یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

...اتاق انتظار


هزار و سیصد و چندین محرم آمد و رفت...
این هزار و سیصد و چندمین محرم است که بدون شما روضه خواندیم، سینه زدیم، عزا گرفتیم . صاحب عزا! یک ماه، مسجد به مسجد، حسینیه به حسینیه، مجلس به مجلس؛ …

هزار و سیصد و چندین محرم آمد و رفت...

این هزار و سیصد و چندمین محرم است که بدون شما روضه خواندیم، سینه زدیم، عزا گرفتیم . صاحب عزا! یک ماه، مسجد به مسجد، حسینیه به حسینیه، مجلس به مجلس؛ به گدایی نگاه شما آمدیم. یک ماه به امید آمدن شما پا به مجلستان گذاشتیم؛ حالا ما ماندیم و این امیدهای نیامده.

باز هم بساط گریه ما بدون شما جمع شد. یک بار دیگر عاشورا بدون شما گذشت، محرم بدون شما سپری شد. یک بار دیگر ما ماندیم و خاطرات نیامدن شما، ما ماندیم و این استیصال بی شما بودن، ما ماندیم و این جمعه های رد شده. قبول کنید که اینجا سخت می گذرد. دمای ایمان با آب و هوای این جهان سازگاری ندارد. دانه های عدالت در این زمین غیبت نمی رویند. در این آسمان دود اندود پر پروازی نیست. اینجا برای نفس کشیدن هوا کم است.

«ایها العزیز ! دست فروتر بیار و این دست های خالی را بگیر، شاخه ها را خم کن تا در این بال شکسته نیز اشتیاق پرواز و امید وصال زنده شود.»۱

از خوشه های دعایت برای ما هم میوه ای بچین تا رنگ این خطوط فاصله را کم کنیم که درد ما، درد فاصله هاست؛ فاصله ما، به وسعت این ابر های چرک معصیت است که آسمان را بلعیده اند. به این ابرها بگو کمی آن طرف تر بایستند که ما سالهاست رنگ خورشیدمان را ندیده ایم. سالهاست جمله طویل انتظارمان را نقطه پایانی نیست. سالهاست نیامدن را به تماشا نشسته ایم...

گرچه، سالهاست به این نیامدن عادت کرده ایم و روزمرگی مشق هر روزمان شد؛ درد نبود شما را با فراموشی مداوا کردیم و حالا، سالهاست که دیگر جای خالی تان پر شده! سالهاست که دیگر خبری از شما نیست به جز چراغانی نیمه شعبان... سالهاست که دیگر بدون شما هم خوبیم!

۱. نقلی از سید مهدی شجاعی.

احمد عمادی -