سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

كارنامه امام موسی صدر


كارنامه امام موسی صدر

در جنگ داخلی لبنان, كه به تحریك دولت های خارجی, از جمله اسرائیل, با استفاده از زمینه های داخلی آغاز شده بود, مسیحیان در برابر مسلمانان, سنی ها در برابر شیعیان, فلسطینیان در برابر لبنانی ها و سوری ها قرار گرفته بودند

در جنگ داخلی لبنان، كه به تحریك دولت های خارجی، از جمله اسرائیل، با استفاده از زمینه های داخلی آغاز شده بود، مسیحیان در برابر مسلمانان، سنی ها در برابر شیعیان، فلسطینیان در برابر لبنانی ها و سوری ها قرار گرفته بودند.اسرائیل با دامن زدن به اختلافات داخلی در لبنان و میان سوری ها و فلسطینی ها درصدد آن بود كه با بر هم ریختن ساختارهای داخلی لبنان و سرگرم ساختن این نیروها به نزاع های داخلی، بتواند اولا مرزهای شمالی خود را در خاك لبنان تا رودخانه لیطانی و در جنوب توسعه بدهد، ثانیا مقاومت فلسطین را كه بعد از جنگ ۱۹۶۷ در لبنان مستقر شده بود، به دست لبنانی ها متلاشی سازد.اما این برنامه، بعد از هزینه های فراوانی كه مردم لبنان، اعم از مسیحیان، مسلمانان و فلسطینی ها پرداختند، ناكام ماند. در ناكامی این برنامه اسرائیل، امام موسی صدر نقش كلیدی داشته است.ایفای چنین نقشی برای شخص ایشان و شیعیان لبنان هزینه زیادی در پی داشت. از یك طرف ساواك و عوامل موساد، برای ترور او و دكتر چمران، مرتب توطئه می كردند. همزمان یك یورش گسترده و بی سابقه تبلیغاتی مسموم كننده علیه امام موسی صدر و دكتر چمران آغاز شد. نه تنها ایادی ساواك و اسرائیل، بلكه گروه های چپ در یك هماهنگی بی سابقه بر طبل تبلیغات زهرآگین كوبیدند.سفیر شاه در لبنان، منصور قدر، كه از افسران برجسته ساواك هم بود، یكی از محورهای اصلی این تبلیغات بود. او از تمام امكانات برای ترور شخصیت امام موسی صدر و چمران استفاده می كرد. كمك های مالی به روزنامه ها و نویسندگان مزدور برای اهداف مورد نظر از آن جمله بود. به عنوان مثال، یكی از نمایندگان سابق مجلس لبنان محسن سلیم با كمك مالی سفارت ایران، كتابی به نام «سوابق موسی صدر» منتشر كرد. منصور قدر در ۱۵۱۲۵۶ برای معینیان رئیس دفتر مخصوص شاه یك جلد از این كتاب را می فرستد و سپس چنین گزارش می دهد: «با نهایت احترام پیرو تلگراف شماره ۱۸۶ مورخ ۳۱۲۵۳۷یك نسخه از جزوه هایی كه توسط محسن سلیم نماینده سابق پارلمان لبنان با پشتیبانی و راهنمایی این سفارت شاهنشاهی علیه موسی صدر تهیه و توزیع شده جهت استحضار عالی به پیوست تقدیم می دارد. با تقدیم احترامات سفیر شاهنشاه آریا مهر منصور قدر.»اقدامات خصمانه و موذیانه سفیر شاه در لبنان تنها یك بعد از برنامه ترور شخصیت امام موسی صدر را بیان می كند.

در بعد دیگر، حملاتی است كه به نام های مختلف، اما از موضع چپ و رادیكال و انقلابی به امام موسی صدر می شد و او را به همكاری با شاه، صهیونیسم، امپریالیسم و ارتجاع معرفی و مسئول قتل عام فلسطینیان در تل زعتر و نبعه متهم می ساخت.این تبلیغات، به خصوص كه از جانب برخی از گروه های ایرانی هم حمایت و یا اجرا می شد، در داخل ایران هم اثر منفی گذاشته بود. آنچه دشمنان شناخته شده مسلمانان درباره امام موسی صدر می گفتند، قابل فهم و درك بود و چندان ناراحت كننده نبود. اما آنچه برخی از دوستان نادان و متعصب و خودخواه انجام می دادند و ادعا می كردند، واقعا آزاردهنده بود.از جمله این اقدامات نشریاتی بود كه از طرف همین گروه ها به نام های مستعار، از جمله «دانشجویان مسلمان خارج از كشور» در تیراژ وسیعی منتشر می شد. نظیر: «از شاه تا شمعون»، یا بیانیه ای با امضای مستعار «مسلمانان خارج» به تاریخ شهریورماه ۱۳۵۵ با عنوان «توطئه های امپریالیسم را بر علیه انقلاب فلسطین افشا كنیم» و جزوه دیگری با همین امضا، در نیمه اول مهر ماه ۱۳۵۵، با عنوان «چه می گویم، سخنی با خواهران و برادران مسلمان».این تحریكات، به خصوص از جانب كسانی كه خود را مسلمان و از جمله مبارزین مسلمان ایران می دانستند، برای بسیاری از فعالان سیاسی اسلامی نگران كننده و ناراحت كننده بود.

در سفری كه در فروردین ماه ۱۳۵۷ به لبنان داشتم، پیرامون این مسائل با دكتر چمران و امام موسی صدر صحبت كردم و اینكه باید اقدام جدی و مؤثری علیه این تبلیغات زهرآگین صورت بگیرد. نتیجه آن مشورت ها گفت وگویی بود كه با امام موسی صدر در همان تاریخ انجام شد و طی آن به بسیاری از این اتهامات و دروغ پردازی ها پاسخ داده شد. علاوه بر این با یكی از فرماندهان برجسته امل حسن شقرا، كه خود در جبهه شیاح، در بیروت می جنگید، گفت وگویی انجام شد.این گفت وگوها قرار بود بلافاصله توسط نهضت آزادی ایران خارج از كشور منتشر شود. اما حوادث یكی پس از دیگری انتشار آنها را به تاخیر انداخت. در شهریور ۱۳۵۷ امام موسی صدر در سفر خود به لیبی ناپدید شد. سپس سفر امام خمینی به پاریس پیش آمد.روزی كه شاه در دی ماه ۱۳۵۷ ایران را ترك كرد، و من هنوز در نوفل لوشاتو پاریس بودم، دفتر و مركز كارهای سیاسی ام در شهر هوستون تگزاس، توسط افراد ناشناسی به آتش كشیده شد و در نتیجه بسیاری از اسناد از بین رفتند. اعضای خانواده و دوستان توانستند به زحمت بسیاری از پرونده ها را از میان آتش بیرون بیاورند كه یكی از آنها خوشبختانه پرونده لبنان و این مصاحبه ها بود، اگر چه نسخه خطی بعضا آسیب دیده و برخی از كلمات ناخوانا یا سوخته شده بودند.این گفت وگو گرچه ۲۷ سال پیش و چند ماه قبل از ناپدید شدن آقای صدر صورت گرفته است اما همچنان دارای ارزش و اعتبار سیاسی تاریخی است و روشن كننده وضع پیچیده لبنان و نقش شیعیان به طور عام و امام موسی صدر به طور خاص است.

●۲۷ فروردین ماه ۱۳۵۷ ۱۶ آوریل ۱۹۷۸

به طوری كه می دانید مردم مسلمان ایران به دو علت عمده ناظر و نگران وضع جنگ در لبنان بوده و هستند. اول به علت وجود شیعیان در لبنان و دوم به خاطر احساس همدردی با خلق قهرمان فلسطین. در حالی كه شیعیان لبنان در تمامی موارد در كنار خلق فلسطین قرار دارند. طی جنگ لبنان، به خصوص در مرحله ای از آن كه ارتش سوریه به لبنان وارد شد، در مورد مواضع شما و حركت محرومین در قبال سوریه و رابطه با فلسطین، نكات مبهم و سئوالات زیادی به وجود آمده كه موجب جنجال های وسیعی شده است. طی این مصاحبه امیدوار هستیم كه بسیاری از این نقاط مبهم روشن و بسیاری از سئوالات جواب داده شود. شما مشكل لبنان را چگونه معرفی می كنید

مشكل لبنان جنبه های مختلف دارد. در راس همه آنها، چگونگی تاسیس لبنان است. لبنان در حال حاضر از ۵ استان تشكیل می گردد. جنوب جبل عامل، شمال مركز و طرابلس، شرق بعلبك و بقاع، بیروت و جبل لبنان. قبل از تاسیس دولت فعلی «لبنان»، لبنان اصلی فقط منطقه ای بود به نام «جبل لبنان»، كه اكثریت ساكنین آن، مسیحیان مارونی بودند و اقلیت آن دروزی ها.

در سال های ۱۸۲۰ تا ۱۸۶۰ بین قبایل دروزی و مارونی، جنگ هایی رخ داد كه منجر به دخالت ۵ دولت غربی شامل روسیه، انگلیس، فرانسه، اتریش و ایتالیا و بهانه ای برای نفوذ آنان گردید. به نظر می رسد كه این جنگ ها به تحریك خود غربی ها بوده است كه۱ بهانه ای برای نفوذ پیدا كند. حاصل این دخالت تحمیلی تاسیس یك دولت خودمختار مارونی در لبنان به حمایت این ۵ دولت بود كه به موجب قرار استانبول تثبیت شد. این دولت دارای دو فرمانداری بود. یكی فرمانداری موارنه و دیگری فرمانداری دروز. اكثریت مارونی ها بودند. بعد از این ماجرا، این ۵ دولت غربی برنامه های طویل المدت در منطقه پیاده كردند. سه بیمارستان، دانشگاه و كلیسا ایجاد كردند پایگاه فرهنگی به وجود آوردند. برخی از مدارس اینها در لبنان یكصد سال سابقه دارد. هر یك از گروه های مسیحی و همچنین دروزی ها با یكی از ۵ دولت رابطه پیدا كردند. مارونی ها با فرانسوی ها، كه آنها را مادر شیرین و مهربان برای خود می خواندند. كاتولیك ها با پاپ و ایتالیا، ارتدوكس ها با روسیه، دروزی ها با انگلیس ها. برای بسط فرهنگ فرانسوی، شعرا و نویسندگان فرانسوی نیز دست به كار شدند. لامارتین شاعر فرانسوی مدت ها در بحمدون جبل لبنان زندگی می كرد و هم اكنون موسساتی به نام او نظیر هتل لامارتین در بحمدون وجود دارد. در جنگ اول دولت عثمانی شكست خورد. سرزمین های عربی بین انگلستان و فرانسه تقسیم شد. سوریه و لبنان به فرانسه رسید و فلسطین به انگلستان.۲فرانسه در سال ۱۹۲۳ برای تشكیل یك دولت جدید، لبنان بزرگ علاوه بر جبل لبنان، ۴ ایالت دیگر را هم بدان ملحق ساخت و جمهوری لبنان را تشكیل داد. زمینه یك دولت دموكراتیك مذهبی، با حمایت فرانسه به وجود آمد. مارونی ها برای تثبیت وضع خود به فرانسه فشار می آوردند كه مارونی ها اكثریت را در دست بگیرند. اقلیت های مذهبی دیگر در تحت فشار بودند.

در سال ۱۹۴۳، لبنان ظاهرا با رژیم دموكراتیك پارلمانی مذهبی مستقل شد، اما مراكز اصلی قدرت در دست مارونی ها قرار گرفت.در جنوب لبنان، منطقه جبل عامل تاریخ درخشانی دارد. یك ربع از علمای بزرگ شیعه از جنوب لبنان برخاسته اند. اما ۷۰۰ سال استعمار تركیه و بعد فرانسه، اینها را از پای درآورده بود. در دوران تسلط ترك ها، مسیحیان چون اهل ذمه بودند به جنگ نمی رفتند. اما از طریق مترجمین و مشاورین دول عربی، كه عموما مارونی ها بودند، از قدرت سیاسی برخوردار بودند.شیعیان، چون مسلمان بودند در جنگ شركت می كردند. اما چون شیعه بودند و مورد نفرت ترك ها، در هیچ یك از مقامات دولتی راه نداشتند و فاقد قدرت سیاسی بودند. عثمانی ها قیام كردند و جوانان شیعه را به یمن می فرستادند. جریمه نرفتن به جنگ ۷۵ دینار طلا بود. شیعیانی كه حاضر به شركت در جنگ نبودند مجبور شدند زمین های خود را بفروشند. خریدار اصلی این زمین ها یا مسیحیان بیروت بودند یا فئودال ها. در غیر این صورت زمین ها به دست دولت عثمانی مصادره می شد. عمال عثمانی كتابخانه های شیعه را در جنوب آتش می زدند. در شرق، در بعلبك و هرمل، اگر چه شیعه بودند، اما قبیلگی و عشیرگی مردم را می سوزانید.سنی ها بیشتر در بنادر طرابلس، بیروت و صیدا متمركز بودند، و وضع بهتری داشتند.

▪طی این دوران ها آیا شیعیان عكس العملی از خود نشان نمی دادندچرا.

در جنوب مقاومت زیادی شده است. آخرین آنها مقاومت روحانیون در زمان فرانسه بود. در سال های ۱۹۲۷۱۹۲۳ كه به آتش زدن منزل مرحوم شرف الدین منتهی شد. از جمله پدر خود من سیدصدرالدین و پدرم سید صالح از جمله مبارزین بودند، كه بعد از كشته شدن فرزندان به طرف عراق آواره می شوند. این مبارزات عموما به دست مراجع و روحانیون بوده است. در بعلبك جنگ های عشایر آل صفر خانواده دندمش معروف است.در ابتدای تشكیل دولت جدید لبنان، به علت تفاوت در پیشرفت های ظاهری طوایف مذاهب، رژیم طائفی برای حفظ عدالت و تقسیم دولت بین مذاهب مختلف، كه با شرایط مختلف زندگی می كردند، مشاغل را تقسیم كردند و رنگ عدالت بدان دادند. اما حقیقتی نداشت جز در ماسك: رئیس جمهور مارونی، رئیس دولت سنی، رئیس مجلس شیعه. در تشكیلات دولتی شیعه ها همیشه مظلوم بودند و نظام فقط برای حفظ امتیازات مارونی بود اما... افكار عمومی رشد می كند، جهان تغییر می كند، جنبش فلسطین اثر می گذارد. لذا مردم دیگر حاضر به قبول این تبلیغات نبودند. ولی مارونی ها با قدرت ارتش و با زور امتیازات را حفظ می كردند. علاوه بر آن توجیه فلسفی و فرهنگی می كردند. كتب زیادی در این زمینه ها نوشته شد كه همه در جهت توجیه وضع موجود هستند.

▪تاثیر مقاومت فلسطین در حركت لبنان چه بوده است

پیدایش مقاومت فلسطین در سال ۶۷ در لبنان، با دو پدیده روبه رو شد. اول پیش بینی برخورد منفی دولت، دوم، وجود مسلمان ها. فلسطینی ها برای داشتن ریشه های توده ای شروع به كار كردند. كار بین مسلمان ها از سنی و شیعه. تا وقتی كه مارونی ها دیدند كه معادله قدرت بر هم خورده است. مارونی ها ابتدا خواستند از طریق تعادل قدرت را به هم بزنند و از طریق ما شیعه شروع كردند. اما ما ایمان داشتیم كه نمی توانیم با مارونی ها به خاطر ظلم، علیه برادران مسلمان خودمان هم پیمان شویم. به علاوه اینها می خواستند فقط از ما بار بكشند. تمامی آنچه را كه ما با فشار و نصیحت و تظاهرات می خواستیم به هیچ وجه حاضر نشدند حتی كمی هم از حقوق حقه شیعیان را بدهند. فقط می خواستند ما را علیه سنی ها و فلسطینی ها بشورانند. اما در سال ۱۹۷۳ تجربه كردند. ارتش و فدائیان فلسطین بر هم زدند. خطر جنگ داخلی به وجود آمد. سوریه مرزها را برای فشار به دولت لبنان بست. و مارونی ها احساس كردند كه توانایی ادامه جنگ را ندارند. با استفاده از ژنرال غانم و فرنجیه به ازیاد نفرات و تسلیحات دست زدند و زمینه جنگ مسلحانه را با فلسطین و هر كس كه با آنها كار كند، فراهم ساختند. اما ارتش توانایی مقابله با فلسطینی ها را نداشت. اینها ریشه های تاریخی مشكل لبنان بود.

▪شما چه موقع به لبنان آمدید و قبل از آمدن به لبنان كجا بودید و چه كار می كردید

من در سال ۱۹۶۰ به لبنان آمدم، به جای مرحوم شرف الدین كه دو سال بود فوت كرده بود. در سال ۱۹۵۶ به لبنان سفر كردم و مرحوم شرف الدین را كه در آن موقع حیات داشت، دیدم. مرحوم شرف الدین با پدرم نسبت داشت و همدیگر را می شناختیم. ایشان قبل از فوت خود، به شیعیان لبنان وصیت می كند كه بعد از مرگ او اگر توانستید موسی صدر را برای جانشینی من بیاورید.

من در قم طلبه بودم، بعد از طی دوران طلبگی به دانشكده حقوق دانشگاه تهران رفتم. بعد از اتمام تحصیل به قم بازگشتم. ابتدا در قم و سپس بعد از فوت پدرم در نجف به تدریس پرداختم. از مدرسین حوزه های قم و نجف بودم. در سال ۱۹۸۵، به دنبال حوادث عراق و قیام عبدالكریم قاسم به قم بازگشتم. در همین دوره است كه به كمك سایر مدرسین قم مجله مكتب اسلام را تاسیس كردم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 7 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.