سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

تقدیرباوری



      تقدیرباوری
سارا قطبی راوندی

رینگرن، هلمر، 1388،  تقدیرباوری در منظومه های حماسی فارسی(شاهنامه و ویس و رامین)، تهران: هرمس
مفهوم تقدیر و مسئله باور به قسمت مقدر بحثی است که نمود بسیاری  در ادبیات فارسی وطبعا فرهنگ ایرانی داشته است. ژرفای این مفهوم در فرهنگ ایرانی آنقدر زیاد است که در عصر حاضر نیز در ذهن بسیاری از افراد جامعه جای دارد وگاه اصالت آن مورد بحث قرار میگیرد.

کتاب تقدیر باوری در منظومه های حماسی فارسی, به بررسی این مفهوم در ادبیات فارسی با نگاه به دو منظومه شاهنامه و ویس و رامین میپردازد و از طریق این دو منظومه به پیشینه این مفهوم در عقاید ایران باستان و متون پهلوی و اوستایی میرس.این کتاب 190 صفحه دارد.

 در دیباچه رینگرن سوال اصلی این پژوهش را "مسئله تاثیر احتمالی اندیشه های ایرانی در این باور اعراب میداند که زمان عامل سرنوشت است" (ص 13) چرا که این پژوهش در  راستای پژوهش دیگر نویسنده درباره تقدیر باوری اعراب انجام شده است.

 در مقدمه ابتدا به مسئله  جبر واختیار که  مبنای بحث اصلی کتاب است اشاره شده.سپس خلاصه کتاب و روش کار و نکاتی درباره شیوه ترجمه آن بیان شده است . رینگرن, فردوسی و فخرالدین اسعد گرگانی را حماسه سرایان برجسته دوره متقدم ادب فارسی مینامد و دلیل انتخاب آن دو را تعدد اشارات آنها به مسئله تقدیر ذکر میکند.او واژه های مورد بررسی را در 4 گروه دسته بندی میکند و سپس مباحث کتاب را حول این 4 گروه طرح میکند: 1.کاربرد  واژه ها در شاهنامه و ویس و رامین (فصول 1 تا 4)  2.پیشینه تاریخی ودینی مفاهیم مستتر در آنها (فصول 1 تا 4) 3.رابطه میان خدا و سرنوشت (فصل 5) 4.موضع آدمی در قبال سرنوشت خود(فصل 6). پس از آن مختصری درباره زمان سرایش و منابع وپیشینه این دو منظومه شرح میدهد.

 

فهرست:

سپاسگذاری

پیشگفتار مترجم

درباره نویسنده

دیباچه

کوته نوشت ها

مقدمه

فصل اول: زمان:نیروی سرنوشت

فصل دوم:سرنوشت و آسمان.اختربینی

فصل سوم: بخت به منزله قسمت آدمی

فصل چهارم: وام واژه های عربی. تلفیق اصطلاحات متعدد

فصل پنجم: خداوند و سرنوشت

فصل ششم: موضع آدمی در قبال سرنوشت

پیوست 1: فهرست بخش های شاهنامه

پیوست 2: گزیده آثار هلمر رینگرن

منابع 

منابع تکمیلی

نمایه

در فصل 1 تا 3 نویسنده از واژه هایی را که در مفهوم تقدیر باوری به کار رفته اند,در 3 گروه دسته بندی و بررسی میکند.

فصل اول/ واژه های مربوط به زمان : زمان, زمانه, روزگار

فصل دوم/ واژه های مربوط به آسمان و اختر بینی: سپهر, آسمان, چرخ, گردون, گنبد, فلک

فصل سوم/ واژه هایی که به سرنوشت اطلاق شده اند: سهم, قسمت, بخش, بخشش, پیشکش, هدیه, تقدیر

در فصل چهارم  واژه های عربی را که با مفهوم تقدیر باوری در دو منظومه مورد نظر به کار رفته بررسی میکند

در فصل پنجم به میزان نقش خداوند در باورهای مربوط به تقدیر میپردازد به این معنا که این باور چقدر با قدرت و اطاعت از خداوند ارتباط دارد

در فصل ششم نویسنده باید و نبایدهایی را که در واکنش های مربوط به سرنوشت وجود داشته بررسی میکند.یعنی موضع بخردانه یا نابخردانه انسان  را در حکمت های مربوط به این موضوع شرح میدهد.

در پایان کتاب علاوه بر نمایه و منابع, منابع تکمیلی و 2 پیوست نیز آمده است.

پیوست 1:فهرست بخش های شاهنامه بر اساس تقسیم بندی ولف و چاپ ژول مول

پیوست 2: گزیده آثار نویسنده

 

 شرح کوتاهی از فصول کتاب:

فصل اول واژه های  زمان ,زمان و روزگار را به دو معنای عمر و بخت میداند.نویسنده اصطلاحات ساخته شده با این واژه ها,شرح باورهای پیرامون این اصطلاحات و کاربرد آنها را ابتدا در شاهنامه و سپس در ویس و رامین بررسی میکند.

مثال؟:

پس از آن سراغ متون کهن ایرانی میرود و نظرات متخصصان این حوزه را پیرامون ریشه  باور به تقدیر در این متون و ارتباط آن با عقاید زروانی و شرح میدهد.

مثال؟:

سپس ارتباط اندیشه های ایرانی درباره زمان با تصورات هندی درباره کالهkala)  ) بررسی میکند . در این میان نویسنده به ارتباط باورهای کهن ایرانی و هندی با آسمان و اختر بینی نیز اشاراتی میکند.

در آخر به واژه جهان و کاربرد آن در معنای تقدیر میپردازد.

رینگرن در بررسی متون کهن این نکته را بیان میکند که این متون چون در زمانی متاخرتر از آنچه به وجود آمده اند تالیف شده اند دچار تغیراتی شده اند که امکان دستیابی به اصل باورهای کهن را از ما میگیرد

فصل دوم: سرنوشت, آسمان و اختربینی

دومین گروه واژه ها برای بیان مفهوم سرنوشت : سپهر,آسمان, چرخ, گردون, گنبد,فلک هستند که همه به طور اخص به معنای آسمانند.

اشاراتی که به آسمان به منزله کارگزار سرنوشت شده با اشارات مربوط به زمان شباهت دارد و رینگرن این ساختار را بیان میکند که گردش آسمان جریان زمان را به وجود می آورد جریان زمان حوادث و رویدادها را موجب میشود که همان سرنوشت آدمیست واین سیر را دلیل اشاره به آسمان به عنوان کارگزار سرنوشت میداند. از طرف دیگر گردش آسمان موجب به وجود آمدن شب و روز است و کاربرد واژه های خورشید و ماه که مجاز از شب و روزند به گردش آسمان و رقم خوردن تقدیر برمیگردد.

مفهوم دیگری که رینگرن به آن اشاره کرده پادشاه خوب است که حلقه پیوند آسمان و رعایای خود میشود:

"بپیوست با شاه ایران سپهر                       بر آزادگان بر برافگند مهر

زمانه چنان شد که بود از نخست                به آب وفا روی خود را بشست

....بنابراین پادشاه خوب حلقه پیوند سپهر و رعایای خود میشود و الطاف سپهر را به آنها انتقال می دهد و به واسطه اوست که گیتی جوان میشود از بعضی جنبه ها پادشاه حاکم بر تقدیر نیز میشود ..." (ص 82)

این درمضمونی است که بسیار بیان میشود و به همین دلیل میتواند  در برابر قدرت مطلق تقدیر قرار گیرد اما در نهایت اعتقاد به  قدرت مطلق تقدیر چیرگی دارد.

پس ازین نویسنده به بررسی نگرش به آسمان در شاهنامه میپردازد :

  1. سرنوشت بیوقفه با آدمی بازی میکند که نگرش بنیادی است
  2. ستیز با چرخ گردان خیره سری است و حکم او را ناچار باید پذیرفت
  3. اعمال آسمان اسرار آمیز آست و نمیتوان به آن آگاهی یافت(به غیر از استثنائاتی مانند داستان رستم و اسفندیار که سیمرغ راز اسفندیار را به رستم میگوید)
  4. ارتباط آسمان در مقام کارگزار سرنوشت با ستارگان:

 

"آسمان در مقام کارگزار سرنوشت چنان با عقیده به اینکه ستارگان حاملان تقدیرند رابطه تنگاتنگ دارد که غالبا دشوار میتوان این دو مفهوم را از یکدیگر جدا کرد" (ص 91)

ازینجا رینگرن به چگونگی ارتباط پیدا کردن تقدیر آدمی با صورتهای فلکی میرسد و پس از شرح ویس و رامین به آن میپردازد.

در ویس ورامیننیز مفاهیم با شاهنامه شباهت دارند.

1.تاکید بر برتری قدرت مطلقه آسمان است

2.هر کس که آسمان یار اوست نیکبختی و پیروزی با اوست

سپس رینگرن به سراغ ارتباط تقدیر با ستارگان میرود.و آن را در این 2 منظومه به طور جداگانه شرح میدهد:

شاهنامه: تقدیر باوری فردوسی با اختر شناسی پیوند دارد.شاهد آن مدد جویی از ستاره شمران قبل از شروع کارهای مهم است. به طور کلی چون سرنوشت با مسیر اختران پیوند دارد با اختر بینی میتوان تا حدی آنچه را سرنوشت در آستین دارد دریافت.

ویس و رامین: در این منظومه این رابطه به روشنی شاهنامه بیان نشده.اما باور به اختربینی در آن وجود دارد:

"این باورها بارزتر از همه در فصل 29 "اندر صفت شب"بیان شده اند که در آن صورتهای فلکی مختلف و ویژگیهای مرتبط با تقدیر هریک به تفصیل آمده است." (ص97)

به گفته رینگرن در هر دو منظومه باور به از پیش نوشته شدن تقدیر وجود دارد. در شاهنامه تقدیر بر اختران نوشته شده و در ویس و رامین بر سر یا پیشانی آدمی.

پس از این بحث نویسنده به سراغ متون پهلوی,اوستایی  ونیز اسناد سومری واکدی میرود و ریشه مفهوم "قضای نوشته " را در آنها بررسی میکند.

فصل سوم:بخت به منزله قسمت آدمی

این فصل به سومین گروه  واژه هایی که به سرنوشت اطلاق شده اند میپردازد: بخت,بخش و بخشش که به معنی سهم  و قسمت آمده اند. واژه بخت اکثرا بار مثبت دارد و به معنای تقدیر نیک است. و به شکل های گوناگون آمده است.از جمله:

- رو کردن بخت/ بیدار بودن بخت/ بخت جوان: خوشبختی و پیروزی

- پشت کردن بخت/خواب بودن بخت/ بخت پیر: بد اقبالی و نگون بخت

در شاهنامه پادشاه و نیز برخی شخصیت های برجسته با بخت ارتباط ویژه دارند.این ارتباط ویژه برای پادشاهان همان فر شاهی است:

"بدی بر تو از فر او نگذرد      که بختش همه نیکوی پرورد

جهان را دل از شاه خندان بود       که بر چهر او فر یزدان بود

 

این مثالها نشان میدهد که فر شاه موهبتی است الهی که در تابندگی چهره پادشاه و در توانایی و نیرو و پیروزیهای او متجلی میشود و با بخت او پیوندی نزدیک دارد.پادشاه به مدد فر خویش مردمش را از گزند مصون میدارد و گیتی را لبریز از شادی میکند" (ص 119)

از میان شخصیت های برجسته رستم و فریدون با بخت ارتباط ویژه دارند .درباره رستم میگوید:

"تویی پروراننده تاج وتخت           فروغ از تو گیرد جهاندار بخت

دل چرخ در نوک شمشیر توست       سپهر و زمان و زمین زیر توست"

در ویس و رامین کاربرد واژه بخت نسبت به دیگر واژه های دارای مفهوم تقدیر بسیار بیشتر است.در این منظومه بخت : سهمی است که تقدیر رقم زده./ کردار آدمی مسبب بخت است.

سپس رینگرن به بررسی ریشه واژه بخت در متون پهلوی و اوستایی میپردازد.

در اوستایی  با استناد به تاملات ویدن گرن در این باب, واژه بخته baxta)) را بررسی میکند و در نهایت آن را مرگ مقدر آدمی میداند که پیش فرض بخته وجود خدایی است که مرگ را مقرر کرده است.یعنی بخته به نوعی مجاز از خداوند است.

از میان متون پهلوی  نیز به مینوی خرد  و شایست نشایست استناد میکند و مفهوم یار بودن و دشمن بودن بخت با آدمی را که در متون حماسی وجود دارد در آنها نیز نشان میدهد.

علاوه بر این به واژه بهانه bihanak))میپردازد که ابزار تقدیر است برای انجام امور رخدادها.

این واژه در ویس و رامین کاربرد زیاد دارد.در شاهنامه هم به کار رفته اما کمتر در پیوند با واژه تقدیر است و به معنای کلی "دستاویز " است.

در آخر رینگرن با استناد به متون کهن ارتباط واژه بخت با دو مفهوم "فره و روشنایی" (و در ارتباط با آن خورشید وماه) و نیز ارتباط همین واژه را با "جان" بررسی میکند.

فصل چهارم: وام واژه های عربی ,تلفیق اصطلاحات متعدد

در این بخش رینگرن به کاربرد دو واژه "قضا و قدر" ابتدا در شاهنامه میپردازد. کاربرد واژه قضا بیش از قدر است.قدر همیشه با قضا به کار رفته اما قضا به تنهایی هم آمده است.همچنین او ترکیب هایی را که با این واژه ها ساخته شده بررسی میکند.مثل "دام قضا و اسب قضا" و تشابه ترکیب اول را با "کاله" در ادبیات هند ذکر میکند. رینگرن در این بخش از روی این ترکیب ها و کاربرد زیاد واژه ها ومفاهیم عربی, به الحاقی بودن برخی ابیات اشاره می کند.

"واقعیتی که نباید در اینجا نادیده گرفته شود شمازیاد واژه های عربی در این قسمت از شاهنامه است و چون کل این بخش در برخی از نسخ وجود ندارد, ممکن است به تمامی الحاقی باشد و نباید نماینده عقاید فردوسی محسوب شود"(ص 138)

در ویس و رامین واژه قضا بیش از شاهنامه به کار رفته است. این واژه همه جا دال بر تیره بختی است.ترکیب "دام قضا " در این منظومه هم آمده است.واژه های قدر و تقدیر هرکدام تنها یک بار به کار رفته اند.همچنین رینگرن این تصویر را که "تقدیر چیزی را به آدمی مینوشاند"

با مفهوم "جام تقدیر " در شعر عرب تطبیق میدهد.

رینگرن معتقد است واژه های عربی در حماسه های فارسی نقش کمی دارند و "ظاهرا عقاید اعراب در فردوسی و گرگانی تاثیر چندانی نداشته است" (ص141)

سپس به شرح واژهای قضا و قدر در الهیات رسمی دین اسلام میپردازد و در نهایت میگوید :

" ... نویسندگان ایرانی این اصطلاحات عربی را به این دلیل وام گرفته اند که مفاهیمی متناظر با آنچه را خود در ذهن داشته اند بیان میکرده اند.شایسته است این نکته را خاطر نشان کنیم که فردوسی این اصطلاحات عربی را به صورت مطلق و هم در پیوند با خدا به کار برده است, حال آنکه گرگانی گویا «قضای آسمان» را ترجیح داده است..."

بحث بعدی در این بخش کاربرد مشابه همه واژه های به کار رفته برای مفهوم تقدیر است.

به این معنا که در دو منظومه مورد نظر همه واژه هایی که بررسی شده اند در یک مفهوم مشترک و به جای هم به کار رفته اند و تفاوت معنایی آنها را دشوار میتوان تشخیص داد.این مسئله در ویس و رامین نمود بیشتری دارد:

"اگر واژه های مختلفی که بر قضا یا سرنوشت دلالت دارند.بدون تمایز روشنی به کار رفته اند پس قاعدتا تعابیر مترادفی برای یک مفهوم واحد تلقی میشوند.شاید منشا آنها متفاوت باشد, ولی در واقع نه بر نیروهای مختلف سرنوشت,که بر نیروی واحدی دلالت دارند که وجوه گوناکون دارد.اما در اساس کلیتی واحد است."(ص145)

در آخر مثل همه فصل ها به بررسی این تشابه در متون پهلوی میپردازد وقطعه ای از بندهشن را می آورد که در آن گرایش به ادغام جنبه های گوناگون تقدیر دیده میشود.نویسنده با استناد به نظر ویدن گرن چنین نتیجه میگیرد:

"ایزد وایو که چون ایزد مرگ در دو جلوه نیک وبدش ظاهر شده است, جان را از طریق سپهر به زمان کرانه مند میدهد اما در عین  حال بخشش سپهر به  زمان میرسد که خود همان وایو است که افزون بر این صفت زروان را نیز دارد ... فرآیند تلفیق و مصالحه که از اینجا آغاز شده در منظومه های حماسی فارسی نو کامل میشود"(ص146)

فصل پنجم: خداوند و سرنوشت

 

در این بخش جایگاه پروردگار در اعتقاد به تقدیر بررسی میشود.این جایگاه دو وجه دارد:

  1. " زمانه را هرگاه  تجلی خواست خداوند تلقی کرده اند.احتمالا آن را نماینده نوعی نظم اخلاقی دانسته اند.
  2. همچنین دیدیم که خداوند است که نوشتار فلکی را نوشته است : یعنی ستارگان که تقدیر آدمی را پیشگویی و در مقام واسطه سرنوشت عمل میکنند."(ص147)

رینگرن معتقد است که در ذهن سرایندگان این منظومه ها نقش محوری خداوند در رقم زدن تقدیر  

یک امر بدیهی و یک پیش فرض اصلی است به همین دلیل فردوسی "به همین اکتفا میکند که بگوید زمانه یا فلک مسبب این رخداد بوده و لزومی نمیبیند که هربار به ما بگوید منبع قدرت زمانه ,فلک و بخت نهایتا پروردگار است. همین که در اغلب موارد فلک و پروردگار در یک یا دو بیت در کنار یکدیگر می آیند,بی آنکه تقابلی بین آنها احساس شود,موید فرض ماست."

رینگرن از نظریات وارنر و نولدکه در تفسیر عقاید فردوسی استفاده می کند و در نهایت نتیجه می گیرد که فردوسی در پی ترکیب عناصر اسلامی و زرتشتی نبوده بلکه آن دو آموزه  را در کنار یکدیگر گذاشته و راه میانه ای را در پیش گرفته.در واقع در شعر فردوسی با دو دیدگاه روبه رو هستیم:

"هنگامی که نیکی و بدی هردو به خداوند نسبت داده میشود ...تجلی یکتاپرستی اسلامی را در پیش رو داریم, اما هنگامی که از خداوند برای مقابله با سرنوشت یاری خواسته میشود, تاثیر ثنویت زردشتی نیک هویداست" (ص155)

اما در کل اعتقاد به نیروی خداوند و گرایش به یکتاپرستی در شاهنامه بیش از متون پهلوی است و رینگرن دلالیل گوناگونی را برای این دوگانگی اعتقادی ذکر میکند.از جمله وضعیت اجتماعی-سیاسی آن دوران.

در ویس و رامین نیز-با اینکه از متون پهلوی گرفته شده- این دوگانگی وجود دارد.

فصل ششم : موضع آدمی در قبال سرنوشت

نویسنده معتقد است ثنویتی که در اعتقاد به سرنوشت هست در موضع آدمی نیز وجود دارد.یعنی از طرفی خداوند دادگر را  تعیین کننده سرنوشت میداند و از طرف دیگر نیروی تقدیر را نیرویی خشک و بی روح میداند.اما در نهایت تنها موضع بخردانه آدمی تسلیم و رضای خاضعانه است.

نتیجه گیری رینگرن از این پژوهش این است که :

"بین تقدیر باوری به مفهوم واقعی کلمه  و اعتقاد به خداوندی شخصی در مقام حاکم بر سرنوشت آدمی تنشی برقرار است و این تنش هرگز به طور کامل حل وفصل نمیشود"

 ysghr@yahoo.com

 

پرونده ی «شاهنامه» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/3739