یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
نگاهی به نمایش سارا و لوبیا سحر آمیز

تخیل در فانتزی الگوهای متفاوتی برای ابراز دارد که در تک تک این الگوها تلاش میشود جهان خیال و واقعیت رابطه داشته باشند. جهان خیال باید آن چنان ارائه شود که نوعی حس باور در مخاطب ایجاد کند. باورپذیری برای برقراری ارتباط با جهانی تخیلی شرط اول است.
یکی از الگوهای ابراز تخیل در فانتزی"تخیل کنشی" (تخیل حرکت) است که اساس آن را حرکت و سفر شخصیت(به عنوان هدف) از جایی به جای دیگر شکل میدهد.
در نمایش"سارا و لوبیای سحرآمیز" که برخوردی ایرانی شده و امروزین با داستان جک و لوبیای سحر آمیز است، با تخیل کنشی روبرو می شویم که در آن"حَسن" که بخشی از داستان ساراست و بر اساس تصمیمات سارا عمل میکند، در آغاز حرکتی را برای فروش گاوش"خانم حنا" آغاز میکند که این حرکت با بالا رفتن از درخت لوبیای سحر آمیز و ورود به خانه غولها در بالای ابرها ادامه مییابد.
نمایش"سارا و لوبیای سحرآمیز" با درآمیختگی دو زمان و مکان متفاوت در روایت به پیش میرود که هر دو با هم در ارتباطاند. سارا همراه مادرش که داستان حسن و لوبیای سحر آمیز را برای او میخواند، در ساختار و خط داستان دست میبرد و ماجراها آن گونه اتفاق میافتند که او تفسیر میکند. حسن و برخی از شخصیتها (پیرمرد جادوگر) نیز، همزمان در داستان سارا نظر میدهند و ابراز وجود می کنند.
اما این ابراز وجود باعث نمیشود که آنان از خط داستانی که سارا برایشان تعیین کرده خارج شوند و به جهان سارا و مادرش پای بگذارند، بلکه این ساراست که در مکانها و زمانهایی که حسن حضور دارد ، حضور یافته و داستان را بنا به سلیقه خود پی میگیرد. آن چه مخاطب کودک در این نمایش نظاره گر است، پیگیری یک خیال و رویا است که توسط یک مادر و دختر ادامه می یابد و باعث حضور دائم آنان در قصهای میشود که با خیالات خود اصل آن را تغییر دادهاند.
در شروع نمایش و با آغاز خواندن داستان حسن و لوبیای سحر آمیز، توسط مادر سارا برای او تصویری از عروسک حسن، مادرش و گاوش(خانم حنا) بر پشت پنجرههای اتاق سارا دیده می شود. اینجاست که اولین در آمیختگی مکان و زمان اتفاق میافتد. اتاق سارا جایگاهی برای پذیرش قصه خودساختهاش میشود.
این تصاویر که با عروسکگردانی و صداهای بسیار مناسب برای کودکان همراه است، با ورود پیرمرد همچنان ادامه می یابد. کاراکترهای عروسک نظر میدهند و سؤال آنان این است که در صورتی که روند داستان اصلی تغییر یابد، آنها چگونه میتوانند بقیه داستان را ادامه دهند. آنها بر این باورند که داستانی را که سالها به همین شکل در آن حضور داشتهاند، نمیتوانند تغییر دهند، اما سارا به آنان میقبولاند که با تغییر داستان، نه تنها اتفاق بدی برای روند داستان نخواهد افتاد، بلکه گونه جدیدی در آن اتفاق میافتد که به ایجاد محبت و همدلی میان غولها میانجامد؛ بدون این که حسن مجبور باشد چنگ سحرآمیز یا مرغ تخم طلا را بدزدد. آن چه در طول صحنه اول اتفاق میافتد، همزمانی و تلفیق دو قصه درهم است، قصه سارا و قصه حسن. در حقیقت به نوعی با خرد شدن داستان سارا و حسن و اداغام آنها در یکدیگر روبرو میشویم که اگر کارکرد سارا به عنوان راوی داستان را بپذیریم، با ترکیب نظریات راوی و داستان اصلی مواجه میشویم که چندان تازگی ندارد، اما آن چه باعث تازگی بخشیدن به این ترکیب میشود، این است که راوی در این جا خود کاراکتر مستقلی است با روحیات و خواستهای کودکانه. راوی خود داستانی مجزا دارد و بنا بر آن چه تجربه کرده است در روند داستانی که روایت میکند، تغییر ایجاد میکند.
در ترکیب این دو صحنه به نوعی با تفاوت دیدگاه کودک امروز با کودک گذشته روبرو میشویم. سارا از قوه تخیلش استفاده میکند. او برای کارهایش دلیل و منطق می آورد و حاضر نیست دلایل و توجیحات پیرمرد و حسن را مبنی بر این که داستان باید به شکل گذشته ادامه یابد، بپذیرد. در حقیقت در این نمایش سارا همزمان با پیش رفتن داستان خود و با تأثیر از زندگی خانوادگی و روابطی که بین او و پدر و مادرش و همینطور والدینش با یکدیگر وجود دارد به آداپته کردن و امروزی کردن داستان حسن می پردازد و همزمان با تصمیمگیری او داستان که در حال پیشروی است متوقف می شود تا او تغییری را که به نظرش داستان را واقعیتر و منطقی تر می سازد در آن اعمال کند.
این یکی از حُسنهای بزرگ این نمایش (از نظر مضمون) است که کودکان را وادار میکند به راههای مختلف امکان پذیر بودن یک مسأله و راه حلهای متفاوت برای آن فکر کنند و از زاویه دیدی که با دلایل منطقی همراه است به یک مشکل نگاه کنند. در اکثر نمایشهای کودک، ما با کاراکترهای کودکی مواجه میشویم که منفعل هستند، البته این انفعال شامل شیطنتها و بازیگوشیهای کودکانه نمیشود...
آنچه مد نظر است، انفعال فکری است که کاراکترهای کودک در نمایشهای کودکان به آن گرفتارند و همیشه در انتظار کمک و یاری بزرگترها هستند و یا پیشنهادها و طرز فکر آنان بسیار ساده و ابتدایی است. این امر موجب میشود تا مخاطبانِ این گونه نمایشها که کودکان هستند، اندیشیدن به راههای مختلف برای حل یک موضوع و پافشاری منطقی برای به دست آوردن هدف منطقی را به فراموشی سپارند و ذهنیتی ابتدایی و پیش پاافتاده از زندگی و مسائل مربوط به آن داشته باشند.
اجرای نمایش حسن و لوبیای سحر آمیز از نظر بصری دارای جذابیتهای فراوانی است. اتاق سارا با رنگهای شاد و فضایی روشن آراسته شده است و با تغییر صحنه، خانه دیوها که فضایی دخمه مانند دارد، ظاهر میشود. رشد لوبیای سحر آمیز در برابر دیدگان تماشاگران کودکِ این نمایش امری بسیار هیجان انگیز به شمار میرود. استفاده از رنگهای متنوع و همینطور طراحی مناسب برای گریم و لباسها ( به ویژه در مورد کاراکتر غولها) باعث ایجاد فضایی متنوع در اجرای این نمایش میشود.
در این نمایش"طنز" کاربرد ویژهای دارد. طنز بخشی از روند خط داستان است. برای مثال زمانی که گاوِ حسن روزی صد کیلو شیر میدهد، آنها دیگر سطلی پیدا نمیکنند که شیر گاو را در آن بریزند و رفت و آمدها و اضطراب حسن و مادرش برای جمع کردن شیر باعث ایجاد طنز میشود. دوری دو غول از آداب اجتماعی و حضور حسن برای آموزش بسیاری چیزها که روابط آن دو را دگرگون میسازد، از مواردی است که نه تنها به ایجاد موقعیتهای طنز مختلف میانجامد، بلکه کودکان را عملاً با یکی از مسائل روز که ممکن است درگیری بسیاری خانوادهها باشد روبرو میسازد. برای مثال یکی از مواردی که در طول حضور حسن در خانه غولها بسیار بر آن تأکید میشود و به شکل رابطه زن و شوهر غول بازمیگردد، این است که در این خانه مردسالاری محض حاکم است و زن و شوهر زندگی مشترک توأم با یک رابطه سالم که در آن هر دو برای به پیش بردن امور زندگی و خانواده یکدیگر را یاری دهند، ندارند.
در خانه غولها فقط"آغول خان" است که دستور می دهد و"آغول خانم" تمام مدت روز در حال پخت و پز و پذیرایی از آغول خان و گوش دادن به اوامر اوست. ادبیاتی که آن دو برای مکالمه با یکدیگر استفاده میکنند، بر مبنای بیاحترامی به یکدیگر بنا شده است و به طور کلی در رابطهای که بین آن دو وجود دارد، هر دو به یکدیگر آسیبهای روانی میزنند و درک درست و متقابلی برای برقراری ارتباط با یکدیگر ندارند.
اینها برخی از مشکلاتی است که حسن در بَدو ورود به خانه غولها با آنها مواجه میشود و سعی در اصلاح این مشکلات دارد. آن چه حائز اهمیت است این که این مشکلات احتمالاً به اَشکال مختلف در بسیاری از خانوادههای ایرانی وجود دارد، همان گونه که در خانواده سارا وجود دارد و پدر سارا به مادرش میگوید که مرد خانه به عنوان رئیس خانواده نباید ظرف بشوید. برخورد کودکان با مسائلی این چنین که ممکن است در خانواده شان نمونه آن را به چشم ببینند، باعث میشود تا با طرز فکری دیگر که حسن برای حل مشکلات ارائه میدهد، آشنا شوند.
اصولاً می توان نمایش سارا و لوبیای سحرآمیز را نمایشی خواند که در صدد آموزش شیوههای مختلف فکر کردن به کودکان برمیآید و همزمان به پیشنهادهایی برای اصلاح روابط خانوادگی به ویژه روابط زن و شوهر در خانه میپردازد، روابطی که در طرز زندگی کودک و نحوه نگرش او به زندگی بسیار تاثیرگذار است و میتواند به عنوان یك الگو آینده زندگی او را تحتالشعاع قرار دهند.
نوشته"مجتبی مهدی"
كارگردانی"روشنك كریمی"
افسانه نوری

ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست