جمعه, ۲۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 14 March, 2025
تصویر جهان در ذهن مخاطب

جهان امروز مملو از رسانههایی است که در رقابت با یکدیگر سعی دارند بیشترین نفوذ را در مخاطب داشته باشند.
این چند رسانگی گاه در درون یک رسانه نیز دیده میشود. به عنوان مثال تلویزیون رسانهای است که از رسانههای صدا و تصویر بهره میگیرد. در این رسانههای چند رسانهای، رسانهها نه در رقابت بلکه در هماهنگی با یکدیگر به پیروزی دست مییابند. اگر صدا و تصویر در تلویزیون هماهنگ کار نکنند هدف مشترک آنها که جلب مخاطب است، با شکست مواجه میشود. نوشتار زیر از این اتحاد صحبت میکند.
نگرانی که امروزه ذهن منتقدان عالم سینما را به خود مشغول کرده است، حضور پررنگ مولف در فیلم ناطق و ناهمخوانی آن با رسانه جدید است.
این احساس وجود دارد که چیزی در این بین نادرست است. ما با تولیداتی مواجهیم که به دلیل تناقض درونی در اصول هستی ناتوانی دارند. به طور مشخص این نگرانی از آنجا ناشی میشود که توجه مخاطب را در دو جهت مختلف دچار گسست میکند. در تلاشهای انجام شده برای جذب مخاطب، دو رسانه دچار درگیری شده و هر کدام از تمام تواناییهای خود برای موفقیت در این راستا از حداکثر توانایی خود بهره میگیرد. از آنجا که هر دو رسانه به دنبال بیان هدف خود به دو طریق مختلف هستند، تصادف و تلاقی آزاردهنده این دو صدا مانع از درک دقیق نظرات رسانهها میشود.
برای این هدف سعی دارم شرایطی را که تحت آن آثار هنری در بستر بیش از یک رسانه شکل میگیرند بررسی کنم. به عنوان مثال وجود واژهها و کلمات از یک سو و تصویر متحرک از سوی دیگر دو فضای متفاوت را در یک فیلم ایجاد میکنند که هماهنگ کردن آنها بسته به شرایطی است که باید این هماهنگی شکل گیرد.
هر کدام از این امکانات (واژهها و تصاویر) در حکم یک رسانه مجزا به دنبال جهتدهی ذهن مخاطب به یک سوی مشخص هستند که فضایی چند بعدی متشکل از چندین فضا در فیلم ناطق ایجاد میکنند.
تئاتر را میتوان یک نمونه خوب از تلفیق دو رسانه مختلف گفتاری و تصویری دید. این دو بعد در رقابت با فیلم دست به بهرهگیری از یکدیگر برای رسیدن به یک انسجام موفق تلاش میکنند.
در صحنه تئاتر، همچون زندگی روزمره، واژههای گفتاری از تصاویر جدا نیستند اما در صحنه فیلم چنین اغتشاشی به وضوح محسوس است. شاید دلیل این مساله نزدیکی تئاتر به زندگی روزمره باشد. در زندگی روزمره دقتی را که در تصاویر متحرک معطوف پیدا کردن دادهها و اطلاعات میکنیم وجود ندارد و تقسیمبندیها و بخشبندیهایی که در این تصاویر با هدفی خاص ایجاد میشوند، دیده نمیشود.
به طور طبیعی دریافتهای لحظهای ما از تصاویر جهان پیرامونمان چندان شاخص نیستند و شاید تنها در موقعیتهای کاربردی حضور آنها پررنگ باشد.
واقعیت فیزیکی، اشیا و حوادث را تنها براساس تخمین و تقریب در کنار یکدیگر میچیند و به «ایدههای» اصیلی منتهی میشوند که در سرچشمه جهان تجربی قرار دارند. ابهام در یک رنگ، ناسازگاری در ترکیببندی خطوط الزاما در درک ما از جهان پیرامون اختلال ایجاد نمیکنند، شکل ادبی یک جمله مانع از درک معنا و هدف کلی نمیشود. بنابراین در زندگی هر روزه ترکیب ناهماهنگ ویژگیهای تصویری و شنیداری چندان تولیدکننده اغتشاش نخواهد بود.
برخلاف این جهان در قلمرو هنر بیان نامطمئن یک ابژه، ناهماهنگی یک حرکت و یک عبارت نابهجا تاثیر تضعیفکنندهای در بیان یک معنا خواهد داشت. همین مساله دلایل مشکلزا بودن ترکیب رسانهها در رسانه تلفیقی تصویر متحرک است.
قدرت و اتحادی که در اثر هماهنگی رسانههای مختلف در هنر ایجاد میشود با ادغام تمام گونههای ادراک برای رسیدن به تجربهای واحد از جهان پیرامون یکسان نیست. چرا که در عالم هنر چنین اتحادی در اثر جداسازی اولیهای ایجاد میشود که هدفمند بوده است جداسازی که به منظور رسیدن به اتحادی قدرتمندتر انجام میشود.
مشخصاً اینکه بتوان تصاویر و صداها را بهگونهای در کنار هم چید و با هم تلفیق کرد و اتحادی بین آنها برقرار ساخت آنگونه که بین کلمات یک جمله و یا جملات یک متن دیده میشود امری غیرممکن است. البته اگر ارتباط و اتحاد ذاتی بین صدا و بدن انسان در یک اثر هنری مشتمل از صدا و فیزیک نیز وجود داشت این اثر هنری با وجود دوپارگی به یک یکپارچگی و انسجام میرسید.
هنرمند با بهرهگیری از شکلها، صداها و حرکتها، تصاویر مدنظر خود را شکل داده و تصویر میکند. ماهیت سوژه ذهنی هنرمند با بهرهگیری از این ابزارها به شکل فیزیکی به نمایش درمیآید اما از آنجا که نتیجه امر، اثری حسی و بصری است ارتباط صدایی و تصویری در برخی از هنرها تقریباً غیرممکن است. به عنوان مثال هنرمند هیچگاه نمیتواند صدا را به وادی نقاشی وارد سازد، این اتفاق البته در درجات نه چندان قدرتمندی در سطحی که کیفیتهای بیانی نامیده میشود، امکانپذیر است.
ارتباط معانی مختلف بیان در یک اثر هنری مسالهای است که به حوزههای مختلف درک شهودی مرتبط میشود.
در چنین ادراکی میتوان با بهرهگیری از قدرت دریافت انسان حوزههای مختلف را از یکدیگر متاثر ساخت. به عنوان مثال اگر از یک نوشیدنی زرد تیره رنگ فیلمبرداری شود، با دیدن تصویر صرف، چیزی جز رنگ زرد نخواهیم دید. اما حال اگر از ابزاری همچون موسیقی استفاده کنیم با بهرهگیری از سایر حواس میتوان مخاطب را چنان درگیر ساخت که تیرگی زرد را حاکم بر کل نوشیدنی دید و تا حدی که زرد کمرنگتر شده و نهایتاً نوشیدنی را تیره مشاهده کرد.این تاثیرات به شکلی دارای اهمیت میشوند که کل تصویر متحرک را تحت کنترل خود میآورند.
رادولف آرنهایم
مترجم: مهدیه مفیدی
منبع:
The philosophy of film, Black well,۲۰۰۵.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست