پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
صومعه شناور
کارگردان: کیم کی دوک
تهیهکننده: لی سونگ ـ جی
محصول ۲۰۰۳ کره جنوبی و آلمان
فیلمنامهنویس: کیم کی دوک
۱۰۳ دقیقه
بازیگران: اویونگ ـ سو، کیم کی ـ دوک، کیم یونگ ـ مین، سوجی ـ کیونگ، هایئوچین، کیم جُنگ ـ هو.
درسهای آشکار و پنهانی در مورد «بهار، تابستان، پائیز، زمستان... و بهار» وجود دارد که ارزش یادگیری را دارند. بنابراین گوش فرا دهید. اولین آنها این است که اگر میخواهید مردم فیلمتان را ببینند لازم است که با یک عنوان موجزتر و کوتاهتر کنار بیائید. دومین درس و مقتضیتر برای فیلم این است که ـ به جانوران سنگ نبندید ـ بهویژه اگر هنوز زنده باشند. به هرحال اگر بهعنوان راهی برای تنبیه به خودتان سنگ و صخره وصل کنید؛ مشکلی نیست ـ علیالخصوص اگر این کار را به دلایل روحی انجام دهید. «بهار، تابستان، پائیز، و زمستان» به کارگردانی یکی از کارگردانان کرهای پرحرارت جوان ـ کیم کی ـ دوک ـ داستانی متأثر از آئین بودایی میباشد که در پنج فصل در طول سالهای متمادی رخ میدهد و سعی دارد ـ بیشتر شبیه «مصائب مسیح» بعد دنیوی و الهی را با هم ادغام کند. اما متفاوت با آنچه در «مصائب مسیح» آمده، این فیلم به ما روابط میان انسان و طبیعت و نیز میان انسان و خودش را ارائه میدهد و مشخصاً سر و کارش با شخصیتهایی است که سعی دارند بهنوعی سازگاری با محیط، بر روی همین زمین خاکی برسند.ماجرای فیلم در یک دره در روستایی کرهای میگذرد و قسمت غالب واقعه، بر روی دریاچهای رخ میدهد که صومعهای بر آن شناور است جایی که یک راهب پیر با دستپروردهاش، حیاتی زاهدانه را در پیش گرفتهاند؛ هر قسمت فیلم رسماً با گشوده شدن، دروازهٔ چوبی درگاهی شروع میشود که مانند پردهٔ روی سن بر آستانهٔ سرچشمهٔ دریاچه قرار گرفته است. در فصل بهار، راهب مسنتر (اوه یونگ ـ سو) درسهای ارزشمندی دربارهٔ طبیعت و ذات سنگدلی و گناه به راهب جوان (کیم جونگ ـ هو) که با وی زندگی میکند میآموزد. افتتاحیه بهسادگی با یک دیالوگ کوتاه بیان شده اما حاوی چند صحنهٔ آزاردهنده است که برای به تصویر کشیدن درسهای آموخته شده، گنجانده شدهاند. در فصل تابستان، راهب جوان (سوجی ـ کیونگ) حالا دیگر یک نوجوان شده و باید با نفس خروشان خود به مبارزه برخیزد و آن هنگامی است که زنی، دختر بیمار و نوجوان خود را نزد دو راهب ترک میکند تا شفا پیدا کند. علاوه بر آن جوان باید به آرامشی روحی هم دست پیدا کند. هنگامیکه دخترک سلامتی کامل خود را باز مییابد؛ تنها آرامش را که مییابد در میان دستان راهب جوانی است که فهمیده عشق بسیار سخت است، علیالخصوص که به دنبال یافتن پاکی روح و روان باشید. پرقدرتترین اپیزود در پائیز میگذرد، و به بازگشت راهب جوان میپردازد (کیم یونگ مین) که سالها قبل با ناامیدی از آنجا رفته بود. به محض بازگشتش میبایست دورهٔ مشکلی را با روشهای بودایی قدیمی خود سپری کند و دیگر نمیتواند پس از گذراندن یک زندگی کاملاً متفاوت، در دنیای واقعی، خود را با شرایط حاضر سازگار کند. راهب پیر متوجه این نکته میشود که دیگر نمیتواند او را آرام کند؛ لذا به این دریافت ناامیدکننده میرسد که ممکن است بهعنوان یک راهب و یک مربی در تربیت مرد جوان شکست خورده باشد. در فصل زمستان، راهب جوان (که اکنون نقش او را کارگردان کیم کی ـ دوک بازی میکند) پس از سالها دوباره بازمیگردد تا ببیند آیا میتواند، زندگی خودش را سامان بخشد و به حیاتی معنوی دست یابد. در... بهار این چرخه بالکل از نو آغاز میشود. اگر فیلمهای دیگری از (کیم کی ـ دوک) از قبیل (جزیره) را دیده باشید از این مسئله که با چند صحنهٔ شوکآورِ حاوی بیرحمی و خشونت مواجه شوید؛ شگفتزده نخواهید شد اما در این فیلم «کیم» قدری عقبنشینی کرده و به ما تعداد کمتری شوک داده و بیشتر اندیشه ارائه کرده است. این واقعیت که او نقش راهب جوان را در قسمت پایانی فیلم بازی میکند این مسئله را تداعی میکند که چهبسا او دارد تحول معنوی خودش را به معرض نمایش میگذارد.«بهار، تابستان، پائیز، زمستان... و بهار» در پارک ملی جوانگ سن در کرهٔ جنوبی فیلمبرداری شده و هر قاب آن تصویری درخشان است ضربآهنگ فیلم نیز دقیقاً با لوکیشن آن هماهنگ است. هیچچیز در شتاب نیست، نماها بدون نقص در قاب قرار گرفته و به اندازهٔ کافی سکوت در نظر گرفته شده که به مخاطب اجازه میدهد در داستان و نیز در لوکیشن تماشایی فیلم غرق شود.علیرغم عقیدهٔ جرگهٔ مینیمالیستها فیلم توجه ظریفی به جزئیات دارد و در هر اپیزود طرح و نقش یک جانور به کار گرفته میشود ـ یک سگ، یک خروس، یک گربه، یک مار و در نهایت یک لاکپشت ـ که همگی آنها بهنوعی جانبی با هر بخش در ارتباطند و هرگاه هم که مجموع طراحی ساده به نظر میآید؛ به طریقی دیگر منحصربهفرد است. از قرار معلوم کارگردان (کیدوک) و گروه فنی او ایدهٔ صومعهٔ شناور را خودشان ابداع کردهاند. تم اولیهٔ «بهار، تابستان، پائیز، زمستان... و بهار» این است که هر کسی با خود سنگی حمل میکند، چه این سنگ در سرش قرار گرفته باشد و چه در قلبش؛ معمولاً این سنگ استعارهای بیش نیست اما ـ همانطور که در صحنهٔ تکاندهندهای از فیلم شاهد آن هستیم ـ این سنگ میتواند واقعی هم باشد. هرچند فیلم زمانی را صرف شرح دادن پیام خود میکند اما چنانچه شما شکیبا باشید ـ و خصوصاً اگر در آیین بودا هستید ـ این فیلم فیلمی ارزنده به شمار میرود. حتی اگر مجبورباشید یک نفس عمیق بکشید و عنوان آن را به آهستگی تلفظ کنید.
ـ به نظر ما این زمستان است.
منبع: Film Critic
مترجم: سیدعبدالرسول نبوی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست