هستند در نمایش به نحو فزایندهای با غلظت بیشتری اجرا شده است. همسر دکتر در یک مونولوگ رو به تماشاگر، ما را با این جملات اندرز باران میکند و این سخن را نیز به آن میافراید: «وقتی میتوانی ببینی، نگاه کن. وقتی میتوانی نگاه کنی، رعایت کن.»
در بین افراد نمایش تنها کسی که بیناییاش را از دست نداده همسر دکتر است که به خاطر همراهی با شوهرش وانمود به کوری میکند. گره بینا بودن او خیلی زود برای تماشاچی باز میشود و این شاید به این خاطر باشد که خواسته شده بیش از این که مخاطب درگیر ماجرا شود، به موقعیت گرفتار آمدهی آدمها تمرکز کند چرا که به نظر میرسد این نمایش بیش از آن که تئاتر شخصیت باشد، تئاتر موقعیت است.
در نمایش کوری، ما با اشخصاص مختلفی مواجه میشویم که بنا به خاستگاههای اجتماعیشان رفتارهای متفاوتی از خود بروز میدهند اما با این وجود در شرایط سخت عکس العملهای مشابه دارند. تنها فردی که به مثابه وجدان بیدار جمع حضور دارد و گروه را راهبری میکند تا سرانجام از آن مخمصه نجات یابند، همسر دکتر است که به دلیل نامعلومی بینایش را حفظ کرده است. حتی خود دکتر که در ابتدا فرد موجهای جلوه میکند در طول نمایش با برداشته شدن صورتک ها خصلت حقیقی و حقیر خود را به نمایش میگذارد.
در گروه اول، افرادی که وارد جمع میشوند به جز دکتر و همسرش مرد یک چشم عیاش و بیمسئولیتی دیده میشود که در آن شرایط نیز دست از مال دنیا بر نمیدارد، دزد هیزی وجود دارد که به خاطر دست درازی به دختر خارجی که ظاهرا پرستار بچه است زخمی و سرانجام توسط نگهبانان کشته میشود و.... اعمال این شخصیتها بیانگر آن است که در شرایط دشوار به جای آن که این نابینایان به یاری هم بشتابند تا شرایط را پشت سر بگذارند بیشتر درصدد آسایش و یا استفاده بیشتر از همان حداقلها هستند و این شاید تاکیدی براین نکته باشد که وجود دست کم یک فرد بینا لازم است تا جمعی کور بتوانند به رهایی دست یابند.
در گروه دومی که وارد صحنه می شوند با زنی به عنوان کارگر هتل مواجه میشویم که ظاهرا به همسرش خیانت میکند، هنرپیشهای رمانتیک، پیرمردی فرتوت و پلیسی بیمصرف و بلوفزن که همه آنها نیز به این اپیدمی مبتلا شدهاند. هر چه نمایش پیش میرود شخصیتپردازی این آدمهای تازه وارد کمرنگتر میشود چنان که در گروه سوم، وجود افراد چندان در روند نمایش تاثیرگذار نیست و بیشتر نقش حاشیهای و حفظ اتمسفر نمایش را ایفا میکنند تا آن جا که نقش پسر و دختر دانشجو و دوقلوهای به هم چسبیده چیزی در حد دکور صحنه باقی میماند.
علاوه بر پایان شتابزده که گویی خواسته باشند سر و ته آن را به نحوی جمع کنند اشکالات داستانی نیز در این نمایش تماشاگر دقیق را میآزارد. از جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
در آغاز نمایش میبینیم که دکتر با موبایلش با پزشک همکارش صحبت میکند و راجع به نوع این بیماری به بحث میپردازد اما در طول نمایش با توجه به احتیاج به ارتباط با دنیای بیرون، تلاشی برای امتحان مجدد آن از خود نشان نمیدهد.
در داستان ساراماگو ذکر شده است که بیماری به نگهبانان و سربازان محافظ قرنطینه سرایت میکند و آنها نیز نابینا میشوند از این رو راهزنان و اشرار با در دست گرفتن اوضاع و منابع غذایی به باج خواهی از نابینایان میپردازند اما در این نمایش هیچ توضیح منطقی برای ورود به منطقه ممنوعه توسط این افراد داده نمیشود و یکباره با دو فرد مسلح مواجه میشویم که در صدد سوء استفاده مالی و جنسی از افراد محبوساند بدون این که بدانیم اینها چگونه توانستهاند وارد شوند.
وجود اشکالاتی از این دست علی رغم بازیهای نسبتا خوب و میزانسنهای قابل قبول، بار دیگر یاد آور این نکته است که تئاتر ما بیش از هرچیز از نبود متن خوب رنج میبرد و گاه حتی در بازنویسی یک نوشته خوب خارجی توفیق چندانی نمییابد. هر چند اجرای چنین نمایش بزرگی در شرایط فعلی، با توجه به این که بدون این که وارد عرصه ابتذال و ساده انگاری شود توانسته مردم را راضی نگه دارد، خود اتفاق میمون و مبارکی است که به نوعی، موفقیت نیزمحسوب میشود.
بهنام ناصح
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
حسین امیرعبداللهیان مصر سازمان همکاری اسلامی دولت امیرعبداللهیان سیستان و بلوچستان انتخابات جنگ مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم حجاب مجلس
تهران سیل شهرداری تهران هواشناسی بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی یسنا آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی یارانه تورم خودرو قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا مسکن دلار بازار خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان
تلویزیون صدا و سیما مسعود اسکویی مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
غزه رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین جنگ غزه آمریکا اوکراین انگلیس یمن نوار غزه ایالات متحده آمریکا جنگ اوکراین
فوتبال رئال مادرید پرسپولیس استقلال سپاهان لیگ برتر بازی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
اینستاگرام اپل ناسا عکاسی تبلیغات گوگل کولر
کبد چرب