شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

چارلز دیکنز ـ اولیور توئیست


چارلز دیکنز ـ اولیور توئیست

نمی‌شود از ادبیات و اقتصاد گفت و سخنی از دیکنز به میان نیاورد. درواقع رابطه‌این نویسنده شهیر عهد ویکتوریا با نگرانی‌های اقتصادی و اجتماعی به قدری پررنگ است که حتی امروزه تنها …

نمی‌شود از ادبیات و اقتصاد گفت و سخنی از دیکنز به میان نیاورد. درواقع رابطه‌این نویسنده شهیر عهد ویکتوریا با نگرانی‌های اقتصادی و اجتماعی به قدری پررنگ است که حتی امروزه تنها آوردن نام اش کافی است تا خاطر هر خواننده‌ای را به دنیای کوچه‌های کثیف و مه گرفته لندن و آن ژنده پوش‌های معروف‌اش بازگرداند. از‌این هفته در هر شماره به بررسی یکی از رمان‌های شاخص او می‌پردازیم.

اولیور توئیست که چاپ سریالی آن از فوریه ۱۸۳۷ آغاز شد، دومین رمان چارلز دیکنز و اولین رمانی از اوست که مستقیما به نقد اجتماعی می‌پردازد و پایه گذار جریانی در ادبیات انگلستان می‌شود که به «رمان اجتماعی» مشهور است. قهرمان پسر بچه داستان (که شاید ملهم از کودکی خود دیکنز باشد که اغلب روزهایش صرف انجام کارهای توانفرسا می‌شد) یتیم به دنیا می‌آید. از خردسالی در مزرعه و نوانخانه به کار واداشته می‌شود و بعدتر آنچنان حوادث ناگواری را از سر می‌گذراند که اگر تنها به لطف معجزه‌ای در پایان کتاب نمی‌بود (آن هم بیشتر برای خشنود ساختن خوانندگان)، احتمالا سرانجامی بهتر از بسیاری از هم‌قطارانش نمی‌یافت. هم‌قطارانی که همگی به حکم شرایطی که در آن متولد شده‌اند یا دزد و مجرم می‌شوند یا سر از زندان و نوانخانه و قبرستان درمی‌آورند.

تمام هم- و- غم دیکنز در‌این کتاب این است که چهره واقعی فقر را به طبقات متوسط جامعه خود که شاید آن روزها درک ملموسی از آن نداشتند، بنمایاند و زشتی‌های به کار واداشتن کودکان را برملا سازد. برای این کار او با نگاهی غیررمانتیک و رئالیسمی‌ تیره - و- تار، هجوی بسیار بی‌رحمانه از جامعه تازه صنعتی شده انگلستان قرن نوزده ارائه می‌دهد. تصویری که شاید گاهی اوقات بیش از حد غلو شده یا به دور از واقعیت به نظر برسد، اما به هر رو نویسنده را به هدفش می‌رساند، زیرا هدف دیکنز از نگارش این رمان به طور خاص نقد قانون فقرا (The Poor Law) بود که در ۱۸۳۴ به تصویب رسیده و شرایط را برای قشر پایین دست جامعه بیش از حد دشوار ساخته بود. دیکنز از ‌این قانون بسیار به خشم آمده و معتقد بود که تصویب آن راهی به جز بیگاری یا ارتکاب جرم و جنایت برای کودکان یتیم باقی نمی‌گذارد، به همین خاطر نیز تمام توان نویسندگی اش را برای تغییر آن به کار گرفت. بازبینی مجدد این قانون در ۱۸۳۸ گواهی است بر موثر بودن تلاش‌های او. اما ‌این قانون چه بود؟

در اروپا، و به‌ویژه بریتانیا، از اواخر قرن شانزدهم نظامی تحت عنوان «نظام نوانخانه‌ای» حاکم بود. در ابتدای حیات این نظام کلیسای هر ناحیه فهرستی از مردم نیازمند و درستکار تحت پوشش خود فراهم می‌کرد که به‌این افراد برای تامین مایحتاج ابتدایی زندگی شان کمک‌های مالی می‌شد.‌ این کمک‌ها که تا سال‌های پیش از ۱۸۳۰ به صورت نقد و بلاعوض پرداخت می‌شدند در سال‌های آغازین دهه ۳۰ به تدریج تغییر چهره دادند. در اوایل قرن نوزدهم با حاکم شدن اصول اقتصاد آزاد در بریتانیا دید عمومی نسبت به این افراد تغییر کرد و فقر آنها برخلاف گذشته عمدتا ناشی از تنبلی و مصرف الکل و لاابالی‌گری دانسته شد. لذا چنین نتیجه‌گیری شد که اعطای کمک‌های سخاوتمندانه همانند قبل به چنین افرادی، نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه آنها را در تن‌پروری‌شان ثابت قدم‌تر می‌سازد و باعث می‌شود دیگر حتی فکر کار را هم از سر بیرون کنند. ‌این تغییر روحیه، در کنار انقلاب صنعتی که رشد جمعیت و شهرنشینی را به دنبال داشت و شمار فقرای تحت حمایت را بسیار افزایش داد، شرایطی را به وجود آورد که دیگر عملا ادامه فعالیت سیستم اعانه‌دهی به شکل سابق ممکن نبود.

به همین خاطر در ۱۸۳۴ قانونی در انگلستان و ولز به تصویب رسید که به موجب آن، نظام نوانخانه‌ای یکپارچه جای نوانخانه‌های پراکنده در حوزه‌های مختلف را می‌گرفت و هرچند حوزه باید تحت یک اتحادیه واحد به یکدیگر متصل می‌شدند، اما با توجه به گستردگی و آزادی ورود و خروج از‌این نوانخانه‌ها و غذا و لباس مجانی که در آنها به افراد داده می‌شد، کم کم شمار مراجعین شان باز هم بسیار افزایش یافت و فشار مضاعفی بر منابع خیریه تحمیل کرد. برای رفع ‌این نگرانی تدبیری ‌اندیشیده شد تحت عنوان «سیاست کاهش شایستگی». در قالب این سیاست شرایط نوانخانه‌ها به طور عامدانه روز‌به‌روز سخت‌تر و آزار دهنده‌تر می‌شد، تا تنها کسانی که واقعا هیچ‌چاره دیگری جز ماندن نداشتند در آنها باقی بمانند. در ‌این میان بیشترین بار ‌این سخت‌گیری‌ها بر دوش کودکان یتیمی ‌می‌افتاد که نه جایی برای رفتن داشتند و نه توان و بنیه‌ای برای تحمل‌ این مشقات و کارهای طاقت فرسا.

در چنین شرایطی و در اعتراض به همین فضای سختگیرانه و بدرفتاری با کودکان بود که رمان اولیورتوئیست نگاشته شد، همانطور که گفتیم تغییراتی در‌این قانون پدید آورد. لازم به ذکر است که نظام نوانخانه‌ای سرانجام پس از جرح-و-تعدیلات فراوان در اول آوریل ۱۹۳۰ به طور کامل در بریتانیا ملغی شد و تامین اجتماعی بیکاران و بازنشستگان جای آن را گرفت.

مجید روئین پرویزی



همچنین مشاهده کنید