سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
زنان معلول تبعیض و پندارهای كلیشه ای
زمانی كه افراد معلول با افراد غیرمعلول مقایسه میشوند، از حقوقی برابر با آنان برخوردار نیستند، زنان معلول تحت تاثیر كلیشههای رایج درباره معلولیت، در قیاس با زنان غیرمعلول به دیده تحقیر نگریسته میشوند.
آنگاه كه زنان معلول با مردان معلول مقایسه میشوند، باز هم تحت تاثیر تبعیضات جنسیتی از شرایطی نابرابر رنج میكشند.
□□□
كلیشههای تبعیض جنسیتی در زندگی زنان معلول بسیار تاثیرگذار بوده و آنان معلولیت را با ماهیتی متفاوت از مردان تجربه میكنند. نگرشها و كلیشههای اجتماعی در خصوص افراد معلول در جامعه، دارای ماهیت بسیار پیچیدهای است؛ نگاه مردم به آنان همواره با آمیزهای از ترس و دشمنی همراه است.
از آنجایی كه سلامتی جسمانی به عنوان عاملی مثبت در جامعه تلقی میشود لذا هنوز مردم نسبت به افراد معلول دارای نگرشی ترحمآمیز بوده و خواهان دوری از آنان هستند. افراد معلول اغلب نیازمندانی وابسته به نظر میرسند كه در مراودات اجتماعی روزمره قادر به فعالیتهای بارآور و ثمربخش در زندگی اقتصادی خود نمیباشند.
در مجموع تلقیات پیچیده نسبت به افراد معلول؛ منجر به جداسازی و انفكاك آنان از نقش فعالشان به عنوان یك كنشگر اجتماعی میشود. آنان در سطوح مختلف اجتماعی و از سوی افراد غیرمعلول همواره در معرض انگ خوردن بوده و معمولاً برچسبهایی نظیر: غیرفعال، ضعیفالنفس، وابسته، بیكفایت، كمهوش و... به آنان زده میشود.
تحقیقات مربوط به «برچسب» زدن به معلولین نیز مانند تحقیقات در زمینه كلیشههای اجتماعی مربوط به آنان، نسبت به تفاوتهای جنسیتی بیتفاوت بوده است. در چارچوب تصورات كلیشهای در مورد ایفای نقشها و تقسیم وظایف میان دو جنس، زنان به عنوان افرادی غیرفعال، كمارزش و احساساتی بهشمار میآیند، در حالی كه از مردان انتظار میرود كه افرادی فعال، جسور و مفید باشند.
كلیشههای تبعیض جنسیتی نهتنها در مورد زنان معلول بلكه در مورد زنان غیرمعلول نیز اعمال میشود و زنان به دلیل آسیبپذیری، ضعف و وابستگی از سوی «گروه مردان سلطهگر» كنار گذاشته میشوند. نتیجه این تعارضات منجر به نوعی تفوق در معلولیتهای مردانه است كه میكوشد مردان معلول را افراد موفقی توصیف كند كه شجاعانه علیه آسیبپذیری و ضعفهایشان میجنگند، اما در مورد زنان معلول، كلیشههای مرسوم مربوط به معلولیت همراه با كلیشههای جنسیتی منجر به انزوای اجتماعی و فرهنگی آنان میگردد.
بهراستی چه عواملی باعث میشود كه علیرغم وجود گروه عظیمی از زنان معلول در جوامع، آنان به انزوا كشیده شوند؟ برای بررسی و بحث در مورد معلولیت اشاره به تعریف سازمان بهداشت جهانی(۱۹۹۳) در خصوص معلولیت به شناخت بیشتر این موضوع كمك میكند.
زنان معلول جسمی بهطور ذاتی فاقد توانایی در انجام امور شخصی، فامیلی و یا مسئولیتهای اجتماعی هستند. به عبارت دقیقتر این موضوع حاصل كنش متقابل مابین محدودیتهای جسمانی با عوامل محدودكننده اجتماعی، محیطی و فرهنگی است. در واقع این محدودیتهای محیطی، تبعیضات و تعصبات اجتماعی است كه معلولیت را ایجاد میكند.
برخی از زنان معلول نقل میكنند كه جامعه با زنانی كه از صندلی چرخدار استفاده میكنند بیشتر از زنانی كه از «بریس» استفاده میكنند احساس راحتی میكنند چرا كه تصورات كلیشهای در خصوص اینكه آنان موجوداتی وابسته و نیازمند هستند، برای آنها كاملاً جا افتاده است.
به هر حال صندلی چرخدار میتواند مانعی در راه برقراری ارتباط باشد، چرا كه باعث میشود قد استفاده كنندگان كوتاهتر به نظر آمده و موجب میشود مردمی كه ایستادهاند بهراحتی بتوانند فرد معلول را نادیده بگیرند. بسیاری از معابر فیزیكی از جمله طراحیهای غلط و ناقص در معابر و وسایل حملونقل عمومی نتیجه تبعیضاتی است كه علیه افراد معلول در جوامع وجود داشته و دسترسی آنها را به فرصتهای مناسب و برحقشان محدود میكند.
بسیاری از زنان معلول گرایش بیشتری نسبت به سایر زنان بر ماندن در كنار والدین و زندگی در خانواده دارند. این موضوع میتواند برنامه مثبتی باشد، زیرا آنها را از تجربههای تلخ دنیای بیرونی محافظت میكند، آنان نقل میكنند كه اغلب با مادرانشان دارای پیوندهای قوی عاطفی هستند اما در بعضی موارد نیز دچار درگیری و تضادهای شدید با آنان هستند.
این نوع ارتباطات و وابستگیهای شدید آنان را در چرخهای انداخته كه اغلب به عنوان افرادی ضعیف كه محتاج به راهنمایی و مساعدت از سوی والدین، خویشاوندان و یا دوستان هستند، نگریسته میشوند و احساس میكنند كه فرصتهای آنان برای داشتن یك زندگی مستقل و توأم با شادابی در جامعه محدود شده است.
این موضوع میتواند تا حدودی باعث «كودكانگاری زنان معلول» شود زیرا با آنان بهگونهای رفتار میشود كه گویی كودكانی ضعیف هستند و همواره نیاز به كمك وراهنمایی والدین و یا دیگر افراد دارند. زنان معلول نقل میكنند كه ما نهتنها به واسطه این كودكانگاری در زندگی خصوصی و به وسیله افراد فامیل مورد تعرض قرار میگیریم بلكه این اتفاق در مؤسسات پزشكی، مراكز بهداشتی، مدارس و سایر مكانهای عمومی نیز برایمان پیش میآید. زندگی با معلولیت یك تلاش پیچیده برای داشتن یك رابطه نسبتاً پایدار است. بستگان، دوستان، غریبهها، همكاران و همه افراد فامیل باید بتوانند با مفهوم ناتوانی و معلولیت رابطه برقرار كنند.
زمانی كه افراد معلول و افراد غیرمعلول میخواهند با یكدیگر ارتباط برقرار كنند هر دو از اینكه چگونه باید با پدیده معلولیت كنار بیایند و یا چگونه با یك فرد معلول و كاملاً وابسته دوستی برقرار كنند، دچار اضطراب میشوند، در واقع هر دو گروه بهخاطر نقشهایی كه باید در این ارتباط بپذیرند دچار نوعی ترس میشوند.
در مصاحبههایی كه با تعدادی از زنان معلول در مورد چگونگی دوستیهایشان و تاثیر معلولیت در این دوستیها انجام گرفت، آنان به موضوعات ذیل اشاره كردهاند:
همانطور كه داشتن یك نوع معلولیت در ایجاد دوستی تاثیر میگذارد، بالطبع معلولیتهای بارزتر میتواند برقراری روابط دوستانه را دشوارتر نماید، كه بطور قطع این موضوع به برخی مفاهیم غلطی كه در خصوص معلولیت زنان وجود دارد، مربوط میشود و اینكه برخی افراد دچار این ترس میشوند كه مبادا معلولیت یك بیماری مسری باشد.
زنان معلول مسئول آموزش مفهوم معلولیت به دوستان غیرمعلول خود هستند و زنان غیرمعلول مسئول آموزش این مفاهیم به دیگر زنان و در واقع به مثابه یك میانجی بین دوستان معلول خود و بقیه جامعه عمل میكنند، دوستی بین اینان در نهایت میتواند به یك تغییر نگرش اجتماعی منجر گردد، به خصوص وقتی كه زنان و دوستان غیرمعلول در جایگاه نمایندگان دوستان معلول خود و مسائل آنها در جامعه قرار میگیرند و به آنان كمك میكنند تا تواناییها و كاراییهایشان را بطور كامل در جامعه بروز دهند.
در واقع این ساختارهای محیطی و اجتماعی سازمان یافته هستند كه زنان دارای نقصهای فیزیكی را در كلیه جنبههای زندگی اعم از: پذیرش اجتماعی، رابطه دوستانه، آموزش، اشتغال، ثبات اقتصادی، روابط عاطفی، مسائل جنسی، مشاركت و نقشهای همسری و مادری ناتوان نشان میدهند. این موضوع باعث میشود كه آنها حتی در زندگی عادی خودشان هم نتوانند جایگاهی داشته باشند.
در واقع زنان معلول در برابر عدم حضور اجتماعیشان تسلیم شدهاند، آنها نسبت به سایر افراد كمتر در انظار عمومی ظاهر میشوند، حتی وقتی كه نقص جسمانی آنها چندان بارز نیست باز هم ترجیح میدهند دور از دید افرادی باشند كه همواره از آنان دوری میكنند. چرا كه آنان به عنوان یك گروه اقلیت نه تنها همیشه نادیده گرفته شده بلكه از سوی اكثریت مردم تحقیر میشوند.
بخشی از این نادیده گرفته شدن و عدم حضور اجتماعی به این واقعیت برمیگردد، كه این زنان از وضع مخاطرهآمیز دوگانهای رنج میبرند، آنان همواره با دو دیدگاه منفی نسبت به موقعیت اجتماعیشان زندگی كردهاند: زن بودن و معلول بودن. در صورتی كه مردان معلول حداقل مقام و منزلت مردانه خود را دارند و برای زنان غیرمعلول نیز ایفای نقشهای سنتی زنانه امكانپذیر است.
هر چند زندگی خانوادگی، داشتن همسر و فرزند برای زنان معلول نیز مانند سایر زنان بخشی از موجودیت آنها به شمار میرود و برای حفظ سلامتی جسمی و روانیشان اهمیت دارد. زمانی كه آنان این نیاز خود را مطرح مینمایند، جامعه از اینكه این زنان چنین حقی را برای خود قائل هستند شگفتزده میشود. در صورتی كه مردان معلول در این میان شانس بیشتری نسبت به زنان معلول برای ازدواج دارند.
ازدواج كردن برای زنان معلول با توجه به الگوهای اجتماعی/ فرهنگی و ذهنیتی كه از نظر جسمی برای زنان وجود دارد مشكلتر از مردان معلول میباشد. زنی كه به خاطر معلولیتش مجرد باقی میماند از نقش سنتی و جایگاه اجتماعی خود به عنوان یك همسر و مادر محروم میگردد. هنگامی كه این محرومیت همراه با عدم كوچكترین استقلال مالی باشد وی تبدیل به موجودی میشود كه فاقد هر گونه ارزشی در خانواده و جامعه میباشد.
اگر كسی بعد از مادر شدن معلولیت پیدا كند و یا بعد از معلول شدن دارای فرزند شود، این طرز تلقی وجود دارد كه وی نمیتواند از فرزند یا فرزندانش مراقبت و نگهداری نماید. در چنین مواردی چون حق مادر بودن از زن معلول سلب میشود وی اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و نمیتواند در زندگی از نظر روانی احساس رضایت نماید.
اشتغال از دیگر موضوعاتی است كه زنان معلول در آن محدود و یا از آن محروم میگردند زیرا كلیشههای اجتماعی آنان را نسبت به سایر زنان كم قابلیتتر (ناتوانتر) به شمار میآورد. زنان در اشتغال بطور كلی با تبعیض روبهرو هستند و برای زنانی كه معلولیت دارند این تبعیض خیلی بیشتر است. در شرایطی كه بیكاری زیاد است، امكان اشتغال به بسیاری از كارها به شدت محدود میباشد. تخمین زده میشود كه ۶۵ تا ۷۰ درصد از زنان معلول بیكارند. زنان معلول حتی زمانی كه به عنوان یك نیروی كار مطرح میشوند باز هم در جوامع خود با كلیشههای مربوط به معلولیت در ارتباط با شغلشان مواجه شده و با افراد غیرمعلول مقایسه میشوند.
تعریف ناتوانی اغلب به انجام وظایف و نقشهای فرد در یك «كار درآمدزا» بستگی دارد، در صورتی كه این تعریف شاخص ناقصی در ارتباط با زنان معلول است، چرا كه مسئولیت انجام كارهای خانگی كه «كار بدون مزد» هستند، نادیده گرفته میشود.
در مورد زنان معلول هنوز این تلقی وجود دارد كه آنان به عنوان افرادی ناتوان قادر به انجام وظایف یك بزرگسال چه به عنوان «مزدبگیر» و چه «زن خانهدار» نمیباشند. تاثیر این وضعیت و نتیجه حاصل از این موقعیت اقتصادی برای زنان معلول با توجه به هزینههای گزاف درمانهای پزشكی و سایر هزینههای روزانه آنان میتواند بسیار زیانبار باشد.
تصورات كلیشهای در خصوص زنان معلول، بهعنوان افرادی فاقد میل جنسی گاه بدین شكل اظهارعلاقهای به ازدواج ندارند كه این تصوراشتباه است. ًهر چند با تاكید به اعلامیهها و اسناد بینالمللی داخلی و خارجی، رسیدگی به وضعیت معلولیت غیرقابل انكار میباشند ولی در این میان زنان معلول به لحاظ شرایط خاص نیازمند توجه بیشتری میباشند كه توجه به موارد ذیل میتواند تا حدودی راهگشای مسائل مربوط به آنان باشد:
▪ اجرایی شدن حقوق جامع معلولین كه در مجلس ششم به تصویب نمایندگان محترم رسیده است.
▪ توجه به آموزش كلاسیك دختران معلول با گسترش آموزش فراگیر در كشور، در قالب آموزش اجباری (همانند سایر كودكان)
▪ لزوم بررسی و ایجاد راهكارهایی در خصوص آموزشهای حرفهای با تنوع بیشتر برای دختران و زنان معلول با در نظر گرفتن نوع معلولیت آنها
▪ حمایت از اشتغال زنان معلول در سطوح شهری و روستایی با تضمین خرید و بازاریابی برای اشتغالات خانگی بخصوص در مناطق روستایی.
▪ لزوم تحقیق و بررسی در خصوص تغییر نگرش جامعه نسبت به توانمندیهای زنان معلول و رفع دیدگاههای منفی جامعه در خصوص انجام وظایف زنانگی آنان از جمله همسری، مادری و... از طریق رسانههای عمومی
▪ بررسی و تحقیق در خصوص مسائل و مشكلات عاطفی و جنسی زنان معلول از طریق برنامههای پژوهشی و آموزشی
بررسی و تحقیق در خصوص ایجاد و گسترش تشكلهای زنان معلول در شهرها و روستاها با هدف توانمندسازی و مشاركت بیشتر آنان در سطح جامعه
▪ تاكید بر حفظ و حراست از حقوق زنان معلول با تصویب قوانین تكمیلی
▪ تلاش در جهت تدوین قوانین حمایتی از زنان معلول و زنان معلول سرپرست خانوار
▪ تلاش در جهت تدوین قوانین بیمهای مكمل با توجه به نیازهای گسترده درمانی در زنان معلول جسمی.
شهناز عباسنیا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست