یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
پایداری واقعیت
راه ورود به مجموعه با « شیرینی وارد میشویم»، نوشته فریبا حاجدایی که به تازگی از سوی نشر «فراسخن» منتشر شده، در اولین جملههای داستانهای مجموعه آشکار شده است.
در همه این جملهها با اتفاقاتی روبهرو هستیم که قرار است در ادامه داستانها روایت شوند. نویسنده حالا قلم به دست گرفته و راویانی را خلق کرده که هم قصه میگویند، هم به خاطراتشان پناه میبرند، هم گزارش میدهند و البته در قالب داستانهایی منطبق با الگوهای واقعگرا، به مضمونهایی از تضاد و تناقضات اجتماعی، عشق، تنهایی، بحران هویت، دلمشغولیهای فیزیکی و ذهنی زندگی و ناگزیری تحمل روزمرگی میپردازند.
شاید این اثر واقعگرا از واقعیتهای موجود یا تجربههای از سرگذراندهشده نشأت گرفته باشد، اما در پرداخت ادبی خود دیگر واقعیت محض نیست بلکه نوعی انعکاس واقعیت است. یازده داستان از سیزده داستان این مجموعه از زبان راوی اول شخص روایت شدهاند، که به گمان من دغدغه نویسنده برای بیان خود و تفسیر او از آنچه در جهان اطرافش میگذرد، به خوبی نمایان است. نویسنده قصهگوی خوبی است و داستانها به دلیل قوت نقل خوشخوان هستند. داستانها بیش از آنکه به برجسته کردن شخصیتها بپردازند عمل و کنش داستانی در خود دارند و شخصیتها تا آنجا ساخته و پرداخته میشوند که کنش و حادثه به آن نیاز دارد. ۱۰ داستان این مجموعه عادی و واقعگرایانه شروع میشوند و از واقعیت روزمره فاصله نمیگیرند. حوادثی در آنها رخ میدهد که نشانی از تفاوت سطح واقعیت ندارند و از نظر کیفیت روایت، زبان و فضا در یک سطح هستند. تنها در چهار داستان است که الگوهای واقعگرایی با خیال و عنصر رویا درهم میآمیزند و تلاشی برای دورشدن از واقعگرایی و پرداختی ذهنی در مسئلهای عینی که نشانگر غلبه ذهن بر کنش داستانی است صورت گرفته است. داستانها، حتی آنها که شخصیت راوی یا شخصیت محوری آن زن نیست، از غلبهای زنانه برخوردارند که نشانی از قلم زنانه و زنانهنویسی دارد. فاصله زمانی اتفاقات داستانها خیلی وسیع نیست و زمانی مثلا به اندازه گذر سال یا ظهور نسل را دربرنمیگیرد. نویسنده زمان را در هر داستان معین و محدود کرده و به این ترتیب گسست و حفرهای که باعث سردرگمی خواننده شود، در داستانها ایجاد نشده است.
برعکس، به علت تاکیدی که داستانها بر کنش و عمل دارند و توصیف خاص و عمدهای هم وجود ندارد، داستانها از تحرک خوبی برخوردارند و حوصله خواننده را سرنمیبرند. داستانها خیلی فشرده و درهم که نیاز به تأمل و تفسیرخواننده پس از خوانش داشته باشند، روایت نمیشوند. چون بار اطلاعاتی آنها انبوه نیست و در ظرف معینی جا گرفتهاند. رخداد اضافی و فرعی هم در آنها گنجانده نشده. این عامل به موجز بودن داستانها و ساختاردهی منسجم و یکدست آنها کمک میکند. سیر حرکت زمان در اغلب داستانها خطی است. در روایت آن داستانها هم که دچار رفت وبرگشت زمانی هستند، حضور گذشته در حال پیداست که میتوان این داستانها را نوعی حکایت روایت مدرن دانست. راویها ریزنگاری و جزءپردازی زیادی ندارند، چون زمان گسترده و اتفاق گستردهای ندارند که این امر داستانها را از ضرباهنگ مناسبی برخوردار میکند و شتاب و عجلهای هم در پایان نشان نمیدهد و به روایت محوری واحد و اختصاصیافته هر داستان به یک مضمون واحد کمک میکند. در طرح اغلب داستانهای مجموعه، یک عامل پیشبرنده یعنی تقابل دو مضمون بهچشم میخورد.
دو وجه این تقابل یعنی عشق و بیعشقی، حال و گذشته، مرگ و بیمرگی و واقعیت و فراواقعیت یا راه به جایی نمیبرند و همانطور که هست باقی میمانند با به شدت و صرفا در زبان داستانها والبته به دلیل رجحان و برتری و قوت زبان روایت، نمود پیدا میکنند. داستانهای مجموعه، بنا بر اتفاقاتی که در آنها رخ میدهند، هویت مکانی دارند. این هویت مکانی، فضای بزرگ و عمومی شهری است، که البته شاخص و برجسته، مثلا دربرگیرنده شهری معین که نامی هم از آن برده نمیشود یا مکان شناختهشده و بخصوصی در شهر نیست. بلکه حال و هوای داستانها در فضای کوچک داخل شهرها یعنی آپارتمانها میگذرد. یکی دیگر از نکتههای قابل تأمل داستانها، به گمان من نقطه قوت و شاخصترین آنها، به خدمت گرفتن زبان بیتکلف و روان و سرراست داستانهاست. اگرچه داستانها بر محور کنش و عمل تاکید دارند، اما زبان گفتاری روایت مانع بروز سکون در داستانها میشود و به پیشبرد وحرکت رو به جلوی عمل داستانی کمک میکند. به گمان من آنچه این دو وجه را در دو کفه برابر هم میگذارد، بهکارگیری و استفاده از اصطلاحات روزمره و ضربالمثلهای رایج در زبان نزدیک به گفتار روایتهاست. زبانی که نشان از آگاهی نویسنده نسبت به دریافت، انعکاس و کاربرد کنایهها و اصطلاحات در زبان جاری و در کل پنداشت فرهنگی مردم و روزگار خود دارد. این وسط چون نویسنده صرفا در پی زورآزمایی و جدال با زبان برنمیآید و خود را در بند و حصار زبان قرار نمیدهد، بنابراین داستانها و مضمونهای آنها از متن به حاشیه رانده نمیشوند و مخاطب هم مانند راویان داستانها در خوانش داستانها سرگردان نمیشوند و به دنبال تأویلی از پس آن برنمیآیند. همچنین دوست دارم اشاره کوچکی هم به بازیهای زبانی که گاهی نویسنده برای بیان حالتی، درک احساسی یا انجام کاری به کار میگیرد بکنم. به گمان من چون زبان و بخصوص زبان گفتاری مانند موجودی زنده به حیات خود ادامه میدهد، من این حرکت و گرایش را نشانی از اختراع و نوآوری نویسنده در حیطه زبان و گفتار میدانم که شاید به این زودیها مقبولیت پیدا نکند اما به هر حال و در جای خود باارزش است و در پایان مطمئنم که بعد از « با شیرینی وارد میشویم» میتوان و باید در انتظار آثار بعدی حاجدایی، بخصوص در زمانهای که در انتظار هیچ چیز نیستیم، نشست.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست