پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

برقراری رابطه, تنها راه مهار ایران


برقراری رابطه, تنها راه مهار ایران

برای کشوری که برای اثبات سیاست های خودش اغلب به گذشته اشاره می کند, دولت بوش درک کنجکاوانه و ناکاملی از تاریخ خاورمیانه دارد آخرین باری که آمریکا در دهه ۱۹۸۰ سعی در اتحاد اعراب علیه ایران داشت, این تلاش منجر به ایجاد یک فرهنگ سیاسی رادیکال در میان سنی ها شد که در پایان, تولد القاعده را در پی داشت, اما این روند, این بار می تواند نتایج وخیمتری داشته باشد

حقیقت‌ این است که سرنوشت و تعادل قدرت در خاورمیانه در دست مسئله فلسطین نیست، بلکه گره خورده به سرنوشت کشورهای نابسامانی مانند افغانستان، عراق و لبنان به عنوان کشورهایی است که‌ ایران در ‌این کشورها فضایی را برای ریشه دواندن پیدا کرده است. مسئله فلسطین هنوز هم مهم است، اما تنها برای امنیت اسرائیل، ثبات در شرق دریای مدیترانه و وجهه و اعتبار آمریکا. ‌این امر همچنین کاتالیزوری برای رقابت‌های منطقه‌ای است، اما باید توجه داشت که مسئله فلسطین، علت اصلی ‌این رقابت‌های منطقه‌ای نبوده و در تعیین نتیجه آنها نیز نقشی نخواهد داشت. واشنگتن در زمینه نگرانی از قدرت رو به افزایش ‌ایران به ‌این شناخت نرسیده که محور چالش‌های خاورمیانه از شرق دریای مدیترانه به خلیج فارس منتقل شده و هم‌اکنون بسیار محتملتر است که صلح و ثبات در خلیج‌فارس، آرامش و ثبات را برای شرق دریای مدیترانه به ارمغان بیاورد.

برای کشوری که برای اثبات سیاست‌های خودش اغلب به گذشته اشاره می‌کند، دولت بوش درک کنجکاوانه و ناکاملی از تاریخ خاورمیانه دارد. آخرین باری که آمریکا در دهه ۱۹۸۰ سعی در اتحاد اعراب علیه ‌ایران داشت، ‌این تلاش منجر به ‌ایجاد یک فرهنگ سیاسی رادیکال در میان سنی‌ها شد که در پایان، تولد القاعده را در پی داشت، اما‌ این روند، ‌این بار می‌تواند نتایج وخیمتری داشته باشد. سیاست مهار، تنها به تقویت افراطگرایی سنی به عنوان یک‌ ایدوئولوژی در رویارویی با ‌ایران شیعه منجر می‌شود که بسیار رادیکالتر از دشمنی عربستان سعودی و بروز آن در جنوب آسیا، در برابر ‌ایران در دهه هشتاد و تحرکات سلفی‌ها برای تدفین انفجار محبوبیت حزب‌الله، پس از جنگ سال ۲۰۰۶ لبنان و اسرائیل خواهد بود. در جریان جنگ سرد، رویارویی با بلوک کمونیسم، به معنای ترویج کاپیتالیسم و دمکراسی بود که می‌توان آن را خودزنی واشنگتن دانست.

واقعیات خاورمیانه سرانجام اوهام جنگ سرد واشنگتن را شکست خواهد داد؛ ‌این گفتار به‌ این معنی نیست که ‌ایران چالش مهمی برای منافع آمریکا اعراب و یا اسرائیل نباشد، اما ‌این رؤیا که اتحاد آمریکا اعراب و اسرائیل می‌تواند ‌ایران را مهار کند، تنها باعث تشدید هرج و مرج‌ها در افغانستان، عراق و لبنان و شعله‌ور شدن رادیکالیسم اسلامی شده و آمریکا را به حضور پرهزینه و طولانی‌مدت در خاورمیانه مجبور خواهد کرد.

● نظمی جدید

خاورمیانه منطقه‌ای است که به شدت درگیر اختلافات و شکاف‌های داخلی است. در دهه ۱۹۶۰ رژیم‌های عرب رادیکال، مشروعیت قدرت پادشاهی‌های سنتی را زیر سؤال بردند. در دهه ۱۹۷۰ بنیادگرایان اسلامی بر تفکر سکولار غلبه و تلاش کردند تا منطقه را در راه خداوند به حرکت درآورند. در دهه ۸۰ اکثریت اعراب از قتل‌عام ‌ایرانیان به دست صدام حسین که به دنبال سرنگونی رژیم روحانیون در ‌ایران بود، حمایت کردند. امروزه خاورمیانه بار دیگر دچار شکاف شده است و در جریان اختلافات قومی و عقیده‌ای، سنی‌ها فریاد به زیر کشیدن شیعیان را برآورده‌اند. سیاست آمریکا دوباره و دوباره به نام حفظ تعادل قدرت طرف یک جبهه از قدرت‌های درگیر در خاورمیانه را گرفت، که منجر به تشدید تنش‌ها و توسعه شکاف‌های موجود شد. آمریکا فراتر از رویارویی اعراب و اسرائیل، تمایل زیادی به میانجیگری برای رفع دشمنی‌ها یا به توافق رساندن دشمنان نشان نداد و با طرفداری از پادشاهی‌های محافظه‌کار علیه جمهوری‌های سوسیالیستی عربی، تسلیم فشار وحشیانه دولت‌های سکولار بر اپوزیسیون بنیادگرا شده و با هم پیمان شدن با عربستان و شعله‌ور کردن جنگ عراق سعی در فرونشاندن موج اسلامی آیت‌الله روح‌الله خمینی داشت. هم‌اکنون نیز با تلاش برای اتحاد رژیم‌های سنی علیه ‌ایران و متحدان یاغی ‌این کشور با هدف ‌ایجاد ثبات در منطقه، بیش از پیش از کانون توجه دور شده است.

آمریکا به جای تمرکز بر ‌ایجاد تعادل قدرت، باید کاملا خردمندانه در راستای ‌ایجاد یکپارچگی در منطقه حرکت کرده و قالبی جدید را ‌ایجاد کند که در آن، همه قدرت‌های منطقه، سهمی را در وضعیت با ثبات جدید دارا باشند. دولت بوش به درستی یک‌ ایران بی‌رحم را برای منافع آمریکا، چالشی بزرگ می‌داند، اما مسلماً مهار ‌ایران از راه‌های نظامی و ‌ایجاد اتحادهای خصومت‌آمیز، استراتژی قابل دفاعی نخواهد بود. ‌ایران به رغم تعاریفی که از آن ارایه شده، قدرتی در انتظار منجی نیست که در تغییر نظم منطقه‌ای به نام نظامیگری اسلامی مصمم باشد، بلکه کشوری فرصت‌طلب است که به دنبال ‌ایجاد برتری آنی در میان همسایگانش است؛ بنابراین، واشنگتن باید موقعیتی ‌ایجاد کند که در آن، ‌ایران منافع خود را در محدود کردن تمایلات و اطاعت از نرم‌های بین‌المللی ببیند.

گفت‌وگو، سازش و بازرگانی هر چقدر هم سخت باشد، ابزاری قانع کننده است. اشاره‌ای کوچک از سوی آمریکا در شناسایی منافع مشروع دولت‌ ایران و نگرانی‌هایش درباره عراق، می‌تواند دو دولت را به ‌این سمت ببرد که متوجه اهداف مشترک خود بشوند. هر دو کشور خواهان حفظ تمامیت منطقه‌ای عراق و جلوگیری از سرایت ‌این درگیری‌ها به دیگر نقاط خاورمیانه هستند. از سرگیری روابط دیپلماتیک و اقتصادی بین آمریکا و ‌ایران در کنار تشریک مساعی در عراق، می‌تواند پیش‌درآمد توافق نهایی درباره برنامه اتمی ‌ایران و تعهدات ‌این کشور از NPT باشد. احساس امنیت و برقراری پیوندهای تجاری مطلوب با آمریکا، باعث‌ ایجاد احساس آرامش و امنیت در منطقه نیز شده و می‌تواند نقش مهمی در توقف برنامه اتمی ‌ایران داشته باشد.

ایجاد روابط با تهران، همچنین می‌تواند به قیمت کدورت روابط آمریکا با کشورهای عرب هم نباشد. به جای نظامی کردن خلیج فارس و ‌ایجاد اتحادی لرزان پیرامون‌ ایران، واشنگتن باید به سمت‌ ایجاد یک سیستم امنیت منطقه‌ای جدید حرکت کند که باید همه بازیگران منطقه حضور داشته و تمرکز بر‌ ایجاد معاهده‌ای برای احترام به مرزها، کنترل تسلیحات، ممنوعیت تملک و استفاده از طبقه خاصی از سلاح‌ها، یک بازار مشترک با مناطق آزاد تجاری و مکانیسمی برای داوری و رفع اختلافات باشد. ‌این سیستم جدید می‌تواند برای کشورهای خلیج فارس، مشارکت سازنده دو کشور شیعه‌نشین منطقه؛ یعنی‌ ایران و عراق را در پی داشته باشد، که باعث کاهش خطر درگیری‌های قومی خواهد شد. ایجاد ‌این سیستم امنیتی جدید، می‌تواند شانسی برای ‌ایران باشد که به جای رویارویی با کشورها با همکاری با آنها به ‌ایجاد مشروعیت برای قدرت خود و دستیابی به اهدافش در همکاری با دیگر کشورها بپردازد. ‌این کار به دولت عراق که معمولا مورد تحقیر همسایگان سنی خود قرار می‌گیرد، اجازه خواهد داد به آزمایش میزان نفوذ خود پرداخته و ‌این شایعه را که آلت دست و زیرشاخه‌ای از تهران است را در عمل تکذیب کند. عربستان سعودی و ‌ایران، دو کشور سردمدار منطقه، می‌توانند با دوری از رقابت شدید خود در عراق و فشار بر متحدانشان در منطقه، فضا را برای پذیرش یک توافق بین‌المللی که منافع سنی‌ها و اقلیت‌های کرد در عراق را نیز مورد شناسایی قرار دهد، آماده کنند.

باید متوجه بود که هیچ‌کدام از‌ این کارها، نمی‌تواند بدون مشارکت فعال آمریکا و تشویق‌های ‌این کشور عملی شود. کشورهای خلیج فارس در صورتی که به نظم جدید جهانی نپیوندند، به داشتن تضمین نیاز دارند. ‌ایران که بزرگترین مانع حاکمیت او بر منطقه هنوز هم تنها و تنها‌ ایالات متحده است، تا زمانی‌که واشنگتن هم در‌ این اقدام حضور نداشته باشد، هیچ دلیلی برای مشارکت در ‌این سیستم را نمی‌بیند. آمریکا نیز به نوبه خود باید نشان دهد به دنبال ‌ایجاد تعادل جدید قدرت نبوده، بلکه حامی‌ ایجاد ترتیباتی منطقه‌ای است که همه رژیم‌های مرتبط بتوانند آن را بپذیرند.

سرانجام نتیجه متناقض اما سودمند،‌ ایجاد وضعیت جدیدی است که در آن کشورهای خلیج فارس، نه تنها به همکاری با هم خواهند پرداخت، بلکه می‌توانند زمینه را برای ادامه حضور آمریکا در منطقه آماده کنند. ‌این استراتژی در راستای منافع آمریکا، متحدان اروپایی، چین و روسیه است که همگی خواستار ثبات در خاورمیانه و دسترسی مطمئن به ذخایر انرژی هستند.

رابطه با ‌ایران در عین قانونمند کردن و کنترل قدرت رو به افزایش‌ این کشور در چهارچوب یک توافق امنتیی منطقه‌ای فراگیر، بهترین راه برای ثبات عراق، آرامش متحدان عرب آمریکا، کمک به روند صلح اعراب و اسرائیل و حتی دادن روندی جدید به مذاکرات درباره برنامه اتمی ‌ایران است، چرا که ‌این روش، دربرگیرنده همه بازیگران منطقه‌ای بوده و منعطف‌ترین راه و کم هزینه‌ترین استراتژی برای آمریکا در خاورمیانه خواهد بود.

منبع: Foreign Affairs

ترجمه: فراز شهلایی