یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
دو ویژگی عمده روسیه
![دو ویژگی عمده روسیه](/web/imgs/16/119/h25zg1.jpeg)
رفتار داخلی و بینالمللی رهبران روسیه، ولادیمیر پوتین و دمیتری مدودف، در طول هشت سال ریاست اولی و حدود یک سال فرمانروایی دومی، نشان از این دارد که این کشور همچنان دو ویژگی منحصربهفرد که در طول قرنها حکمرانی تزارها و کمونیستها برخوردار بوده است را دارا میباشد. در طول قرن نوزدهم، روسیه به عنوان «بیمار اروپا» مطرح بود.
اقتصاد فئودالیته، فقدان حقوق فردی در گستره کشور و از همه مهمتر استبداد فراگیر، مقولههای حیاتبخش این بیماری بودند. البته این ویژگیهایی بود که روسیه از همان روزهای آغازین شکلگیری اولیه در اوایل قرن یازدهم در سنپترزبورگ به نمایش گذاشت.
اما در قرن نوزدهم این تمایزات بیش از همیشه به چشم آمد چراکه در بسیاری از نقاط اروپا بالاخص در کشورهای قدرتمند غرب اروپا، ساختار اقتصادی فئودالیته، گفتن حقوق طبیعی انسانها، اقتدارگرایی حکومتها عملا به پایان رسیده بود.
در حالیکه روسیه تزاری به عنوان یک قدرت اروپایی عملا در مقوله حقوق، اقتصاد و سیاست کاملا در مسیری متفاوت سیر میکرد، در دوران کمونیستی هم نشان تمایز این کشور از دیگر ممالک قدرتمند قاره فراوان بود. شوروی ساختار سیاسی استبدادی تزاری را ماهیت علمی بخشید و چارچوبی توتالیتر شکل گرفت که در طول تاریخ بشری از نقطهنظر قدرت تاثیرگذار در تمامی اشکال زندگی مردم کشور بینظیر بود. ساختار اقتصادی ماهیت برنامهریزی صنعتی پیدا کرد که در طول حیات بشری از نظر میزان دخالت حکومت در شکل دادن به خواستها و نیازهای اقتصادی مردم کشور و از سویی دیگر در مسوولیت برآوردن تقاضاهای اقتصادی مردم رقیبی را نداشته است.
در رابطه با میزان حقوق طبیعی که مردم باید آن را تجربه میکردند حکومت حاکم بر شوروی کمترین را در طول تاریخ ۱۰ قرن حضور کشور در نقشه اروپا برای مردم امکانپذیر نمود. با توجه به این واقعیات است که باید گفت روسیه در حیطه داخلی همچنان برخوردار از یک حکومت اقتدارگراست. هرچند که مردم در انتخابات شرکت و رهبران را انتخاب میکنند اما ذهنیت و معیارهایی که براساس آن مردم به حکومت نگاه میکنند و منطقی که براساس آن حکومت روابط خود را با جامعه مدنی تنظیم میکند کاملا اقتدارگرایانه و فردستیز است.
اکثریت قریب به اتفاق مردم روسیه و ساختار حکومت در این جامعه، اقتدارگرایی را طبیعی فرض میکنند و آن را در تعارض با منافع مردم و حکومت نمییابند، از نظر آنان اقتدارگرایی جریان طبیعی امور است. با توجه به این نگرش حاکم در بین تودهها و نخبگان روسی است که متوجه میشویم چرا افکار و اندیشههای لیبرال سنتی در روسیه ریشه نگرفت و اینکه چرا افکار و اندیشههای دولت رفاهی که شاخصه اروپا در طول دهههای اخیر است هیچگاه جایگاهی به مفهوم لیبرال آن در روسیه نیافت.
الکساندر شولژنیتسین که به تنهایی به عنوان یک غول ادبی نقش تعیینکننده از طریق کتاب مجمعالجزایر گولاک در سقوط ارزشی و هنجاری نظام کمونیستی شوروی بازی کرد، جایگزینی را ترسیم کرد که هرچند از نظر ارزشی کاملا در تعارض با کمونیسم بود ولیکن ماهیتا اقتدارگرا بود.
مردم روسیه به لحاظ تاریخی استعداد فزایندهای برای همآغوشی با ارزشهای اقتدارگرا و رفتار استبدادی دارند و به همین روی هم است که استالین همچنان محبوب در روسیه است و ولادیمیر پوتین یکی از برترین چهرههای سیاسی در کشور محسوب میشود. او به مانند استالین مخالفان داخلی را که خواهان استقلال بودند به دروازه مرگ هدایت کرد و مخالفان داخلی سیاسی را نیز کاملا به تبعید داخلی مجبور کرد. در حیطه خارجی کشور روسیه نشان داده است که همچنان اعتقاد به استفاده از زور و نیروی نظامی برای جلب دوستی کشورهای دیگر و تنبیه کشورهای مخالف دارد.
روسیه برای اینکه اوکراین متوجه شود که نباید نگاه را به سوی غرب متوجه کند در میانه سرمای زمستان لولههای انرژی را به این کشور مسدود کرد و از فرستادن نفت و گاز به این کشور به بهانه ضرورت افزایش قیمت خودداری کرد، با توجه به وسعت سرزمین اوکراین و ظرفیتهای جمعیتی و نظامی این کشور، روسیه صلاح دید که فقط از ظرفیتهای انرژی خود برای تنبیه استفاده کند. در حالیکه کشورهای بزرگ اروپایی از قبیل فرانسه، انگلستان و آلمان با توجه به توان هنجاری و قدرت نهادی که سمبل آن اتحادیه اروپاست سعی در جلب دوستان دارند، روسها همچنان زور نشان دادن را بهترین روش میدانند. حمله روسیه به کشور گرجستان به بهانه دفاع از مناطق استقلالطلب نشان داد روسها استفاده از قدرت نظامی را همچنان معتبر میدانند برای اینکه در منطقه برای خود منطقه نفوذ ایجاد کنند.
البته در بسیاری از کشورهای اروپایی، کمونیستهای سابق یا طرفداران کمونیسم در کسوتهای دیگر صحبت از تحریک به وسیله کشور گرجستان میکنند ولیکن براساس حقوق طبیعی ملل، کشور روسیه دارای هیچگونه حقی نیست که بخواهد به کشوری دیگر حمله کند به بهانه اینکه از اعمال حاکمیت آن کشور جلوگیری کند. این مشکل میبایستی از طریق مراجعه به قوانین بینالمللی حل شود. استبداد در صحنه داخلی و برجستگی زبان زور در صحنه خارجی دو ویژگیای هستند که روسها در طول قرنها آن را همیشه مطلوب دانستهاند و از نمایش آن ابایی نداشتهاند. به همین روی میبایستی در آِینده هم جز این انتظاری در صحنه داخلی و خارجی نداشت.
دکتر حسین دهشیار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست