جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

درد دل هنرمندان پس از رفتن قویدل


درد دل هنرمندان پس از رفتن قویدل

او اولین فیلمش را بعد از انقلاب ساخت فیلم «خونبارش» فیلمی درباره انقلاب مستند و تاثیرگذار

امیر قویدل راه طولانی مشهد تا تهران را طی کرده و دستیار «ساموئل خاچیکیان» شده بود. مرگ در باران (۵۳)، اضطراب (۵۴) و کوسه جنوب (۵۶) فیلم های او در این سمت بود. او در کنار کسی کار می کرد که به سینمای وحشت و دلهره علاقه داشت. سال های همراهی با خاچیکیان برایش خاطره انگیز و دوست داشتنی بود. این روند در فیلم های بعدی قویدل ادامه پیدا کرد، اما از منظری دیگر.

● خاطره خوب اولین کارگردانی

او اولین فیلمش را بعد از انقلاب ساخت؛ فیلم «خونبارش». فیلمی درباره انقلاب. مستند و تاثیرگذار. داستان فیلم در روز ۱۷ شهریور می گذشت. در جریان درگیری ارتش و مردم در میدان سبلان و نظام آباد، سه سرباز گارد پادگان قصر با اسلحه های خود میدان را ترک کرده و به مردم می پیوندند و فراری می شوند. گروهی مامور دستگیری این سه سرباز می شوند. فیلم مستند است و کشته شدن سرباز را در پایان نشان می دهد؛ مستند از آن جهت که بر مبنای واقعیت است. در این فیلم ۱۲۳دقیقه یی که رسول صدرعاملی تهیه کننده بود علی غفوری سبزواری و قاسم دهقانی سنگستانی در نقش خودشان بازی کردند تا این فیلم که ساختار حرفه یی آن مورد تایید بسیاری قرار گرفته است مجموعه یی از اولین ها را در کنار نام خود داشته باشد؛ اولین فیلم سینمایی که با حضور نابازیگران ساخته شده، اولین فیلمی که متعلق به ژانر سیاسی و انقلابی است.

● شعاری که نگرفت

فضای سیاسی اوایل انقلاب همه را تحت تاثیر خود قرار داده بود. مردم به دنبال برآورده شدن شعارهایشان بودند. اما هنگامی که شعار ها زیاد شود همه آن را پس می زنند. این شد که فیلم «برنج خونین» شکست خورد. گروهی از کارگزاران دولت با توطئه امریکایی ها برای نابود کردن مزارع برنج در شالیزارها کرم ساقه خوار رها می کنند. هدف آنان افزایش واردات برنج است. مهندسی به نام حمید از موضوع مطلع می شود و دوستش مهندس نادری را نیز در جریان می گذارد. به زودی عوامل امنیتی حمید را به قتل می رسانند. مهندس نادری روستاییان را در مبارزه با کرم ساقه خوار آموزش می دهد. ماموران قصد دارند او را نیز به قتل برسانند. مهندس نادری از مهلکه می گریزد. همسرش که با کارهای او مخالف است، از او جدا می شود. از سوی دیگر مهندس جوان را که برای دادخواهی با وزیر کشاورزی ملاقات کرده به زندان می اندازد. پس از سپری شدن دوره محکومیت، مهندس همچنان جانب کشاورزان را می گیرد، اما سرانجام او را به قتل می رسانند. او در این کارگردانی با کس دیگری سهیم بود.

● حماسی سیاسی

امیر قویدل امید را فراموش نکرد و هر دو نکته یی را که می دانست، حماسه و سیاست، را در کنار هم قرار داد و تبدیل شد به فیلم «میرزاکوچک خان» و «سردار جنگل». همه به توانایی او در کارگردانی اذعان کردند. او حتی دوبلوری همچون «ولی الله مومنی» را روی پرده سینما آورد که بسیار به میرزاکوچک خان شبیه بود. دوباره روزهای خوب رسیده بود.

● حادثه و قهرمان

در روزهای خوب سال ۶۶ فیلم دیگری را او ساخت؛ «ترن». هم حادثه یی بود و هم انقلابی. هم ایرانی بود و هم اکشن. زمستان ۱۳۵۷ در اوج انقلاب، یک قطار سوخت رسان ارتشی به مقصد اصفهان در حرکت است. گروهی از کارگران اعتصابی شرکت نفت و راه آهن برای رفع نیاز مردم، مسیر قطار را به مقصد شمال تغییر می دهند. ارتش وارد عمل می شود و می خواهد محموله را پس بگیرد. لوکوموتیوران پیر به نام پولاد و دستیارانش با زحمت محموله را به مقصد می رسانند. ماموران به آنان هجوم می برند. مردم منطقه با مشعل های فروزان به کمک آنها می روند و قطار را تا مقصد همراهی می کنند. لوکوموتیوران در واپسین لحظه کشته می شود. یک مرد - فرامرز قریبیان- در برابر مجموعه یی از مشکلات ریز و درشت قرار می گیرد. راه سخت و دشوار عبور قطار هم ما را یاد فیلم های هالیوودی می اندازد. پولاد بود و مشکلات و تماشاگران که این فیلم را دوست داشتند. سینماگران بر توانایی او به عنوان کارگردان بار دیگر صحه گذاشتند.

● تجربه عرفان

هادی اسلامی همراه تجربه ناموفق «دل نمک» می شود؛ فیلمی که هم حادثه دارد و هم شعار. سیف نماینده مالک نمکزاری است که سرپرستی گروهی کارگر را بر عهده دارد. او که تصور می کند پدرش به دست کارگران کشته شده است آنها را آزار می دهد. ایوب، پیرمردی عارف مسلک، کارگران را از مقابله با سیف منع می کند و بر آن است تا واقعیت را برای سیف روشن کند. سیف از کارگران دوری می کند، اما با شهادت مردی که ناظر قتل پدرش بوده و با راهنمایی محمدکاظم عاشق ضدخان سر به شورش برمی دارد.او به ترکمن صحرا می رود و مردانی را از جنسی متفاوت به تصویر می کشد؛ گالان یکه تاز ترکمن صحرا.

● بندر مه آلود

قویدل به تکرار شدن در تهران اعتقادی ندارد بنابراین به این سو و آن سو سفر می کند. به جغرافیای فیلم هایش نگاه کنید، هر کدام در شهری است و در زمانی. درام و حادثه رکن اساسی و مشترک این فیلم ها است. در بندر مه آلود او دوباره به مکانی متفاوت رفته است اما بازیگری که توانایی اش و همراهی خوبش تایید شده به همراه می برد. «فرامرز قریبیان» عبود، جوان کولی جنوبی، در شمال کشور به قتل می رسد و صیاد سالخورده یی به نام تراب در مظان اتهام قرار می گیرد. تراب هنگام خروج از کشور در پل مرزی آستارا توسط یک افسر تجسس که داماد اوست، بازداشت می شود. افسر در تحقیقات خود در جنوب از همسر عبود می خواهد برای تشخیص هویت مقتول به شمال برود. تراب توسط رضا که قاتل عبود است، از پا درمی آید. تحقیقات روشن می کند عبود سال ها قبل دخترش را به سناتوری فروخته و همسر عبود تصمیم گرفته است دختر را که با همسر سناتور زندگی می کند نزد خود بازگرداند. افسر که به رضا بدگمان شده است قصد جلب او را دارد، اما رضا می گریزد و پس از دستگیری، درحالی که مجروح شده است، اعتراف می کند سناتور طراح اصلی قتل بوده است. وقتی دختر عبود از سفر بازمی گردد افسر که سناتور را دستگیر کرده به او اجازه می دهد دقایقی با همسر و دخترخوانده اش ملاقات کند.

● رخساره

بعد از تجربه نوشتن فیلمنامه «امشب اشکی می ریزد» او باز هم سراغ یک داستان عاشقانه می رود و «رخساره» را می سازد. در فیلم «میترا حجار»، «محمدعلی سپانلو» و «شهاب حسینی» بازی می کنند؛ فیلمی که بازخوردهای مختلفی را با خود داشت. به خصوص حضور سپانلو شاعر شناخته شده خود از نقاط قوت فیلم بود که در نقش استاد ماهان خوب قرار گرفته بود. فیلم لحظه های خوب زیاد داشت و کمی کمتر لحظه های کشدار. بحث بر سر یک زندگی و عشق متفاوت بود. تینا مسرور که دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی سالمندان است، برای تحقیقات خود به خانه سالمندان می رود. در آنجا به خانم سالمندی برخورد می کند که در حال خواندن داستانی است به نام رخساره. تینا مشتاق خواندن داستان می شود و می فهمد این داستان ماجرای یک عشق ناکام است. او به جست وجوی نویسنده این کتاب، استاد ماهان، می رود و از کمک خانم سالمند نیز بهره مند می شود. در شروع جست وجو با پسر استاد فرزام ماهان آشنا می شود و می فهمد استاد در خارج از کشور است و بیماری سختی دارد و قرار است به وطن برگردد. خانم مسرور آگهی استخدام پرستار را از طرف فرزام ماهان در روزنامه می بیند و به طور رسمی پرستار استاد ماهان می شود. او حین پرستاری تصمیم می گیرد یاد رخساره را برای بهبود حال استاد تداعی کند. فرزام پسر استاد سخت حسادت می کند و تینا که خود را رخساره می پندارد سخت شیفته استاد می شود و به خاطر بهبود او حاضر به ازدواج با استاد می شود، ولی عمر استاد کفاف نمی دهد.

● نساخته ها

«رخساره» آخرین ساخته سینمایی روی پرده رفته امیرقویدل است که هفت سال از ساخت آن می گذرد. او در این مدت کارگردانی سریال «ستاره سهیل» را در کارنامه اش دارد. اما در این فاصله قبل تر از آغاز بیماری اش و بعد از تصادف سنگینی که کرده بود ساخت برخی از فیلم هایش عقب افتاد یا منتفی شد. قرار بود «عقرب» را برای شبکه سحر بسازد که منتفی شد. قرار بود سینمایی «رالی» را مقابل دوربین ببرد که آن هم منتفی شد. قرار بود کارگردان فیلم «آل» باشد که باز هم به دلیل بیماری این امکان را پیدا نکرد. این اتفاق برای «بار هستی» هم افتاد. تهیه کننده «جلال قزل ایاق» منتظر ماند در نهایت قویدل با یک ماه تاخیر پشت دوربین کارگردانی یک فیلم دیگر از ژانر وحشت قرار گرفت تا یادگاری دیگری در همان زمینه یی که تبحر داشت از خود بر جای بگذارد. «فردین خلعتبری» به عنوان آهنگساز این فیلم انتخاب شده است. قویدل که فیلم «برنج خونین» او افتتاح کننده اولین جشنواره فیلم فجر بود اینک و در نبودش آخرین ساخته اش «بار هستی» در جشنواره امسال فیلم فجر نمایش داده خواهد شد.

● بیماری

از مردادماه امسال بود که او مدام بین خانه و بیمارستان در رفت و آمد بود. در اواخر مرداد در پی مشکل نارسایی کبد و تشدید بیماری در بیمارستان بستری شده بود. اما آمدن ۱۰ بیمار مبتلا به آنفلوآنزای خوکی او را به خانه برگرداند تا مشکلی بر مشکلات اضافه نشود. او به دستور پزشک معالج برای دوری از هوای آلوده تهران چند روز در نوشهر بود که به دلیل بهتر نشدن شرایط جسمانی برای معالجه به تهران بازگشت و در خانه استراحت کرد تا اینکه در نیمه شهریور دوباره حالش دگرگون شد و به بیمارستان بازگشت. این رفت و آمد به بیمارستان ادامه داشت و در روز اول آبان بود که مدیر عامل فارابی هم از او دیدار کرد. همه دوست داشتند این روزهای سخت بیماری تمام شود اما انگار قسمت این نبود. سرانجام این هنرمند قدیمی سینما هم به دیدار مرگ رفت.

● وصیتی که انجام نشد

روز ۱۷ آبان بود که مهلت اجل برای امیر قویدل تمام شد و او هم از میان کسانی که دوستش داشتند، رفت. روز سه شنبه ۱۹ آبان در حالی دوستدارانش از خانه سینما در خیابان وصال او را به سوی بهشت زهرا تشییع کردند که آرزویش و وصیت او چیز دیگری بود. این سوال بی جواب ماند که آیا می شود وصیت مسلمانی را نادیده گرفت؟ او که هر بار بر سر مزار فردوسی حاضر می شد، دگرگون می شد و آرزو می کرد در شهر مشهد و در آرامگاه توس بیارامد. او که خود زاده مشهد بود دوست داشت دوباره به خاک خود بازگردد. قویدل پیش از مرگ وصیت کرده بود او را در آرامگاه توس به خاک بسپارند اما... این آخرین وصیت انجام نشده برای مردی بود که هنگام زنده بودن رئیس هیات مدیره مجمع هنرمندان خراسانی مقیم مرکز بود.او در نهایت در قطعه هنرمندان در کنار دوستان هنرمندش آرمید. در یکی از پنجشنبه های پیش از رفتنش که زیاد دور نبود آستان قدس رضوی به خاطر ساخت مستند «السلطان» با موضوع امام رضا(ع) به او جایزه یی داد که به دلیل بیماری، همسرش به جایش جایزه را دریافت کرد. آخرین آرزوی عملی نشده اش هم ساخت فیلمی درباره حکیم ابوالقاسم فردوسی بود.