چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
شخصیت و مسأله هگل
در مسیحیت، خداوند به صورت انسان درآمده و در الهیات مسیحی خداوند تجسد پیدا کرده است. کیفیت تجسد خداوند در مسیح، امری غیرعقلانی و نامعقول و دور از ذهن است. مسیحیان می گویند فقط باید به این مسأله ایمان داشت؛ «ایمان بیاور تا بفهمی». در اینجا این مسأله وجود دارد که چگونه میشود که خدای نامتناهی در موجودی متناهی به اسم مسیح تجسد پیدا کند. این مسأله در وهله اول کلامی است، اما بعدها به صورت های مختلف در فلسفه هگل ظاهر می شود. مشکلی که از نظر کلامی تجسد خدا در مسیح است وقتی به صورت فلسفی بیان کنیم میشود رابطه نامتناهی و متناهی، وقتی به صورت سیاسی بیان کنیم تبدیل میشود به رابطه دولت و فرد.
بسیاری از اندیشمندان از جمله هایدگر بر این عقیدهاند که شخصیت یک فیلسوف در زندگی او مهم است اما در فلسفه او مهم نیست. البته این نظر وجهی دارد و بهتمامه بیراه نیست. اگر فیلسوفی مثل خود هایدگر سراغ فیلسوفی دیگر برود اصلاً شخصیتش برای او مهم نیست، بدین خاطر که مثلاً هایدگر میخواهد حرف خودش را بزند، نظر میکند که مثلاً هگل چه گفته است و حرف او را هم داخل در حرف خود می کند و اصلاً حرف او را تفسیر میکند و کاری به هگل تاریخی ندارد. چنانکه هایدگر در مورد خیلی از فلاسفه این کار را کرده است؛ در مورد یونان باستان، در مورد هگل و هوسرل. بهطور مثال هوسرل را به گونهای تفسیر میکرد که خود هوسرل میگفت که من نمیخواهم این را بگویم. حاصل آن که هایدگر یک فیلسوف درجه اول است. هایدگر میگوید ارسطو به دنیا آمد، زندگی کرد و مرد؛ یعنی این که زندگی او برای ما مهم نیست، فکرش برای ما مهم است.
اما برای افرادی که به جنبههای تاریخی هگل نگاه میکنند و آراء او را در تاریخ فلسفه مورد بررسی قرار میدهند شخصیت او در تفکرش بسیار مؤثر می نماید. باید نگاهی به زندگی او انداخت تا معلوم شود که زندگی او چگونه بوده که به این مشکل برخورد کرده است.
● روشنگری
هگل در دوره روشنگری میزیسته است. این دوره مهمترین دورهای است که در تاریخ تمدن جدید غرب اتفاق افتاده است. دوره روشنگری دو واقعه مهم در پس و پیش خود دارد؛ یکی انقلاب کبیر فرانسه و دیگری انقلاب صنعتی انگلستان. دوره روشنگری دورهای است که انسان به ولایت و استقلال خود پیمیبرد، پیمی برد که خودش میتواند مشکلات بشر را حل کند. هگل بعدها این دوره را دوره خودآگاهی روح مینامد. در این دوره روح یعنی انسان، خودآگاه شده و توانسته است جایگاه خود را در عالم بفهمد. تفسیر هگل از روشنگری تفسیر بسیار مهمی است.
در این دوران فلسفه کانت عرضه شده بود. فلسفه کانت، اصول دوران مدرنیسم را تثبیت کرد؛ اصولی مانند راسیونالیسم، اومانیسم، پلورالیسم، لیبرالیسم و.... در دوران روشنگری مدرنیسم بر اساس این اصول استوار شد و فلسفه کانت درواقع در تأیید همین اصول آمد. از این جهت کانت فیلسوفی است که همه تاریخِ قرنِ پس از او تحت تأثیر اوست؛ نه فقط تاریخِ تفکرِ آن قرن، بلکه تاریخ سیاسی، تاریخ اجتماعی و تاریخ دینی آن تحت تأثیر کانت و فلسفه اوست. این بدان معنا نیست که همه او را قبول دارند، خیلیها با او مخالفند، اما شأن کانت همچون شأن ارسطو در فلسفه قدیم است؛ چنان که بعد از ارسطو همه به ارسطو نظر دارند و همه ارسطوییاند، حتی کسی که میخواهد افلاطون را بفهمد، مثل افلوطین، از مجرای ارسطو به افلاطون نظر می کند و نمی تواند از کنار ارسطو بگذرد.
اهمیت کانت از این جهت است که دوره روشنگری را تفسیر می کند و اصول مدرنیسم در فلسفه او تثبیت می شود. هگل عبارتی معروف دارد مبنی بر این که «من میخواهم افلاطون را کانتی بخوانم». این بدان معناست که نمیتوان از کنار کانت گذشت. کانت فیلسوف مدرن است؛ بدین معنا که گسستی با گذشته ایجاد میکند و برای آینده پایهگذاری میکند. او این مسأله را در مقاله «روشنگری چیست؟» مطرح میکند. او در این مقاله زمانه جدید را تفسیر می کند و از دوران جدید و از دوران بهاصطلاح «فرزند زمان خویشتن باش» صحبت می کند. ما در کانت تأسیس فلسفه جدید و پایگاه فلسفه جدید را مشاهده میکنیم. فلسفه او درواقع دریچهای است به عالم جدید.
یعنی عالم جدید و علم جدید را بنا به ادعای خود تفسیر درست میکند، و جایگاه اخلاق و ایمان را مشخص می کند. پس از کانت تفسیرهای متعددی از کانت می شود که یکی تفسیر هگل است. لیکن این تفسیر به گونه ای است که هگل خود بهعنوان رجل فلسفی استقلال پیدا میکند و مانند نوکانتی ها و آگوست کنت نیست که تا آخر عمر تابع فلسفه کانت باشد بلکه خود چیزی جدید است. هگل فیلسوف دوره روشنگری است.
او به لحاظ شخصیت و تحصیلات در خانوادهای متوسط از حیث مالی به دنیا آمده است و تا آخر عمر آدم قانع و صرفهجویی بوده است و بسیار منظم. برخلاف کانت آدم خوش مشربی نبوده و برای مردم جذابیت نداشته است. دانشجویان هگل فقط بهخاطر عمق کارهایش به او توجه میکردند؛ گرچه سر کلاس خوشتقریر هم نبوده است. گاهی اوقات از روی یادداشت های خود میخوانده است. البته نه بدین معنا که کندذهن بوده باشد بلکه گاهی تردید می کرده است. حجم زیادی از کارهایی که ما امروزه از هگل در اختیار داریم مجموعه یادداشت های کلاس درس اوست؛ کتاب هایی مثل دوره زیباییشناسی، فلسفه تاریخ و تاریخ فلسفه.
● مسأله
هگل در نوجوانی در سلک دانشجویان الهیات و طلاب علوم دینی قرار و لیسانس الهیات گرفت. زمانیکه او دانشجوی الهیات بود مسأله بسیار مهمی، ذهن او را به خود مشغول کرد که همین مسأله بعدها برای او صبغه فلسفی پیدا میکند و تمام فلسفه او در جهت حل این مشکل است. این مسأله در مورد ارتباط انسان با خداست. در مسیحیت، خداوند به صورت انسان درآمده و در الهیات مسیحی خداوند تجسد پیدا کرده است. کیفیت تجسد خداوند در مسیح، امری غیرعقلانی و نامعقول و دور از ذهن است.
مسیحیان می گویند فقط باید به این مسأله ایمان داشت؛ «ایمان بیاور تا بفهمی». در اینجا این مسأله وجود دارد که چگونه میشود که خدای نامتناهی در موجودی متناهی به اسم مسیح تجسد پیدا کند. این مسأله در وهله اول کلامی است، اما بعدها به صورت های مختلف در فلسفه هگل ظاهر می شود. مشکلی که از نظر کلامی تجسد خدا در مسیح است وقتی به صورت فلسفی بیان کنیم میشود رابطه نامتناهی و متناهی، وقتی به صورت سیاسی بیان کنیم تبدیل میشود به رابطه دولت و فرد. در واقع سیستم فلسفی که او طرح میکند در جهت حل این مسأله است.
● انقلاب فرانسه
در آن زمان او دوست نزدیکی دارد به نام هولدرلین که از شعرای بزرگ آلمان است و هایدگر او را ملکالشعراء دانسته. هولدرلین همحجرهای هگل بود. این ها هر دو مسأله دارند، اما یکی فیلسوف میشود و دیگر شاعر. هر دو در آن زمان الهیات می خواندند. این دو به انقلاب کبیر فرانسه به دید تحسین نگاه می کردهاند. البته این امر فقط اختصاص به آن دو نداشته است بلکه بیشتر آلمانی ها انقلاب فرانسه را سوژهای عالی میدیدهاند از جمله کانت که خود یکی از مدافعان انقلاب فرانسه است. بدین دلیل که در انقلاب کبیر فرانسه شعار، شعار آزادی است و مردم می خواهند که خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند؛ یعنی میخواهند ولایت فردی را در آن جا منتفی کنند.
این امر برای آلمانی ها یک ایدهآل و آرمان است. در تمام کتاب های کانت، آخر سر، بحث به آزادی کشیده میشود، یعنی بحث آزادی برای کانت محوریت دارد. برای هگل هم مسأله انقلاب فرانسه، بسیار مهم است. وقتی انقلاب فرانسه پیروز میشود هگل و هولدرلین که تقریباً دوران نوجوانی را تازه سپری کرده بودند، در میدان شهر، نهال آزادی به افتخار پیروزی انقلاب کبیر فرانسه غرس میکنند.
اما چرا انقلاب فرانسه برای هگل اهمیت فلسفی دارد؟ هگل جامعه یونانی را جامعهای آرمانی میداند چرا که در جامعه یونانی آتن مردم عین دولت هستند و دولت عین مردم. رابطه دولت و فرد یک رابطه ناگسستنی و رابطه «من تو ام و تو منی» است. دولت من هستم و من دولت هستم، چرا که دولت اعضای شهر هستند، یعنی هیأت مؤتلفه شهر. البته این جا باید بردگان و اشراف را جدا کرد، بردگان حق رأی ندارند اما اشراف حق رأی دارند و اشراف هستند که همه دولت را مشخص میکنند و از بین خود افرادی را برای زمامداری مشخص میکنند. این را تعبیر به دموکراسی میکردند. برای هگل این دموکراسی خیلی آرمانی است. هگل به حکومت آتن از منظر وحدت فرد و دولت مینگرد، چرا که مسأله اصلی او رابطه نامتناهی و متناهی است و دولت و فرد جنبه تحقق اجتماعی نامتناهی و متناهی است. هگل وحدت بین دولت و فرد را در اجتماع یونان مشاهده میکند، لذا جامعه آتن برای او جامعهای آرمانی است. شروع بعد تاریخی فلسفه هگل از همین جاست.
در نظر او این آرمان بعدها از بین رفته است. جامعه آتن متلاشی شده و در طول تاریخ، استبداد روی کار آمده است. انسان از خود بیگانه شده و دولت را جدای از خود حساب کرده تا به انقلاب فرانسه رسیده است. در انقلاب فرانسه دوباره مشاهده میشود که فرد به خودآگاهی میرسد. یعنی فرد دولت مجزای از خودش را نفی میکند، دیکتاتوری فرد بر فرد را نفی میکند. مردم دوباره میخواهند خود عین دولت باشند. لذا بحث شعار جمهوری و انقلاب فرانسه، آزادی و انقلاب فرانسه مطرح میشد.
این که میگوییم پادشاه نمیخواهیم، جمهوری میخواهیم، یعنی خودمان میخواهیم مشخص کنیم که چه کسی برای ما کار کند. این به اصطلاح بازگشتی است به آن آرمان جامعه آتن. این جنبه انقلاب کبیر فرانسه است که برای هگل خیلی اهمیت دارد. اما از بخت بد هگل، ناپلئون ظهور میکند و این جامعه زیبای آرمانی و رویایی را که در حال تحقق پیدا کردن است دوباره به حالت استبدادی برمیگرداند؛ یعنی جمهوری را منحل و پادشاهی و امپراطوری اعلام میکند. این به معنی آن است که فرد دوباره از دولت بیگانه می شود.
این جریان ازخودبیگانگی باعث می شود که هگل به حالت افراط کشیده شود. از آن جا که دیگر هیچ مورد خاصی را ندارد که رویش تکیه کند به پادشاهی آلمان متوسل می شود و پادشاهی آلمان را نمونه بارز عدالت و آزادی حساب میکند. در این جاست که بسیار مورد انتقاد واقع می شود چرا که ژرمنگرا می شود و نژاد ژرمن را در نهایت مطلق می کند و پادشاهی پروس را بهترین نوع حکومت زمان میداند. در واقع، هگل ناچار است که این قضیه را به جایی برساند چرا که تحلیلی عالی از تاریخ تمدن غربی کرده و حالا به جایی رسیده است که دوست دارد این را به جمهوری فرانسه ختم کند، اما جمهوری فرانسه به خلاف خود منتهی شد، لذا هگل معلق ماند. هگل در پی چیزی بود که بهعنوان نماینده همان مطلقی که میگفت معرفی کند، پس متوسل به پادشاه آلمان شد و این ضربهای است که خودش به خودش میزند.
● تاریخ
شاید هیچ فیلسوفی به اندازه هگل به تاریخ اهمیت نداده باشد. البته بحث توجه به تاریخ در قرن هجدهم با ویکو، فیلسوف ایتالیایی، شروع شد اما کسی ویکو را نمیشناخت. کانت شاگردی داشت به نام هربرت که بحثی راجع تمدن کرد و به کانت اشکالاتی را وارد نمود. کانت هنگامیکه کتاب هربرت را خواند، نقد تندی بر کتاب او نوشت و هربرت را متهم به بدفهمی آراء خود کرد. خود کانت مقاله کوتاهی در مسأله تاریخ دارد به نام «ایده تاریخ جهانی»، اما در آثار کانت دیگر بحث تاریخ مشاهده نمیشود. کسی که به بحث تاریخ از دیدگاه فلسفی پرداخته و تاریخ را به بستر فلسفی آورده، هگل است.
سخنران: محمود - خاتمی
خبرنگار: جهانداد - معماریان
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - تاریخ شمسی نشر ۱۴/۰۶/۱۳۸۹
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست