جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

«روشن فكر» و سیاست


«روشن فكر» و سیاست

صفت «روشنفكر» نامتعین و نادقیق است بیان مفهومی است سیال و مدام دگرگون شونده صفتی است برآمده از داوری های ارزشی و اخلاقی ناشی از فهم و در بیشتر موارد بدفهمی تاریخی

صفت «روشنفكر» نامتعین و نادقیق است. بیان مفهومی است سیال و مدام دگرگون شونده. صفتی است برآمده از داوری‌های ارزشی و اخلاقی ناشی از فهم (و در بیشتر موارد بدفهمی) تاریخی.

«روشنفكر» بیان ماهیت كسی نیست، اما همواره چنین انگاشته می‌شود. شاید به همین دلیل شمار تعریف‌های آن در علوم اجتماعی كم از شمار ستاره‌های آسمان نیست. آیا بهتر نیست به جای چنین مفهوم گیج‌كننده و بی‌فایده‌ای از «كار روشنفكری» بحث كنیم كه اشاره به نوعی فعالیت فكری دارد كه قابل شناخت و تبیین است؟

می‌توان یكی از انواع كار فكری را بنا به تعریفی پراگماتیك و غیرذات‌باور «كار روشنفكری» خواند. البته با پیش كشیدن چنان تعریفی باز هم نمی‌توان كسی را كه كاری روشنفكرانه انجام می‌دهد روشنفكر خواند. یك كار خاص و مشخص ملاكی برای تعیین هویت افراد یا نمایانگر نقش همیشگی آنان نیست.

بیشتر نویسندگان و روزنامه‌نگاران لفظ «روشنفكر» را چنان به كار می‌برند كه گویی معنای آن برای خودشان و بقیه مردم روشن است و همگان در مورد آن توافق نظر دارند.

در حالی كه چنین هم‌نظری‌ای وجود ندارد. سرچشمه بسیاری از بحث و جدل‌های تند در زمینه مسائل فرهنگی و اجتماعی همین پندار نادرست است. همواره مردم گمان می‌برند كه درباره چیزی یامفهومی بحث می‌كنند كه بر سر معنای ذاتی و بنیادین آن توافق نظر دارند، اما به راستی هم‌نظر نیستند.

با تداوم بحث است كه این اختلاف (پس از اینكه به اندازه كافی بحث را آشفته، گیج و خشن كرد) خود را نمایان می‌كند و تازه بحث به مبنای اولیه‌ای بازمی‌گردد كه كوشش در دستیابی به تعریفی مشترك ولو موقتی و نه‌چندان دقیق باشد.

نمی‌توان روشنفكران را طبقه‌ای از افراد (یا لایه‌ای اجتماعی یا گروهی همكار كه گویی در كاركردهای فكری و كنش‌های جمعی هم‌بسته یكدیگرند)معرفی كرد.

كسانی كه چنین می‌كنند به طور معمول معیارهایی ارزشی و اخلاقی را هم پیش می‌كشند (كه به نظر خودشان معیارهایی عینی و قطعی می‌آیند) و مدعی‌اند كه تمامی روشنفكران باید از آن معیارها پیروی كنند، یا كردارشان بنا به آن معیارها سنجیده و تعریف شود.

با وجود این لفظ «روشنفكر» چندان در ادبیات اجتماعی ما رایج شده كه همگان در گفتار هر روزه از آن استفاده می‌كنند. این كاربرد استعاری لفظی ناروشن و نادقیق موجب بدفهمی‌های فراوان می‌شود و من ترجیح می‌دهم كه از آن استفاده نكنم. به جای آن می‌توان از افرادی یاد كرد كه در حد كاركردهای اجتماعی خود (حرفه‌ای یا غیرحرفه‌ای) گردش اطلاعات و دانایی را در مدار ارتباط‌های اجتماعی تسهیل می‌كنند.

كسانی كه اگر هیچ كار نظری‌ای را هم به پیش نبرده باشند در فضای كنش و كردارشان زمینه برای تبیین‌های نظری و مفهومی گشوده می‌شود.

برای نمونه می‌توان به جای مفهوم كلی و ناروشن «روشنفكر» از آدم‌های واقعی كه در زمینه‌های مختلف فرهنگی فعالیت می‌كنند و حرفه‌های مختلف دارند، چون نویسندگان، آموزگاران، استادان، روزنامه‌نگاران، حقوق‌دانان و غیره یاد كرد كه نتایج نظری فعالیت‌هایشان (خواه توسط خودشان، خواه به یاری دیگران) در قلمرو گفتمانی خاص جای می‌گیرند، دسته‌بندی و سرانجام فهم‌پذیر و انتقادپذیر می‌شوند.

این آدم‌ها كه در گستره گفتمان‌های گوناگون به كار فكری خود ادامه می‌دهند می‌توانند به طور فردی یا جمعی (تشكیلاتی) وارد عرصه فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی شوند. این امكانی است كه در برابر هر شهروند جوامع امروزی وجود دارد، مگر در كشورهایی كه استبداد مطلق مانع از فعالیت آزاد سیاسی افراد می‌شود و آنان را ناگزیر از فعالیت در خدمت دستگاه حاكم می‌كند.

هرگاه افرادی كه در قلمرو فرهنگ، نوشتار، نظریه و جمع‌بندی تجربه‌های واقعی و عملی خود و دیگران فعالند وارد صحنه سیاسی شوند و نقشی را به عهده گیرند بیشتر در معرض دید دیگران (جامعه و حكومت) خواهند بود. دلیل آن هم شهرت ایشان است.

از میان میلیون‌ها شهروند معترض آمریكایی شما بیشتر نام افرادی چون نورمن میلر، آرتور میلر، سوزان سارندن یا آنجلینا جولی را می‌شنوید. این نتیجه نام‌آوری آنها است كه به دلیل فعالیت در زمینه‌های هنری و فرهنگی به دست آورده‌‌اند. دخالت آنان در سیاست اعتراضی و مقاوم از امكان ویژه‌ای (امكانی خاص «روشنفكر بودن» آنها) ناشی نمی‌شود بلكه گزینشی است شخصی كه می‌تواند پیش‌روی هر شهروندی قرار گیرد.

كار آنان فقط از نظر كسانی كه با عقاید و آرمان‌های آنها موافق هستند یا روش درست دخالت در سیاست را روش ایشان می‌دانند به عنوان سرمشق یا الگو مطرح می‌شود. راست این است كه هر كس به روشی و بنا به منطقی خاص (حزبی، اتحادیه‌ای، انفرادی و...) عمل می‌كند.

در عرصه پیچیده جامعه سیاسی دشوار بتوان یكی از این شیوه‌ها را با اطمینان یگانه شیوه درست معرفی كرد. در تاریخ جوامع مدرن تنوع روش‌ها و نقش مكمل آنها بارها نتایج مثبت و دوران‌سازی به بار آورده است.

من درك نمی‌كنم كه راه كسی را راه مطلقا درست، یا یگانه راه درست، یا الگو و نمونه برای بقیه بدانیم. هر كس راهی را می‌رود كه با عقاید، طرح‌اندازی‌ها و شیوه زندگی‌اش، یا با بصیرت‌ها، دغدغه‌ها، ترس‌ها ومصلحت‌اندیشی‌هایش خوانا باشد.

نمی‌توان ادعا كرد كه همواره و در هر شرایطی گوشه عزلت گزیدن و دل به كار فكری خود خوش داشتن نتیجه سیاسی یا اجتماعی‌ای كم‌تر از فعالیت‌های انقلابی، یا اصلاحی، یا اتحادیه‌ای خواهد داشت.

اگر به جنبه سوم تعریفی كه من از كار روشنفكری در كتاب كار روشنفكری مطرح كرده‌ام دقت كنید متوجه می‌شوید كه یك شرط مهم تبدیل كار فكری به كار روشنفكری، تدقیق كاركرد گفتمان‌ها در تحكیم توزیع قدرت (به معنایی فوكویی كه فراتر از قدرت سیاسی می‌رود) است.

به بیان دیگر كار روشنفكری ناگزیر به دلیل توجه به شبكه تودرتو و پیچیده شكل‌گیری و عمل انواع قدرت، خصلتی سیاسی نیز خواهد یافت.

این توان نهفته در كردار گفتمانی همراه باعوامل اجتماعی و روانی دیگر می‌تواند متفكر را به صحنه كارزار سیاسی بكشاند. جالب است كه اینجا گریز از كنش نیز معنایی سیاسی می‌یابد. استدلال مشهور سارتر درست است كه حتی اعلام بی‌طرفی شكلی از درگیری در منازعات است و بی‌عملی شكلی از عمل.

در جریان جمع‌بندی‌های نظری و فكری، سازوكاری وابسته به كردار گفتمانی از جمله عواملی است كه شخص را به درگیری اجتماعی می‌كشاند. روی گرداندن از این درگیری هم نوعی شركت در آن است.

ارزیابی شكل این درگیری (با عناوین سیاسی‌ای چون انقلابی یا محافظه‌كار، یا باعناوین اخلاقی‌ای چون شهامت و ترس) چیزی جز ارزش‌گذاری‌های دیگران و تاویل بقیه مردم از كنش فاعل سیاسی نیست. من نمی‌پذیرم كه راهی كه خود برگزیده‌ام یگانه راه درست، یا نمونه و الگو، یا كشف منطق مبارزه واقعی باشد.

این راهی است كه من در شرایط زندگی شخصی و اجتماعی‌ام بنا به خواست، طرح‌اندازی، دانایی (و البته بنا به رانه‌هایی ناآگاه نیز) برگزیده‌ام و می‌دانم دلیلی وجود ندارد كه همگان از این راه بروند. اگر تعهد روشنفكری به معنای ضرورت درگیری بنا به یك الگوی خاص و مشخص در كارزار سیاسی باشد (الگویی كه كاملا درست فرض شده) آنگاه این تعهد نه ممكن است، نه خواستنی و نه ستودنی.

تنوع كردارهای اجتماعی حتی افراد همفكر امری موجود و خواستنی است. تنها در فضایی دموكراتیك و از طریق بحث و گفت‌وگوی آزاد می‌توان این راه‌های مختلف را به هم نزدیك كرد. با دستورالعمل‌های شبه‌حزبی، یا احكام اخلاقی، یا نمونه‌سازی و الگوپروری كار درست پیش نخواهد رفت.

گذر زمان به سرعت نشان خواهد داد كه تنوع كردارها و اندیشه‌ها بارها كاراتر و مهم‌تر از یك راه (حتی قبول خودخواسته و نه تحمیلی آن راه) است.

بابك احمدی



همچنین مشاهده کنید