شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بازارها و تنظیم مقررات


بازارها و تنظیم مقررات

«دلالی بلیت، کار ناشایست و زیان‌باری است، قانون باید جلوی این کار را بگیرد»
دیدگاهی بین افراد جامعه رواج یافته است که دلالی بلیت‌های مسابقات ورزشی یا کنسرت‌های موسیقی را عمل …

«دلالی بلیت، کار ناشایست و زیان‌باری است، قانون باید جلوی این کار را بگیرد»

دیدگاهی بین افراد جامعه رواج یافته است که دلالی بلیت‌های مسابقات ورزشی یا کنسرت‌های موسیقی را عمل شرم‌آور و ناپسندی دانسته و معتقد است کسانی که به این عمل به هر دو شکل خریدن یا فروختن بلیت مبادرت می‌کنند، باعث شرمندگی خود و همدستان‌شان می‌شوند.

نکته اینجا است که نمی‌توان نادرستی قضاوت اخلاقی را با اصول منطق اثبات کرد. این موضوع در حیطه علم اقتصاد نیست، اما کمکی که اقتصاد در اینجا می‌تواند به ما بکند اثبات این نکته است که بازارگرمی و دلالی بلیت، عمل مفید و سودمندی است و به هر دو طرف معامله (فروشنده و خریدار) خدمت کرده و سود می‌رساند. به این جهت غیرقانونی‌ اعلام کردن فعالیت‌های آنها هیچ مبنای منطقی ندارد.

جهت روشن شدن مطلب، ببینیم که دقیقا دلال بلیت چه کار می‌کند و برای لحظه‌ای آنچه که او معامله می‌کند را «بلیت» ننامیده، بلکه نام آن را «کالا» می‌گذاریم.

فرض کنید یک نفر پیدا شده است که مقداری کالای مازاد بر نیاز خود را در اختیار دارد. این کالا برای همیشه قابل نگهداری نیست- حقیقتا پس از گذشت مدت زمان معینی، آن کالا بدون استفاده می‌شود. او می‌تواند چندین کار با این کالا بکند- کالا را دور انداخته و از شرش راحت شود، آن را استفاده نکند (و بنابراین به هدر رود یا فاسد شود) یا اینکه آن را به شخصی که نیاز دارد بفروشد. اگر او بخواهد کالا را بفروشد چندین روش برای فروش وجود دارد، اما راحت‌ترین و مطمئن‌ترین روش این است که کسی را پیدا کند که شغل و تخصصش خرید و فروش این کالا است (یعنی مصرف‌کننده نهایی نیست)، چنین شخصی حاضر به خرید آن کالا به قصد فروش مجدد است، اما در عین حال این ریسک را هم خواهد پذیرفت که شاید موفق به فروش همراه با سود آن کالا نشود. مالک اولیه این کالا که دلال حرفه‌ای نیست، قاعدتا باید حاضر به فروش آن با قیمتی کمتر از آنچه می‌توانست از مصرف‌کننده نهایی بگیرد به کسی باشد که حاضر به قبول ریسک به فروش نرفتن آن کالا است.

این فرد واسطه اکنون مقداری از موجودی کالایی را دارد که سعی می‌کند آن را به فروش رساند. او به دنبال شخصی می‌گردد که حاضر به خرید آن کالا با قیمت بالاتری باشد.

اکنون کل معامله را در نظر بگیرید. شخصی را با یک قلم کالای مازاد بر نیاز خود در نظر بگیرید. او کالا را به کسی می‌فروشد که وی نیز سعی در فروش آن به کسی دارد که می‌خواهد برای استفاده شخصی بخرد. هیچ ‌کس از این زنجیره معاملات ضرری نخواهد کرد- و جای خوشبختی است که میلیون‌ها مورد از چنین معاملاتی هر روزه انجام می‌شود. همه ما چنین معاملاتی را می‌بینیم و از وجودشان بسیار راضی هستیم، مثلا روزنامه‌فروشی که روزنامه‌ها را می‌خرد تا به خوانندگان بفروشد. فروشگاه خواربار که مواد غذایی را می‌خرد و به مشتریان خود می‌فروشد. کارگزار بورس که سهام شرکت‌ها را می‌خرد و به متقاضیان می‌فروشد. ما هرگز نام بی‌اعتبار «دلالی» را به روزنامه‌فروش، خواربارفروش و معامله‌گر سهام نمی‌چسبانیم و نمی‌گوییم فعالیت‌های آنها را باید غیرقانونی بسازیم. چرا باید این کار را با معامله‌گران بلیت‌ها بکنیم؟

اگر دلالی بلیت را ممنوع کنیم، وضع رفاهی خریدار و فروشنده را بدتر کرده‌ایم. با غیرقانونی کردن یک فعالیت بی‌ضرر که به همه طرفین مشارکت‌کننده در آن نفع می‌رساند، انرژی و توجه پلیس و قوه‌قضائیه را از برخورد با جرم و جنایت‌های واقعی منحرف و دور می‌سازیم. این دیدگاه که دلالی بلیت را باید ممنوع کنیم از نظر اقتصاد بی‌معنا است.

جفری وود

مترجم: جعفر خیرخواهان