چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

همسر یا پرستار


همسر یا پرستار

نمی دانم چه بنویسم, می خواهم بحثی را شروع كنم كه می دانم دغدغه جامعه معلولین ماست اما در روزنامه ها و رسانه ها كمتر به آن پرداخته شده است منظور من ازدواج معلولین است موضوعی كه شاید به نظر بسیاری آن هم در خصوص معلولین یك بحث حاشیه ای است

صبح كه از خانه آمدم بیرون، دو رفتگر محله مان را دیدم كه روی پله خانه ای نشسته بودند و صبحانه می خوردند. در عمق وجودم احساس شادی خاصی كردم. به یاد روزهایی افتادم كه محله مان تنها یك رفتگر داشت و او همیشه تنها صبحانه می خورد و امروز كه آن دو را یا بهتر بگویم پایان تنهایی رفتگر محله مان را می دیدم، خوشحال شدم و با خود فكر كردم كه به راستی تنهایی برای هیچ موجودی زیبا نیست و تنهایی صرفاً كسی را سزاست كه بی نیاز است و راز شكوه و عظمت جهان خلقت تنهایی همان یگانه متعال است.

نمی دانم چه بنویسم، می خواهم بحثی را شروع كنم كه می دانم دغدغه جامعه معلولین ماست اما در روزنامه ها و رسانه ها كمتر به آن پرداخته شده است.

منظور من ازدواج معلولین است؛ موضوعی كه شاید به نظر بسیاری آن هم در خصوص معلولین یك بحث حاشیه ای است و در درجه سوم و چهارم اهمیت قرار دارد.

اگر به روند زندگی هر انسان نگاه كنیم، می بینیم كه اصولاً اكثر اهدافی كه در زندگی دنبال می كند به این ختم می شود كه بتواند روزی به درجه ای از تكامل برسد كه تشكیل خانواده دهد. این حرف به این معنا نیست كه انسان زندگی می كند تا ازدواج كند و به نیازهای جنسی و روحی خود پاسخ دهد، چرا كه تنها بخشی از ازدواج پاسخ به این نیازهاست. به نظر من، ازدواج اعلام تكامل انسان است؛ تكامل از لحاظ اقتصادی، فكری، عاطفی، جنسی و... .

به همین دلیل معتقدم كه ما وقتی به این تفكر رسیدیم كه معلول هم، انسان است و روزی باید تشكیل خانواده دهد در حقیقت پذیرفته ایم كه او هم باید مانند ما راه تكامل را از هر لحاظ طی كند. اینجاست كه می گوییم یك معلول چون قرار است ازدواج كند باید استقلال اقتصادی داشته باشد. باید شاغل شود، چون قرار است شاغل شود باید درس بخواند و كار بیاموزد و چون قرار است درس بخواند و كار بیاموزد، نیاز به حمایت و توانبخشی دارد. یعنی وقتی ضرورت پله آخر یك نردبان را اعلام كردیم، ضرورت پله اول و دوم و... هم در نفس گفته ما پنهان است؛ «چون كه صد آمد، نود هم نزد ماست». درباره ضرورت ازدواج معلولین جدا از آنچه گفته شد از نظر روانشناسی و علوم اجتماعی نیز مواردی وجود دارد كه این نكته را تأیید می كند- البته باید گفت این بحث عمدتاً شامل معلولین جسمی و حركتی و حسی است و نه ذهنی- اگر به علوم پزشكی و روانشناسی مراجعه كنیم یك معلول جسمی- حركتی چه از لحاظ عاطفی و چه از نظر ارگانیسم درونی بدن همانند یك انسان سالم است و در دهه سوم زندگی تمایل به انتخاب همسر در او پدیدار می شود و دغدغه ای پیدا می كند كه تا حدودی سایر دغدغه هایش را تحت الشعاع قرار می دهد.

از این منظر ازدواج می تواند به عنوان یك انگیزه در زندگی معلول نقش مثبت ایفا كند. پذیرش ضرورت ازدواج چه از سوی خود معلول و چه از سوی جامعه مرحله ای از تكامل اوست. به عبارتی وقتی معلول پذیرفت كه می تواند ازدواج كند، به این باور می رسد كه آینده ای در انتظار اوست و این آینده را باید ساخت و ساخت آینده نیازمند پشتوانه اقتصادی، موقعیت اجتماعی، تحصیلات، شغل و... است.

نگاه به آینده همان طور كه عامل محرك هر انسانی است معلول را نیز به تحرك و پویایی وا می دارد. اینجاست كه معلول از آینده و فكر كردن به آن هراس ندارد و مانند سایرین به آن می اندیشد و برایش برنامه ریزی می كند.

آینده محوری تأثیر مثبتی در زندگی معلول می گذارد. وقتی یك معلول پذیرفت كه ممكن است مورد انتخاب قرار گیرد، به زیبایی ظاهر می اندیشد و سعی می كند در جامعه آراسته حاضر شود. وقتی یك معلول پذیرفت كه او نیز مانند دیگران می تواند از طریق ارتباطات اجتماعی و شغلی روزمره نظر كسی را به خود جلب كند، در زمینه آداب اجتماعی مطالعه می كند.

تا اینجا هر چه گفتیم در رابطه با ضرورت ازدواج معلولین بود، اما در مباحث فلسفی همیشه در مقابل ضرورت بحثی داریم به عنوان امكان.

به این معنی كه وقتی ضرورت امر یا چیزی ثابت شد، امكان آن نیز بررسی می شود.

گفتیم «معلول باید ازدواج كند» و حال ناچاریم كه راه های امكان این باید را بررسی كنیم والا متهم می شویم به ایده آلیسم و سطحی نگری. مثل این است كه بگوییم همه مردم باید صاحبخانه شوند و وقتی از ما پرسیدند چطور؟ بگوییم آن دیگر به ما ربطی ندارد، بروید راهش را پیدا كنید.

و حال كه ضرورت ازدواج معلولین را اعلام كردیم، باید به سؤالاتی نسبتاً دشوار علمی و منطقی پاسخ دهیم.

شاید اولین سؤال كه به ذهن خطور كند این است كه معلول با چه كسی ازدواج كند؟ معلول یا سالم؟ بدیهی است هر پاسخی كه به این سؤال داده شود، پاسخ دهنده را ملزم می كند كه برای پاسخ خود دلیل بیاورد.

مثلاً ممكن است كسی بگوید یك معلول باید با یك انسان سالم ازدواج كند و وقتی از او بپرسیم چرا؟ بگوید كه این انسان سالم می تواند كاستی ها و ناتوانی های همسرش را جبران كند و كمك حالش باشد. اینجا باید گفت كه ممكن است این گفته در ظاهر خیلی خوب و ایده آل باشد؛ مثلاً من به عنوان یك معلول، انسان سالمی را به همسری انتخاب كنم كه او یك عمر كمك حال و مواظب من باشد، اما باید پذیرفت كه این منظره از دور دل می برد و از جلو زهره، چرا كه نگاه یك همسر به عنوان یك پرستار و مراقب نگاه مسئله ساز خودخواهانه ای است و این موضوع از دو دیدگاه قابل بررسی است؛ یكی از نگاه موازین عقلی و شرعی اسلام در بحث ازدواج به موضوع كفیت طرفین اشاره دارد، هماهنگی زن و مرد را اصلی اساسی می داند به طوری كه همسران بتوانند یكدیگر را كامل كنند نه اینكه از یك سو نقص باشد و از سوی دیگر كمال،چون زندگی زناشویی مانند عرصه سیاست نوعی موازنه قدرت است و توانایی های طرفین در این موازنه زندگی مشترك را سمت و سو می دهد و اگر قرار باشد فرد سالم به همسر معلولش همیشه از موضع بالاتر نگاه كند، زندگی چهره خندان خوشایندی نخواهد داشت. منظر دومی كه می توان از آن به بحث نگاه كرد، منظر ارضای نیازهای طرفین است. انسان وقتی ازدواج می كند یك سری نیازهای روحی، روانی، عاطفی و جنسی دارد كه می خواهد با ازدواج به آنها پاسخ دهد و اكثر شكست های زندگی زناشویی به دلیل برآورده نشدن نیازهای طرفین است. حال باید دید در زندگی یك فرد سالم و یك فرد معلول، این نیازها تا چه حد برآورده می شود و این نكته را نیز مد نظر داشت كه سركوب نیازها تهدیدی است برای سلامت زندگی زناشویی.فرد سالمی را در نظر بگیرید كه با یك معلول ازدواج می كند. این فرد سالم خواسته هایی دارد كه شاید همسر معلولش به واسطه محدودیت جسمی نتواند به خوبی آنها را برآورده كند و این سركوب نیاز در درازمدت، آثار منفی جدی در زندگی دارد یا برعكس یك فرد معلول به واسطه زندگی متفاوت و مشكلاتی كه تاكنون داشته، نیازمند كسی است كه او را بفهمد، معلولیت را درك كند و مشكلات یك معلول را حس نماید و تنها كسی از عهده این درك برمی آید كه خود معلولیت و محدودیت چشیده باشد.ممكن است عده ای بگویند آیا زندگی دو معلول با هم در زیر یك سقف عقلاً امكان پذیر است و آیا دو معلول از پس یك زندگی برمی آیند؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت كه نمی توان در این باره حكم قطعی صادر كرد كه هر معلولی با هر شرایطی می تواند با معلول دیگری ازدواج كند.

در این زمینه توجه به دو نكته ضروری است:

۱- توان سنجی دو معلول

۲- بهره گیری از امكانات تكنولوژی روز

در ازدواج معلولین باید توانایی ها و ضعف های دو طرف سنجیده شود كه آیا یكی از آنها می تواند ضعف دیگری را جبران كند یا نه؟ و در صورت مثبت بودن ازدواج به صلاح است ولی اگر ضعف های طرفین ضعف دیگری را شدت بخشد نمی توان جوازی برای این ازدواج صادر كرد.

نكته دوم توجه به امكانات تكنولوژی در دنیای امروز است. امروزه تكنولوژی به كمك زندگی بشر آمده و كارهای یدی در آن را به حداقل رسانده است.

اكنون ۲۰۰ سال پیش نیست كه هیزم شكستن، پخت نان، شكستن یخ حوض و... جزو ضروریات زندگی باشد، اكنون ماشین ها، لباس ها و ظرف ها را می شویند، چای آماده می كنند و بسیاری كارهای دیگر را انجام می دهند و یك زوج معلول می توانند به جای اینكه در آغاز زندگی هزینه بالایی صرف وسایل تجملی كنند این هزینه را برای خرید این وسایل رفاهی در نظر گیرند.

در پایان باید گفت كه ازدواج معلولان بحثی است كه باید یك بار دیگر به آن نگاه شود چه از سوی جامعه و چه از سوی خود معلولین و معلولین هم باید در این نگاه از دو چیز پرهیز كنند:

۱- ناامیدی

۲- رویا پردازی

كه این دو نگاه افراطی و تفریطی هر دو با یك نگاه دقیق و واقع بینانه به خود از میان خواهد رفت.

سیدمحسن حسینی طه



همچنین مشاهده کنید