چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

به دنبال بهشت گمشده


به دنبال بهشت گمشده

تمدن كهن ایرانی و باغ های آن در آثار من بی تأثیر نبوده است اما آن چه كه بیشترین تاثیر را در شكل گیری شالوده كار من داشته از سویی عشایر بودن اجداد من و زندگی آنان در طبیعت بوده و از سوی دیگر وجود حجاری هایی كه اغلب متعلق به تمدن های باستانی ایران است

جان گرانده پژوهشگر اهل كانادا و مولف كتاب «هنر،‌طبیعت و گفتگو چندی پیش مصاحبه جامعی را با آقای احمد نادعلیان هنرمند خوش قریحه كشورمان در خصوص آخرین دستاوردهای وی در هنر محیطی انجام داد كه در شماره ۷۶ نشریه Espace به چاپ رسید. آن‌چه در ادامه از نظر خواهید گذراند ترجمه‌ایی است از ماحصل این گفتگو.

مصاحبه «جان گرانده» پژوهشگر كانادایی و موئلف كتاب «هنر، طبیعت و گفتگو» با نادعلیان

جان گرانده:

● شما از كشوری آمده‌اید كه دارای یك سنت كهن در باغ آرایی است كه بر روی باغ‌های اروپایی تأثیر داشته است. این‌ها شامل باغ‌های اصفهان و شیراز می‌باشند، اگرچه به‌دلیل جنگ‌ها و گذشت زمان، نمونه‌های زیادی باقی نمانده‌اند. كشور شما همچنین دارای گلها، گیاهان و فواره‌ها، و البته همچنین رودخانه‌های طبیعی و دره‌هاست ... آیا جستجوی شخصی شما برای دستیابی به زبان بیانی جدید در طبیعت است و یا این‌كه كشف مجدد چیزی باستانی ؟

▪ احمد نادعلیان: تمدن كهن ایرانی و باغ‌های آن در آثار من بی تأثیر نبوده است. اما آن‌چه كه بیشترین تاثیر را در شكل‌گیری شالوده كار من داشته از سویی عشایر بودن اجداد من و زندگی آنان در طبیعت بوده و از سوی دیگر وجود حجاری‌هایی كه اغلب متعلق به تمدن‌های باستانی ایران است. در چنین آثاری كه در دل كوه‌ها وجود دارند طبیعت به عنوان مكانی برای ارایه اثر هنری انتخاب شده است. قصد من دوباره سازی آن شكوه و عظمت حجاری‌هایی كه فتوحات پادشاهان را نشان می‌داده نبوده است، دوست داشتم كه به طبیعت خودم برگردم و بخشی از آن باشم و زندگی من در طبیعت و همسویی با آن منجر به پیدایش زبانی شده كه هم مواد اجرای اثر و هم محتوا از آن گرفته شده است.

تفاوت كارهای من با آثار باستانی در این است كه آن‌چه در محیط اطراف حجاری‌های من هستند به آن‌ها معنی می‌دهد و تبدیل به اثر هنری شده‌اند. بدون حركت و صدای آب آثار معنی كمی دارند. در این‌جا یك رودخانه تبدیل به اثر هنری شده است. مفهوم اثر وابسته به یك نظم كیهانی است. بالا آمدن آب در بهار و پایین رفتن آب در پاییز با نوعی آیین جان‌گرایی وابسته است و از منظر فلسفی در عرفان ایران باستان و شرق معنی‌دار است.

البته تأثیر‌پذیری من فقط از فرهنگ و تمدن‌های گذشته خودم نبوده است. هنرمندان زمینی و محیطی امریكا و اروپا نیز بر من تأثیر داشته‌اند. اما تفاوت در این‌جاست كه كارهای من نه همانند آن آثار عظیم امریكایی هستند كه با ماشین‌آلات صنعتی شكل بگیرند و نه به میرایی آثاری مثل اندی گلدسورتی كه اغلب عمرشان كوتاه باشد. تصور بخشی از آثار من است.

دوست دارم آثارم از سویی محجور بودن و زوال طبیعت و از سویی آرمان و آرزویی را نشان دهد كه دوباره احیاء شدن آن را نوید دهد. من طبیعت را انتخاب نكردم بلكه طبیعت مرا انتخاب كرده و مجذوب خود كرده و به من می‌آموزد كه چگونه طبیعت از كف رفته را دوباره بازنمایی كنم. شاید هم این رفتار من غریزی بوده و من به دنبال بهشت گمشده‌ام بوده‌ام. این بهشت هم خاطرات كودكی من بوده كه در طبیعت سپری شده و هم یادآور دلتنگی‌هایی نسبت به نوع زندگی اجدادی. تعلقات و آرزوهای من فقط در گذشته خلاصه نمی‌شود. قصد من مقابله با واقعیت‌های حال نیست و زیبایی‌های آن را انكار نمی‌كنم. من با فن‌آوری‌های جدید مثل فن‌آوری اطلاعات میانه خوبی دارم و فكر می‌كنم رسانه‌های جدید چرخه‌ كاری مرا كامل می‌كند. بدون رسانه‌های جدید شاید این صدا شنیده نشود. آینده در پیش روی ماست.

دوست دارم كه در زندگی امروز و آینده زیبایی‌های گذشته را نیز با خود حفظ كنم و به همراه داشته باشم.

من به آینده نیز می‌اندیشم. بسیاری از حجاری‌هایم را عمداً در طبیعت دفن كرده‌ام . این تدفین به منزله رازی است كه با زمین در میان گذاشته شده است. نمایشگاهی برای نسل‌های بعدی خواهد بود. آن‌ها زمانی‌كه كشف بشوند پیام خاص خودشان را دارند. به‌واسطه این آثار به ارزش خاك می‌توان پی برد. خاك گهواره انسان و تمدن‌ها بوده است.

● تمدن ما با یك بحران غیرقابل تصوری روبرو شده است و این رویه ادراك و رویكرد ما نسبت به فهم هنر را تغییر داده است. رویكرد شما بیشر این‌گونه است كه به طبیعت اجازه می‌دهد كه صدای خودش را داشته باشد، در عین حال با یك بیان شخصی تركیب شده است... آیا می‌توانید در این باره چیزی بگویید؟

▪ شاید یك تمدن واحد در جهان امروز وجود نداشته باشد. بسیاری از جوامع به خوبی به فن‌آوری دسترسی پیدا كرده‌اند. آن‌ها عامل اصلی بحران زیست محیطی نیز هستند. در چنین جوامعی دانشمندان و هنرمندان با پیامدهای بحران زیست محیطی به خوبی آشنایی دارند . از این‌رو در جوامع پیشرفته بحث بحران محیط زیست در اغلب محافل دانشگاهی و علمی بحث می‌شود و قوانین سختی برای حفظ محیط زیست وجود دارد. اما در كشورهای در حال توسعه و جهان سوم تلاش براین است كه به فن‌آوری جدید دسترسی شود ویا به صورت وارداتی این محصولات در دسترس آنهاست. اما به موازات آن حساسیت توجه به محیط زیست دیده نمی‌شود.

در گذشته بر طبق سنن و باورهای بسیاری عناصر طبیعت مثل آب، خاك و ... پاك نگاه داشته می‌شدند و آلوده ساختن آن گناه بود.

امروزه آن‌ها در بسیاری از جوامع نه باور گذشته وجود دارند كه طبیعت برای آن‌ها قٍداست داشته باشد و نه دانش و معرفت كافی برای مقابله با بحران محیط زیست.

به هر حال قبول دارم، مهم نیست كه امروز ما در یك دهكده كوچك زندگی می‌كنیم و یا دهكده جهانی . ما در یك چیز اشتراك داریم و آن بحران از كف رفتن محیط است. ما در قرنی با قابلیت‌ها و فن‌آوریهای جدید زندگی می‌كنیم. این امكانات جدید مشكلات و بحران‌های خاص خود را ایجاد كرده است. هیچ‌گاه در طول تاریخ چنین آسیب‌هایی به طبیعت وارد نشده است. مشكلات و بحران‌های زیست محیطی، آرزوی بازگشت به محیطی پاك، هنری جدید را می‌طلبد كه خب هنر محیطی در این رابطه نقش مهمی خواهد داشت.

هنر در حال حاضر می‌تواند بحران‌ها را نشان دهد، عوامل بحران را به نقد بكشاند و در كنار آن جهانی آرمانی را توصیف كند. آلودگی محیط نتیجه آلودگی احساسات، اندیشه و رفتار انسان است و محیط پاك متعلق به انسان پاك است. آلودگی طبیعت ناشی از ناپاكی روح انسان است. شاید هم این اشتباه است كه ما فكر كنیم و یا این‌كه می‌خواهیم به طبیعت و محیط زیست كمك كنیم و آن را حفظ كنیم. ما باید بفهمیم كه ما نیز متعلق به طبیعت هستیم. تنها این كافی است كه یاد بگیریم بیش از این آن را آلوده نسازیم. به واسطه این هوشیاری ما بیشتر به خودمان كمك كرده‌ایم.

● آیا می‌توانید چیزی درباره مجموعه هنر رودخانه كه در اطراف رودخانه هراز و نزدیك كوه دماوند انجام داده‌اید بگویید ؟

▪ روستای پلور سرزمین یا ییلاق اجدادی من است. من برای تحصیل سال‌ها در شهر زندگی كردم و حتی حدود هفت سال در ایران نبودم. پس از اتمام تحصیلاتم به این سرزمین بازگشتم.

قصد من گریز و فرار از محیطی آلوده بود. منظورم آلودگی از هرجهت است، آلودگی محیطی، سیاسی، اخلاقی و ... حتی برای یك هنرمند چندان جذاب نیست كه در منجلاب كارهای اداری و ترافیك شهری عمرش را تلف كند. آن‌چه در ذهن داشتم بازگشت به سلامت و یا یك بهشت بود. در این دنیای آلوده طبیعت بكر می‌تواند یك بهشت باشد.

اما واقعیت آن است كه بهشتی كه من از دوران كودكی در ذهن داشتم، یا از كف رفته بود و یا در حال زوال است. دیگر آن رودخانه‌های پر آب دیده نمی‌شد. در آب كمی كه جاری بود پلاستیك و زباله‌ها دیده می‌شد كه جایگزین ماهی‌ها شده بودند. دیگر كسی برای بارش باران نیایش نمی‌كرد. آسمان با ما قهر كرده است. دیگ مردم قداست عناصر طبیعت مثل آب را باور ندارند. می‌خواستم كه آن بهشت گمشده را برای خودم تصویر كنم.

ماهی‌هایی كه حجاری كردم برای من زنده‌اند. اما تكنولوژی حتی به ماهی‌های خیالی نیز اجازه ادامه حیات نمی‌دهد و این داستان ادامه دارد. من ماهی حجاری می‌كنم و به دلیل احداث راه ، كارخانه یا ویلا، طبیعت را تخریب و در نتیجه ماهی‌های من هم می‌میرند. حالا شاید ما گورستانی داریم كه بر سنگ‌های قبر آن ماهی حجاری شده است. اما من ناامید نیستم. فكر می‌كنم كه تا آخر باید ایستاد.

گاهی اوقات چندین كیلومتر در بستر رودخانه راه می‌روم و سنگ‌هایی را كه حجاری كرده‌ام غباررویی و با دست‌های خودم یك یك شستشو می‌دهم. این عمل برای من بیشتر تبدیل به یك آیین شده است.

● تصاویری كه شما در كنار رودخانه‌ها حجاری كرده‌اید معرف چه چیزی هستند؟ آیا آن‌ها در مورد موقعیت ما در جهان به همان اندازه كه پرسش مطرح می‌كنند، پاسخ دهنده نیز هستند؟

▪ تصاویر نقش زده شده شامل ماهی، خرچنگ، پرنده، بز، مار و نقش دست و پای انسان و گاهی نیز چرخه حلزونی می‌باشند. تصاویر از سویی می‌تواند بازنمایی طبیعت پیرامون ما باشد.

اولین پرسش در رفتار هنرمند است كه من باشم. این رفتار كه چرا به طبیعت برگشته‌ام می‌تواند پاسخ نیز باشد. در عین حال احیاء آیینی كهن است كه طبیعت ستودنی است و زمزمه آب شنیدنی. پرسشی كه این آثار یعنی حجاری‌ها ایجاد می‌كند این است كه چرا این موجودات زنده‌ای كه در بستر آب یا پیرامون رودخانه وجود داشته‌اند، دیگر وجود حقیقی ندارند و به صورت مجازی در حد تصویر نقش زده شده‌اند؟چرای بقایای آنان فسیل گونه است؟ نسل بعدی كه با این نقش‌ها مواجه خواهد شد چه استنباطی از آن‌ها خواهد داشت؟ از سویی دیگر رویایی را می‌ماند كه دوست دارم طبیعت به همان صورتی كه هست طبیعی باقی بماند. آرزو دارم كه زندگی دوباره جریان یابد. فكر می‌كنم كارهای من در یك لایه دیگر به صورت تمثیلی، قصه‌ها، خاطرات ازلی و نمادهای در حال فراموش شدن را دوباره یادآوری می‌كنند.

گفتگویی «جان گرانده» با احمد نادعلیان


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.