چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
میان بر روزهای دشوار
سایت اینترنتی یک روزنامه دولتی بهتازگی عکسهایی از کارگران فصلی استان کرمان را در حال استعمال مواد مخدر منتشر کرده و در حاشیه عکسها هم به نیروی انتظامی نهیب زده که چرا این جماعت را از جلوی چشم ما جمع نمیکنید؟ به ما دخلی ندارد روزنامهای که با بودجه اداره میشود، برای جلب ترحم «بزرگتر محل»، مثل عجوزهها خنج به صورت میکشد. شأن «خبرچینی» آنها هم موضوعی نیست که نویسندگان این صفحه را به صرافت تلف کردن وقت مخاطبانشان بیندازد. هرچند که این روزنامه پا را از خبرچینی نرمال فراتر گذاشته و برای دستگیری آسانتر این کارگران، عکسها را بدون هیچ تلاشی برای مخفی نگاه داشتن چهرهها منتشر کرده است تا علاوه بر نیروی انتظامی، دوستان و آشنایان و خانوادههایشان هم آنان را بشناسند. اما نکته قابل تامل در این ماجرا برای من این قسمت از متن این روزنامه بود: «راستی گمان میکردید در کشوری که قانون اساسیاش استعمال مواد مخدر را جرم میداند، «کارگران» در فضای عمومی و آزادانه این چنین از کشیدن مواد مخدر سر خوش شوند!!؟»
به واژه «سرخوش» در نقلقول دقت کنید. این روزنامه تصور میکند کارگرانی که عکس چهرههایشان را منتشر کرده برای خوشگذرانی از مواد مخدر استفاده میکنند. سوال اینجاست که چطور آدمی که لابد توی فریزر زندگی نکرده و احتمالا به سن قانونی رسیده و شاید در تمام این سالها بین مردم زندگی کرده باشد، میتواند چنین تصور کودکانهای از انگیزههای استعمال مواد مخدر توسط بخشی از کارگران داشته باشد؟ احتمالا مقداری از گناه پدید آمدن و استمرار این نگاه کودکانه به دوش ما (نویسندگان کارگری) است که به دلیل مصلحتاندیشی یا ترس نخواستهایم واقعیت را آنگونه که هست، لخت تصویر کنیم و توی صورت مسببانش بکوبیم. این نگرانی و ترس هم البته هیچوقت از انصاف به دور نبوده است. در حکم نمونه شخصا علاقهای ندارم با نمایش زوایای پنهان زندگی اقلیت ناچیزی از کارگران، باعث غلیان احساسات طبقهای شوم که قدرت خرید یک روزنامه ۳۰۰تومانی را دارد. از آن بدتر اگر نمایش این تصویر باعث تعمیم یافتن آن به تمامی کارگران و آزردگی اکثریت جامعه کارگری شود که بدون استفاده از مواد مخدر در سختترین شرایط کار میکنند تا حداقلهای یک زندگی شرافتمندانه را برای خانوادههایشان مهیا کنند، قطعا نمیتوانم حسابم را با خودم تسویه کنم. پس به این دلیل هنگام نوشتن گزارشهای کارگری فصل مربوط به انگیزههای مصرف مواد مخدر در شغلهای مختلف را سانسور میکردم.
اما حالا با انتشار این عکسها در روزنامهای دولتی که علاوه بر کارگران فصلی استان کرمان، تمامی جامعه کارگری را نشانه گرفته است، وظیفه داریم با توصیف شرایط کار در بعضی مشاغل در حکم نمونه به انگیزههای مصرف مواد مخدر برای تعدادی از کارگران بپردازیم. شاید که این توصیف، ادای احترامی شود به اکثریت کارگرانی که دقیقا با همین شرایط مجبور به کارکردن هستند و انگیزههایی با همین قدرت برای استعمال مواد مخدر دارند اما هیچگاه به سراغش نمیروند.
● ماراتن زندگی
خانوادههایی که اواسط بهار برای کار کردن در کورهپزخانهها از روستاها به حاشیه شهرهای بزرگ میآیند تنها تا اواسط پاییز که آفتاب هنوز رمق خشک کردن خشتهایی که قالب میزنند را دارد، فرصت دارند آنقدر کار کنند که بتوانند بخشی از دستمزدشان را برای شش ماه سرد سال پسانداز کنند. طبیعی است که اگر در روستاهای محل سکونت آنان کاری بود یا میشد کشاورزی کرد اساسا لازم نبود تا تمامی خانواده از کوچک و بزرگ مهاجرت کنند و شش ماه در کپرها و آلونکها زندگی کنند و روزانه ۱۲ تا ۱۶ ساعت هم کار کنند. شش ماه گرم سال برای آنان ماراتن زندگی است، تمامی اعضای خانواده از بچههای پنج - ششساله تا پیرمردان و پیرزنان ۸۰-۷۰ ساله میدانند که اگر در این شش ماه گرم به اندازه کافی درآمد نداشته باشند تا بتوانند علاوه بر هزینههای جاری مبلغی را پسانداز کنند، در شش ماه سرد سال که به روستا باز میگردند چیزی برای خوردن نخواهند داشت. به این دلیل است که هر روز ساعت سه بامداد بیدار میشوند و کار را آغاز میکنند، پدر و مادرها خشتها را قالب میزنند و بچهها آنها را جابهجا میکنند و کنار هم میچینند، حوالی ساعت هفت برای صبحانه یا آنچه خودشان «ناشتایی» میگویند نیم ساعت کار را تعطیل میکنند و سپس تا وقت ناهار به کارشان ادامه میدهند. پس از ناهار هم معمولا تا غروب آفتاب کار میکنند و بعد به آلونکهای سه در چهار متری که توسط کارفرما در اختیارشان قرار میگیرد باز میگردند و شام میخورند و خواب که نه، بیهوش میشوند تا ساعت سه صبح و صدای کوبیده شدن درهای فلزی آلونکها...
این شرایط عادی کار کردن این خانوادهها در کورهپزخانههاست اما هر چه روزها بیشتر میگذرند و آنان را به فصل سرد سال و خط پایان نزدیکتر میکنند ریتم کار تندتر میشود، به ساعت کار افزوده میشود، برای صرفهجویی در ساعات صبحانه و نهار آنها غذایشان را در محل کارشان (بین خاک و گل) میخورند، چون خانوادهها با یک حساب سرانگشتی متوجه میشوند تعداد خشتی که با کار روزانه ۱۲ تا ۱۶ ساعت آماده کردهاند آنقدر نیست که دستمزدش کفاف زندگی در شش ماه دیگر سال را بدهد. ترس از گرسنه ماندن، نه به معنای نداشتن غذای مقوی برای خوردن، که به معنی هیچ چیزی برای خوردن نداشتن است که ریتم کار آنان را تند میکند. یک ماه پایانی فصلگرم سال دیگر سرعت دیوانهوار میشود. «قالبزنها» از فرط عجله خشتها را خراب میکنند و ناچارند یک کار را چند بار انجام دهند، بچههای «آجرکش» بیش از توانشان خشت بلند میکنند و گاهی در حین دویدن به زمین میاندازند و داد و فریاد و عصبیت است که در فضا آکنده میشود.
در این زمان دیگر غروب آفتاب وقت پایان دادن به کار نیست، آنها در تاریکی و زیر نور مصنوعی خشت میزنند تا خورشید فردا صبح خشتها را خشک کند. اما مگر بدن انسان به طور عادی چقدر توان کار کردن دارد؟ برای گرسنه نماندن در فصل سرد سال باید روزی ۱۸ ساعت کار کرد. چطور؟ در این مواقع یعنی ماههای آخر کار به مرور تعداد موادفروشان هم اطراف آلونکها و کورهها زیاد میشود. به کمک این مواد لااقل میشود بیدار ماند و روی خشتها نخوابید. این وسوسهای است که توسط کسانی که از کار بیشتر این کارگران بیشتر از خود آنها سود میبرند تقویت میشود و گاهی دیده شده که به رایگان در اختیارشان قرار میگیرد. با این وجود میتوان ارزش پاک ماندن بخش عمدهای از این خانوادههای کارگری را در سنجه شرایطی که در آن به سر میبرند، فهمید.
● تحمل ناگزیر بیماری
دستگاههای گازسنجی که در معادن به کار گرفته میشوند مقدار گاز کشنده متان داخل تونلها را تا مرز یک درصد عادی اعلام میکند و به طور معمول تنها زمانی که مقدار این گاز به ۵ درصد برسد وضعیت فوقالعاده اعلام میشود. باوجودی که میدانیم بسیاری از معادن فاقد این دستگاه هستند اما میتوان تصور کرد کارگرانی که در اعماق زمین کار میکنند و اکسیژن مصرفیشان توسط هواکشها تامین میشود، با هر دم مقداری گاز سمی وارد ریههایشان میکنند. اینچنین است که یافتن کارگر معدنی که مدت زیادی در اعماق کار کرده باشد اما همچنان سالم ناممکن میشود.
حافظه من آنجا که به کارگران معدن میرسد همیشه صدای خسخس سینههایشان را به یادم میآورد. چند سال پیش که برای تهیه گزارشی از خودکشی یکی از کارگران معدن به روستایی رفته بودم همسایه این مرد میگفت که خانوادهاش شبها از صدای آزاردهنده ریههای این مرد خوابشان نمیبرده و به ناچار از او میخواهند که محل خوابش را عوض کند، یعنی دیگر نزدیک به دیوار همسایه نخوابد!
کارگران معدن معمولا بعد از هفت- هشت سال کار در داخل تونل از سلامتی یک آدم معمولی برخوردار نیستند. ریههای مریضشان کار قلب را دشوار میکند و بالطبع دچار بیماریهای قلبی هم میشوند. اما متاسفانه زندگی بیش از آن هفت- هشت سال کذایی است و باید زنده ماند و با کار کردن از خانواده حمایت کرد. تمامی کارگران تونل وقتی به این مرز میرسند از کارفرما تقاضای کاری روی سطح زمین را مطرح میکنند اما تنها با تقاضای عده کمی از آنان موافقت میشود. آنها یا باید به زیرزمین باز گردند و تا زمان مرگ قریبالوقوعشان کار کنند یا قید حقبیمه و سابقه چنین کار سختی را بزنند و به کاری دیگر (مثلا کشاورزی) روی بیاورند، اگر خوششانس باشند و با قلب و ریه بیمار کاری برایشان پیدا شود. در این میان عده قلیلی هم هستند که سالهای باقی مانده از عمرشان را که باید در زیرزمین سپری و از گازهای سمی تنفس کنند به مدد مخدر زودتر میگذرانند و دردشان را کمتر میکنند. هر چند این اقلیت مطلق در مقایسه با بیشمار کارگران معدنی که بدون کمک گرفتن از مخدر سالهای سخت و پر از درد پایانی را سپری میکنند اساسا ناچیزند.
● بازگشت به آغاز
لازم است برای بخش پایانی این گزارش دوباره به متنی که این روزنامه دولتی در حاشیه عکس کارگرانی که مشغول استعمال مواد مخدر بودند منتشر کرده بود، بازگردیم. اگر به خاطرتان مانده باشد این روزنامه پرسیده بود چرا با وجودی که قانون اساسی استعمال مواد مخدر را ممنوع کرده این کارگران به صورت آزادانه مواد مصرف میکنند تا «سرخوش» شوند. و خطاب به نیروهای انتظامی گفته بود: «ماموران ستادهای مبارزه با مواد مخدر در کجای این سرزمین کشف مواد مخدر را جار میزنند؟»
حالا بعد از خواندن این گزارش میتوانید معنای سرخوشی که در متن آن روزنامه آمده را بهتر درک کنید. اما مایه گذاشتن از قانون اساسی بیشتر از بیاطلاعی و «نادانی» است که رفع آن برای روزنامهنگاران آن روزنامه انگیزه نوشتن این گزارش شد. به میان آوردن قانون اساسی آنهم در شرایطی که میدانیم از میان تمامی بندهای شده قانون اساسی مثل حق برخورداری از کار برای تمام فصول سال، حق بیمههای اجتماعی برای فردفرد انسانها و در نهایت حق انسان انگاشته شدن، مستقیم به سراغ ممنوعیت مواد مخدر برویم، که از قضا بیشترین تلاش نیروی انتظامی صرف برپا داشتن این بند میشود، دیگر رندی و مقدار قابل توجهی... نیاز دارد.
اسماعیل محمدولی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست