یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

هجرت از تجدبه گرایی به خود گرایی


هجرت از تجدبه گرایی به خود گرایی

بررسی تفاوت دیدگاههای شرق و غرب درباره علم

تاریخ علم جدید که رشد و ترقی فناوری و پیشرفتهای چشمگیر در تمامی عرصه های زندگی بشر را به ارمغان آورده است به انقلاب علمی اروپا بر می گردد. این تعلق خاستگاه علم جدید به غرب طبیعتاً مقاومتها و واکنشهایی را در مشرق زمین هنگام مواجهه با علم جدید غربی برانگیخته است. نوشتار حاضر در پی آن است تا تفاوت دو دیدگاه تمدن غرب و شرق درباره علم بررسی و عوارضی که سبب تفاوت دو زاویه دید غربی و شرقی به علم می شود را مورد ارزیابی قرار دهد بدون تردید یکی از علل مهم، نبود همسویی و بهتر بگوییم ناتوانی در همسویی جوامع مشرق زمین با جریان جهانی تولید علم و فناوری که رنگ و بویی غربی دارد همین اختلاف خاستگاه می باشد.

بی شک ایران یکی از چهار کانون بزرگ فرهنگ و تمدن آسیاست. ایران از یک طرف جزئی از دنیای اسلام است که در بالندگی و شکوفایی آن نقش مؤثر و عمده ای را ایفا کرده است و از طرف دیگر به دلیل زبان و فرهنگ باستانی اش با تمدن آریایی هند خویشاوند است، این وضعیت به ایران صفتی دوگانه می دهد و آن را به عنوان حلقه ارتباط میان آسیای بزرگ و تمدن اسلامی و غربی حائز اهمیت ویژه می سازد. بویژه اینکه ایران سرچشمه تجلی اندیشه و تفکر بوده است. راه تفکر در غرب دنیای اسلامی یعنی در آندولس به ابن رشد ختم می شود. تفسیری نادرست از فلسفه ابن رشد که در غرب به حقیقت دوگانه معروف شد در دنیوی کردن آرمانهای آسمانی قرون وسطی نقشی بزرگ و مؤثر ایفا کرد. تنزل مدینه الهی به مدینه های زمینی و ظهور اوتوپی های جدید توماس موروبیکن در انگلستان، برونووکامپانلا در ایتالیا وجه دیگر نهضت دنیوی کردن است این تحول زمینی شدن با سه حرکت نزولی دیگر توأم بود :

۱) تفکیک روح از ماده که در قرن هفدهم به جوهر دوگانه در فلسفه دکارت انجامید.

۲) جدایی علم شهودی از علم حصولی که سرانجام به شناخت تجربه حسی به عنوان تنها منشأ معرفت بی واسطه منجر شد و علوم عقلی و کلیات به نفع حسیات از اعتبار ساقط شدند.

۳) جدایی دین از فلسفه که به صورت اصل مسلم درآمد و تئوری (نظر) و پراکیس (عمل) کاملاً پذیرفته شد.

«کورین» و «ژیلبر دوران»، فاجعه تمدن غرب را در این می دانند که غرب به جای گرویدن به بوعلی سینا که در آن عقل فعال را مجرد می شناسد به دو گانگی نهفته در فلسفه ابن رشد روی آورده است. سیر تحول اندیشه در غرب سرانجام در قرن هفدهم به انقلاب علمی انجامید که طی آن بر خلاف دکارت، لایپنیتز و اسپینوزا که تحت تأثیر جنبه عقلانی، نظری و ریاضی فیزیک قبل از عصر خود یا معاصر خود قرار گرفته بودند و طبق سنت غالب فلسفی غرب که نسبتش به افلاطون می رسد، بر آن بودند که معرفت حقیقی، درک و دریافت ذهن از مفاهیم فطری است. «بیکن» جنبه قابلیت مشاهده علم را مهم می دانست و «لاک» نخستین خط مشی حساب شده از اصالت تجربه را تدوین کرد. «لاک» در این کار از نقش مهمی که تجربه و مشاهده در علم نیوتونی دارد الهام گرفته بود. به عقیده او ذهن حامل هیچ گونه تصور یا مفهوم فطری نیست، بلکه لوح سفید نانوشته ای است که حواس بر آن تأثیر می گذارد.

همه تصورات منشأ تجربی دارند و از تأثیرهای جزئی از حواس پنجگانه حاصل شده اند، ذهن، ادراکات حسی جسمانی را می گیرد و بازسازی می کند نه صور کلی یا قالبهای کلی را، بدین ترتیب علوم مختلف بتدریج از فلسفه جدا شدند و روش علم، خاص بررسی موضوعات دنیایی، از روش مذهب که به اخلاقیات محدود می شد جدا گردید. شناخت علمی تنها به مواردی اطلاق می شود که با روش مشاهده تجربی حاصل شده باشد، اتفاقاً در همان زمانی که اندیشه غربی از خرد گرایی به سمت تجربه گرایی حرکت می کرد در ایران حرکت اندیشه از تجربه گرایی به سمت خرد گرایی در حرکت بود. از فلسفه ابن رشد در آسیا و ایران استقبال چندانی نشد، بلکه فلسفه ابن سینا منشأ اثر شد. سهروردی این اندیشه را از ابن سینا گرفت و فلسفه اشراق را تدوین کرد، فلسفه اشراق باوجود ظاهر یونانی اش اصالتاً پدیده ای آسیایی و ایرانی است، اگر چه متأثر از ظاهر یونانی اش حاوی تضادهای نهفته در تفکر غربی بود، تضادهایی که در اندیشه غربی به تجربه گرایی، تکثرگرایی و جدایی علم از الهیات منجر شد در ایران در پرتو اندیشه ملاصدرا در هم ادغام شدند در دین (اسلام)، فلسفه (یونانی)، اشراق و عرفان (اروپایی) به نتیجه ای وحدت بخش رسیدند و عناصر اصیل اخلاقی و مذهبی ایرانی نظیر فره ایزدی، اعتقاد به معاد، رستاخیز منجی موعود در قالب مذهب شیعه و فلسفه اشراق و عرفان ایرانی در قالب عرفان شیعی جایگاه خود را بازیافتند.

علاوه بر این صفویه برای اولین بار در طول تاریخ، شیعه را به عنوان مذهب رسمی کشور اعلام نمودند، این در حالی بود که اکثریت مردم ایران سنی مذهب بودند. حکام صفوی که مذهب شیعه را در مملکتی که اغلب سنی بودند به عنوان مذهب رسمی اعلام کردند به وضع قوانین و مقررات بر اساس فقه شیعی نیاز شدید پیدا کردند، به همین دلیل فقها و مجتهدین تراز اول شیعه را از نقاط مختلف جهان بخصوص علمای شیعی جبل عاملی که تحت فشار دولت عثمانی در شرایط سختی بسر می بردند به ایران دعوت کردند و مناصب مهمی را در دستگاه دیوانی به ایشان سپردند، نیاز شدید به استخراج احکام و قوانین از تعالیم اسلامی شیعی باعث شد مدارس علمی اسلامی در ایران به سرعت از توجه به علوم تجربی نظیر طب (ابن سینا) نجوم (خیام، خوارزمی) شیمی (زکریای رازی، جابر ابن حیان) مردم شناسی (ابوریحان بیرونی) و جامعه شناسی (ابن خلدون) به سمت علوم دستوری که وضع قوانین و احکام و قضاوت بر مبنای فقه است تغییر رویه دادند.

حرکت از تجربه گرایی به سمت خرد گرایی با غلبه تدریجی نحله اصولی بر نحله اخباری تشدید شد، نحله اصولی معتقد بود لازم است رهبران روحانی به تفسیر قرآن و سنتها در همه موضوعات بپردازند. اگر چه نهضت اصولی، نهضتی اصلاح طلبانه بود، اما اثری که غلبه نهضت اصولی بر نهضت اخباری در رابطه با حرکت مدارس علمیه از تجربه گرایی به خردگرایی گذاشت، احساس نیاز دایمی به کارشناسان متخصص در احکام اسلامی شیعی را تشدید کرد. پس فضای مدارس علمی شیعه از مطالعات تجربی مبتنی بر مشاهده به سمت مباحث حقوقی و قضا متمایل شد.

تا اینجا روشن شد از قرن ۱۷ میلادی بتدریج سیر اندیشه غرب از خردگرایی به سمت تجربه گرایی حرکت کرد و اتفاقاً در ایران سیر و حرکت اندیشه از تجربه گرایی به سمت خردگرایی متمایل گردید، ولی مشکل اصلی از اینجا شروع شد که از قرن هجدهم میلادی به دلیل انقلاب صنعتی اروپا کشورهای صنعتی در پی به دست آوردن بازارهای فروش کالاهای تولیدی کارخانجات صنعتی شان و همچنین دستیابی به مواد اولیه ارزان قیمت متوجه جوامع آسیایی و از جمله ایران شدند. ایران علاوه بر دو امتیاز مزبور از موقعیت استراتژیک هم برخوردار بود، چون روسیه و فرانسه همواره در صدد نزدیکی به ایران برای نفوذ به هند مستعمره انگلستان بودند و انگلستان نیز در صدد استفاده از ایران به عنوان حائل در برابر دستیابی قدرتهای مزبور به هند بود. انگیزه دیگر روسیه از نفوذ بر ایران دستیابی به آبهای گرم بود، مطامع مزبور باعث شد در آستانه قرن نوزدهم ایران در پی شکست در جنگ با روسیه به ناتوانی اش در برابر قدرت بلامنازع غرب در ابعاد نظامی و سیاسی پی ببرد.

عهدنامه های گلستان و ترکمنچای با روسیه سبب جدا شدن قسمتهای بسیار مهم و استراتژیک شمال غربی ایران و همچنین امتیازات اقتصادی تجاری، دیپلماتیک زیادی به روسیه گردید، به واسطه سیاست موازنه مثبت که بر اساس آن هر گاه یکی از قدرتهای بزرگ امتیازی را در ایران کسب می کردند باید معادل آن امتیاز به دیگر کشورهای قدرتمند نیز داده شود، عهدنامه پاریس جداسازی قسمتهای بسیار مهم و استراتژیک مشرق ایران (افغانستان) و به علاوه امتیازات اقتصادی، تجاری، دیپلماتیک زیادی را به نفع انگلستان بر ایران تحمیل کرد.

شکستهای نظامی به امتیازات دیپلماتیک انجامید، امتیازات دیپلماتیک اعمال قوانین گمرکی به نفع تجار خارجی و به ضرر تجار بومی را در پی داشت (کاپیتولاسیون تجاری) و این مسأله باعث هموار شدن راه نفوذ اقتصادی شد و نفوذ اقتصادی با متزلزل کردن صنایع بومی، اختلالات اجتماعی شدیدی به وجود آورد. این برخورد توأم با شکست ایران در برابر غرب موجب بیداری وجدان ملی ایرانیان و آگاهی از لزوم نوسازی و واقعیات نظام جهانی شد. در نگاه اول اصلاحات به نظر ایرانیان بسیار آسان آمد، اما پس از شکستهای مکرر، متوجه شدند اصلاحات در عرصه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی آنچنان که تصور می کردند سهل و آسان نیست، اولین اقدامها برای اصلاحات و نوسازی، توسط عباس میرزا انجام گرفت که به شکست انجامید، پس از ۱۵ سال وقفه موج دوم اصلاحات توسط امیرکبیر آغاز شد، که اجرای همان پروژه متوقف مانده، عباس میرزای ولیعهد بود، این بار نیز اصلاحات بیش از سه سال دوام نیاورد و امیرکبیر مقتول و اقدامهای وی نیز با مرگش تخریب گردید، موج سوم اصلاحات نیز پس از ۲۰ سال وقفه با صدارت میرزا حسین خان مشیرالدوله سپهسالار آغاز که پس از ۲ سال دوباره متوقف شد، موج چهارم اصلاحات هم با صدر اعظمی امین الدوله پس از ۲۴ سال وقفه فقط یک سال دوام آورد. پس از ۸ سال دیگر در پی انقلاب مشروطه اولین مجلس اسلامی ملی تشکیل شد که تدوین قانون اساسی را آغاز کرد و...

منظور نگارنده از بیان این سطور ترسیم کامل آغاز و انجام حرکتهای اصلاحات نوسازی در ایران نبود، بلکه مقصود اشاره به سختی و کندی این حرکتها در دویست ساله اخیر بود.

اما به نظر می رسد یکی از مهمترین موانع جدی اصلاحات نوسازی در دویست سال اخیر حرکت ناهمگون و ناهمسویی اندیشه غربی و ایرانی از قرن ۱۷ میلادی تا کنون بوده است. تعریف علم در مغرب زمین و ایران متفاوت است، زیرا موضوعات علمی غربی برای اندیشه ایرانی علمی نیستند و موضوعات علمی ایران برای اندیشه غربی علمی نیستند.

بر خلاف تصور اولیه به نظر می رسد علم تنها یک تلاش نیست، بلکه یک نحوه نگرش و یک فرهنگ است. تلاش علمی از زاویه دید ایرانی تلاشی است که فقط به موضوعات دنیایی و روش مشاهده تجربی طبق تعریف غربی از علم محدود نمی شود، بلکه دیدگاه غرب درباره علم که آن را به موضوعات قابل مشاهده و تجربه محدود می داند تحقیر و نکوهش می شود. در مقابل از دیدگاه غرب نیز تعریف ایرانی از علم نادرست است. چگونه ایرانی می تواند الگویی را قبول نداشته باشد، اما آن را به کار بندد؟

امروزه سبک زندگی، خوراک، پوشاک، وسایل و تمامی عناصر فرهنگی مورد استفاده در سراسر جهان و از جمله ایران رنگ و بویی غربی دارد. بدون تردید از همان ابتدای شروع نفوذ غرب به ایران در قرن ۱۹ میلادی از سوی روشنفکران ایرانی راه حلهایی ارائه شده است : برخی غرب زدگی را پیشنهاد کرده اند که به تلاش در راستای غربی شدن و سرمایه داری وابسته در دوران پهلوی منجر شد، برخی راه حلهای منفعلانه پیشنهاد کردند، مانند شاهان قاجار که از برخورد با غرب گریزان بودند و عملاً شکست این سیاست تجربه شد و برخی روشنفکران در سایه بهره گیری از تعالیم عالیه اسلام در صدد یافتن راهی مشروع و مقبول بر پایه پیروی از هویت فرهنگی و مذهبی ایرانی برآمدند که در نهایت منجر به انقلاب اسلامی ۵۷ گردید. در حال حاضر به نظر می رسد تنها راه غلبه بر بحران مزبور راه مسالمت آمیز آشتی تمدن ایرانی به عنوان یکی از تمدنهای اصیل مشرق زمین با دیگر تمدنهای باستانی دنیا بخصوص تمدن مغرب زمین است.

با توجه به قدرت تجربه شده غرب، دنبال کردن برنامه گفتگوی تمدنها عملی ترین، به صرفه ترین و عینی ترین راه ممکن به نظر می رسد، با این شرح که اصلاً نگریستن غربی، شرقی به تمدنهای دنیا با توجه به استحاله تمامی فرهنگها اعم از فرهنگ غربی و فرهنگ شرقی در یک فرهنگ عمومی جهانی که هم شامل عناصر شرقی و هم عناصر غربی است، حاصلی جز تشنج و بحران اختلاف، که فعلاً با شرایطی که متذکر شد به نفع غرب است، در پی نخواهد داشت.

هیچ گاه نباید تبادل فرهنگها را فراموش کرد، زیرا همان گونه که مشرق زمین از خودرو، هواپیما، شکل معماری و ... غربی استفاده می کند، غربیها نیز از اخلاقیات و مذهب مشرق زمین پیروی می کنند، علم باوجود جنبه تمدنی اش می تواند به عنوان پدیده ای متعلق به تمامی بشریت نگریسته شود.

فرزاد نوابخش

منابع:

۱- باربور، ایان «علم و دین»، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی.

۲- همالینگ دیل، ر. ج ،مبانی و تاریخ فلسفه غرب، ترجمه عبدالحسین آذرنگ.

۳- هلزی هال، لوئیس ویلیام، تاریخ و فلسفه غرب، ترجمه عبدالحسین آذرنگ .

۴- حقیقت «رفیع» عبدالرفیع، نقش ایرانیان در تاریخ تمدن جهان .

۵- میراحمدی، مریم، دین و دولت در عصر صفوی.

۶- کدی، نیکی، آر : ایران دوره قاجار و برآمدن رضاخان، ترجمه مهدی حقیقت خواه .

۷- شجاعی زند، علیرضا، مشروعیت دینی دولت و امتداد سیاسی - دینی.

۸- بشیریه، حسین، موانع توسعه سیاسی ایران .

۹-ساروخانی، باقر، دایرة المعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، ۱۳۷۰.

۱۰- مجموعه مقالات نخستین کنگره بین المللی - دانشگاه آزاد اسلامی



همچنین مشاهده کنید